واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: تفكيك جنسيتي هرگز...
رئيس مركز مشاركت زنان رياست جمهوري اعلا م كرد: تبعيض جنسيتي بايد در برخي مشاغل اعمال شود. وي گفت: تبعيض جنسيتي در مشاغل خاص زنان بايد اعمال شود اما حضور زنان در مشاغل سخت مانند كار در معدن مكروه است و زنان با كمال ميل فضاي كار در اين مشاغل را در اختيار مردان قرار مي دهند.
جريان اين تصميم قانون جديد با نگراني از كاهش نسبت پسرهاي تحصيلكرده به دخترها شروع شد ولي كسي در اين تفكر نبود چرا پسرها كمتر براي ورود به دانشگاه تلا ش مي كنند. كوتاه ترين ديوار قطعا به دخترها تعلق داشت اين موضوع نسبت به ساير مسائل زنان اگرچه از اهميت كمتري برخوردار است، اما عموميت آن به قدري است كه جايي براي تامل در اذهان باقي نگذاشت. تفكيك جنسيتي در دانشگاه ها در سطح مديريتي باعث شده تا مديران زن به شكل محسوس زير سايه همتايان مرد خود قرار بگيرند و در واقع تبديل به بازوهاي اجرايي مديران اصلي (مردان) گردند.
سهميه بندي در دانشگاه ها باعث مي شود مردان سهل تر وارد دانشگاه شوند و سراشيبي راحت طلبي بدترين ظلم بشر بر خود است. اعمال اين سهميه بندي از سال 1382 مطرح شد و اين محدوديت در بدو ورود به خصوص شامل حال دانشجويان كارشناسي ارشد پزشكي - كشاورزي - معدن و... است. از طرف ديگر اين طرح به نوعي متوجه كساني كه وارد دانشگاه نشده اند نيز هست. هر جا كه امكان رقابت علم باشد آن جامعه شكوفاست. ولي در جامعه اي كه جنسيت سبب برتري گروهي بر گروه ديگر باشد، ديگر نمي توان انتظار وجود دموكراسي را در آن داشت. حتي اين حالت تفكيك جنسيتي در سيستم آموزش و پرورش هم ديده مي شود. چهره اي كه از زن در خانواده نشان داده مي شود، هميشه زني است كه بيشتر وقتش در آشپزخانه است و دخترش هم در كنار مادر كار مي كند آيا تصاوير و جملا ت به ظاهر ساده اي كه از همان ابتدا به كودك مي گويند، «بابا نان داد» آيا فقط بابا نان مي دهد؟ با واقعيات جامعه ايران و زن ايراني انطباق دارد؟ سطح مشاركت زنان در ايران بسيار بالا تر از اين است كه بخواهند مثل كوكب خانم كتاب هاي درسي نميرو درست كنند. اين واقعيت در كتاب هاي درسي ما ناديده گرفته مي شود، در كتاب هاي درسي ما حتي يك نمونه زن شاغل هم پيدا نمي شود، محتوي آموزشي در ايران، مردسالا ر است ولي تفكري كه در همه جا به تفكيك جنسيتي مي انديشيد به اين محتوي راضي نيست، جدايي زن و مرد در اتوبوس و مترو، مسوولان را به فكر جدايي آنان در بيمارستان، سينما و راه پله ها و حتي دانشگاه ها هم كشيده ولي اين تفكيك جنسيتي در اين نگاه نبايد شامل حال سيستم آموزش و رشته هاي دانشگاه و ميزان ورودي هاي دانشگاه شود.
ضرورت فيزيكي اوليه كه مادران بايد كودكانشان را به دنيا آورند و پرستاري كنند به سادگي به استمرار نقش مراقبتي و پرورش كه زنان در تمام فرهنگ ها مي پذيرند مي انجامد، زنان به واسطه نقشي كه به عنوان مادر و مراقبت كننده دارند اساسا در فعاليت هاي خانگي جذب مي شوند و زنان همان چيزي مي شوند كه داستان نويس و منتقد اجتماعي فرانسوي «سيمون دوبوار» جنس دوم ناميد. زيرا از فعاليت هاي عمومي تري كه مردان مي توانند آزادانه به آن بپردازند كنار گذاشته شدند.
