واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
پيش از اين در مورد استدلال، انواع، اجزا و روش هاي آن و صحت و اعتبارش سخن گفتيم.
اما علاوه بر اين مسائل، موضوع جالب توجه ديگري نيز درباره استدلال ها وجود دارد.
مساله قابل بحث در مورد استدلال اين است كه آيا هر استدلالي لزوما بايد عقلاني باشد؟ آيا هرآنچه فلسفه پيرامون آن سخن مي گويد بايد حاوي عقلانيت باشد؟ حتي مي توان اين سوال را به حوزه زندگي بشري تعميم داد و پرسيد آيا رفتار معقول هميشه بهترين نتيجه را دارد؟
بسياري بر اين باورند كه فلسفه اساسا پيرامون مفاهيم يا نظريه هايي درباب چيستي جهان و جايگاه آدمي در آن سخن مي گويد.
بله در واقع اين فيلسوفان هستند كه چنين مفاهيمي را بررسي مي كنند و نظريه هاي متنوعي درباره آنها ارائه مي دهند كه جهان بيني، هستي شناسي، معرفت شناسي، اخلاق و حوزه هاي ديگر فلسفي را تشكيل مي دهند.
در بيشتر موارد و حتي به جرات در تمامي موارد، قوت و استحكام ديدگاهشان ريشه در استدلال عقلي و گزاره هاي مقدماتي قابل قبول براي استدلال عقلاني دارد.
اما گاهي پيش مي آيد كه حتي فلسفه نيز نمي تواند متضمن معقول بودن يك ادعا يا استدلال باشد.
علاوه بر فلسفه بسياري ديگر از حوزه هاي زندگي آدمي، عموما متضمن استدلال عقلي است و گاهي كشيدن خط تميزي ميان آنها و فلسفه ناممكن است.
درواقع اينكه آيا چنين چيزي في نفسه ممكن است يا نه موضوع بحث داغ فلسفي است. به اين معنا كه آيا اساسا عقلانيت در تمام حوزه هاي زندگي بشري و حتي فلسفه امكان پذير است يا نه.
در اين زمينه مثال هاي فراواني وجود دارد، اين نوع مثال ها شرايطي را مطرح مي كنند كه در آن منطقي رفتار كردن لزوما عقلاني نيست و عملي غيرمعقول به حساب مي آيد.
اين مثال ها در قالب پارادوكس هايي مطرح مي شوند كه به روابط متقابل ميان دو شخص يا بيشتر برمي گردد و الگويي عمومي بر آنها حاكم است.
مسلما بسياري از ما معتقديم اگر در زندگي روزمره و همين طور مواقع بحراني، بر اساس استدلال هاي منطقي و مطابق با حكم عقل عمل كنيم حتما در زندگي موفق خواهيم بود.
با اين حساب هميشه راهي براي منطقي و معقول بودن وجود دارد، اين رويكردي عقل گرايانه است.
اما مي توان نشان داد مواردي وجود دارد كه در تصميم معقول ترديد داريم و حتي شك داريم كه آيا راهي عقلاني براي مساله وجود دارد يانه. به نظر مي رسد كه عقلانيت هميشه به بهترين نتيجه منجر نمي شود.
پس تا اينجا ديديم مباحثي در فلسفه معاصر وجود دارند كه نشان مي دهند استدلال ها لزوما عقلاني نيستند.
حال ببينيم چه حوزه هاي ديگري جز فلسفه از استدلال هاي عقلي استفاده مي كنند. براي نمونه، علوم طبيعي و علوم اجتماعي، حوزه هاي پژوهش عقلي اند كه در خيلي از موارد با مرزهاي فلسفه تلاقي دارند.
براي مثال بحث هايي در فيزيك نظري و علوم زيستي در حوزه علوم تجربي و مباحث انسان شناسي در علوم اجتماعي در بنيادي ترين مباحث خود وارد مسائل فلسفي مي شوند.
ولي نظريه هايي كه اين علوم را مي سازند به طور كلي از طريق روش هاي تجربي و استدلال هايي كه با فلسفه ميانه كمي دارند به دست مي آيند.
تفكر ديني نيز گاهي از عقلانيت استفاده مي كند و معمولادر مرزهاي نه چندان مشخصي با فلسفه يكي مي شود.
اين درحالي است كه تفكر ديني ذاتا مربوط به امور الهي، مقدس يا متعالي است، كه شايد از طريق نوعي وحي، عقيده يا عمل عبادي به دست آمده است.
در مقابل فلسفه اساسا اينگونه نيست. البته آثار و اشكال برجسته معيني در سنت فلسفي غرب وجود دارد كه مسلما ابعاد غيرعقلي و حتي ضدعقلي را نشان مي دهد. كساني مانند هراكليتوس، كي يركگارد، نيچه، هايدگر و دريدا از اين گروه فلاسفه هستند.
در سوي ديگر بسياري مي خواهند آثار آسيايي )كنفوسيوس گرايي، مائوگرايي، شينتو(، آفريقايي، متفكرين بومي آمريكايي و بوميان استراليايي را تحت عنوان فلسفه قرار دهند ولو آنكه به نظر مي رسد كه آنها كمتر از استدلال منطقي استفاده مي كنند.
اما برخلاف اهداف پديدآورندگان اين آثار و حتي آثار متفكرين نامتعارف مشكل بتوان مدعيات موجه عقلي و شكل هاي دقيقي از استدلال منطقي در آنها يافت.
در بسياري از موارد هم استدلال عقلي به عنوان حداقل امري كه بايد به حساب بيايد در اين حوزه ها باقي مي ماند.
در پايان بايد گفت با تمام بحث هايي كه در مورد ناكارآمد بودن عقلانيت حتي در فلسفه وجود دارد، باز هم عقلانيت پايه تمامي استدلال هاست.
حتي گاهي تنها دليلي كه فلاسفه براي ادعاي خود مي آورند آن است كه يك انسان معقول در چنين شرايطي طبق ادعاي آنها عمل مي كند، پس اين ادعا درست است.
فلسفه هم تنها حوزه اي نيست كه عقلانيت برايش مهم است، همان طور كه ديديم علوم تجربي، علوم اجتماعي و حتي هنر و دين در مواردي به دنبال عقلانيت هستند.
اين طور هم نيست كه هرچه زير نام فلسفه بيايد استدلال باشد، يا دقيق تر اينكه استدلال عقلاني باشد. اما با اطمينان مي توان گفت كه هيچكس بدون يادگيري شيوه هاي به كارگيري ابزار عقلانيت نمي تواند در حيطه تفكر فلسفي وارد شود و تسلط يابد.
در واقع استدلال و روش هاي آن مهم ترين ابزار هر فيلسوف است و مثال ها و پارادوكس هايي كه نشان مي دهند عقلانيت ناممكن است نيز نمي توانند خدشه اي بر اين ستون حياتي و استوار فلسفه وارد سازند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 612]