مردان به علت نيروي برتر فيزيكي يا توانايي هاي فكري خاص بر زنان مسلط نيستند، بلكه به اين علت بر آنها تفوق يافتند كه بيش از به وجود آمدن كنترل مواليد زنان اسير ساختمان بيولوژيكي خود بودند. بارداري پي درپي مراقبت مستمر از كودكان، آنان را براي تامين معيشت به مردان وابسته كرد.
هر انساني حق دارد در رابطه با علايقش تصميم بگيرد و در نهايت خود انسان است كه بايد تفاوت گذاري كند، نه اينكه موضوع يك تفاوت گذاري مقرر شده قرار بگيرد. وظيفه جامعه است كه امكان بروز و پرورش علايق مختلف را فراهم كند، آموزش يك حق اساسي انساني است و نمي توان دختر يا پسر را از فراگيري يك رشته آموزش هاي طبيعي محروم كرد. يكي از مهمترين مفاد پيمان نامه هاي بين المللي در زمينه حقوق كودكان و نوجوانان حق آموزش است. چه اجباري بودن چه رايگان بودن آموزش و چه كيفيت و هدف آن براي پسر و دختر يكسان است. جوانان امروز، مادران و پدران آينده هستند و وظيفه مشترك تربيت فرزندان را بر عهده دارند، جدا كردن اين دو نه تنها كمكي به زندگي آينده آنها و نسلي كه بايد پرورش دهند نمي كند بلكه همياري و فرهنگ مشترك در تربيت فرزندان را از بين مي برد، در نابرابري جنسيتي هر جا كه زنان از ساختار تصميم گيري خانواده ها حذف مي شوند، كودكان بيشتري دچار سو»رفتار مي شوند. ما با توجه به تغييراتي كه در نظام آموزشي دانشگاه ها مي دهيم اين تعادل را بر هم مي زنيم و دختران را از خيلي از مشاغل و رشته ها يا حتي نوع ظرفيت پذيرش محروم مي كنيم. براساس تحقيقات روانشناسان فعاليت هاي مغز زنان بيشتر از مردان است، زنان زودتر و بهتر از مردان تكلم مي كنند، زودتر بالغ مي شوند و برداشت هاي اوليه شان سريع تر است. خوداتكايي و تحمل دردشان نسبت به مردان بسيار بيشتر است و برخلا ف مردها كمتر از مرگ مي هراسند بنابراين در چنين شرايطي است كه اعمال شرايط فرهنگي و اجتماعي موجب گريز و نارضايتي زنان مي شود و از شخصيت و جنسيت خود احساس نارضايتي مي كنند. البته اين سازمان به چرايي اين مساله نپرداخته و كنجكاوي براي كشف علل اين نارضايتي عظيم در رسانه ها مسكوت ماند، نتيجه نگران كننده اين نظرسنجي اعلا م شده كه دست كم طي چند سال گذشته دختران نسبت به سال هاي قبل سهم بيشتري در مشاركت هاي اجتماعي داشته اند به گونه اي كه اكنون بيش از 60 درصد ورودي هاي دانشگاهي را دختران تشكيل مي دهند و سهمشان از اشتغال در سطوح مياني و پايين نيز افزايش يافته است. بنابراين توجه به اين واقعيت ها نشان مي دهد كه بايد علل نارضايتي بالا ي دختران از جنسيت و بالطبع هويت خويش را در مولفه هاي ديگري هم جست و جو كرد.
بايد اجازه داد تا زمان بگذرد و خرده فرهنگ هاي مخرب و تبعيضآميز رنگ ببازد به هر حال حركت تاريخ هميشه رو به جلو بوده احياي حقوق زنان و بالطبع حقوق بشر از نظر من جز با درك صحيح مساله جنسيت «Sexuality» امكان پذير نيست. نوشتن چيزي به نام تاريخ جنسيت در ايران يا خطه فرهنگي ما ضروري به نظر مي رسد. تبارشناسي تبعيض جنسي امروزه جزو يكي از ضروريات جامعه ايراني است كه درك عميقي براي مطالعه مي طلبد.
يکشنبه 17 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]