واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مثل های شادکامی
زندگی، شیرین است، اگر انسان، خود، آن را به کام خویش تلخ نکند.
زندگی، رنگارنگ است، اگر انسان، خود، آن را فقط سیاه و سپید نبیند.
زندگی، زیباست، اگر ما خود، تصویری نازیبا از آن نسازیم.
برای شادکام بودن، داشتن زندگیای آرام و آسودگی تن و روان، شایسته است که انسان، اصولی چند را در زندگی خود، با عنوان قانون اساسی زندگی»، سرلوحه همه کارهایش قرار دهد و خود را به رعایت آن، ملزم بداند.
اگر انسان، در رؤیارویی با هر پدیده نوظهور در زندگیاش، با رعایت اصلهای پیشگزیده، با آنها برخورد نماید، به راحتی آنها را حل میکند یا با آن کنار میاید و جایی برای حضور دغدغه، نگرانی و اضطراب، باقی نمیگذارد، تا شادکامی او را تهدید کند.
در فرهنگ عامّه مردم ایران، بویژه در مجموعههای مثل فارسی، به این مهم، توجّه ویژه شده است.
حکیمان نامور یا پندآموزان بینشان در این عرصه، بهترین سخنان را ـ که هر یک، اصلی از اصول زندگیاندـ برای پسینیان، به یادگار گذاشتهاند.
اکنون تعدادی از این مثلها و حکمتهای پندآموز را به تماشا مینشینیم:
1. خدا گر ز حکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید درِ دیگری
زندگی انسان، همواره با گرفتاریها و مشکلاتْ روبهروست و انسان، برای برون شدن از گرفتاریها، به دنبال درِ رهایی میگردد؛ امّا گاه با درب بسته، رو به رو میشود.
معمولاً انسانها از بسته بودن برخی درها ناراحت میشوند و آن را از شانس و اقبال بد خود یا سرنوشت و تقدیر نامناسب میدانند؛ امّا از این نکته، غفلت میکنند که خداوند نسبت به بندهاش، مهربانترین است و همواره بهترین انتخاب را از گزینههای موجود برای بندهاش انجام میدهد و هیچ وقت، بندهاش را در بنبست قرار نمیدهد، آن چنان که راهی برای گشایش کارها و برون شدن از گرفتاریها نداشته باشد؛ بلکه باید این اصل اساسی را در زندگی برگزیند که اگر خداوند، از روی حکمت گستردهاش، دری را به روی انسان ببندد، از روی آگاهی و خیرخواهی بوده و هیچ گاه به زیان بندهاش اقدام نمینماید؛ بلکه درِ دیگری را از روی رحمت و مهربانی، به روی او میگشاید. در کلام امام صادق (ع) آمده است: خداوند، هیچ گاه درِ روزیای را بر مؤمن نمیبندد، مگر آن که دری بهتر را برای او بگشاید!».1
2. در این دنیا کسی بیغم نباشد/ اگر باشد، بنی آدم نباشد
نیکْ روشن است که همه انسانها، در پی ناکامیها و شکستها، اندوهگین میشوند و افسوسِ گذشته را میخورند و نسبت به اینده، نگراناند؛ امّا برخی از افراد، گمان میکنند که فقط آنها هستند که گرفتارند و در رنج و عذاب به سر میبرند و دیگران، در عافیت و امنیت و سلامتاند و هیچ درد و رنجی را به خود نمیبینند.
این گونه افراد، باید این فکر ناشایسته خود را با این اصل، اصلاح کنند که همه انسانها، با سختیها و تلخیها رو به رو هستند؛ در نتیجه، به تناسب برخورد خود با آنها، شادیها و غمهایی به سراغشان میاید. بنا بر این، همگان بهرهای از غم، در زندگی خود دارند. چنان که امام صادق (ع) در این باره فرموده است: مؤمن، همواره از چیزی آزار میبیند و از آن گریزی نیست یا به وسیله کسی که در خانه اوست (خانواده) آزار میبیند یا همسایهاش اذیتش میکند و یا این که در راه رسیدن به خواستههایش، شخصی آزارش میدهد. حتّی اگر مؤمن، بر بالای قلّه کوهی باشد، شیطانی هست که او را میآزارد».2
3. آدم زنده، زندگی میخواهد
انسان برای زیستن، ناگزیر از داشتن اسباب و لوازم زندگی است. بنا بر این، باید با کار و کوشش، در پی دستیابی به این اسباب و وسایل باشد. انسان، با یادآوری همیشگی این جمله باید به خود بقبولاند که تحت هیچ شرایطی، نباید از کار و تلاش و سازندگی، دست کشید و تا زمانی که جان در بدن است و انسان زنده به شمار میاید، باید برای زندگی دنیایش کار کند. چه نیکو گفته است امام حسن (ع): برای دنیایت چنان کار کن که گویی، همیشه زنده خواهی بود و برای آخرتت چنان کار کن که گویی، فردا خواهی مُرد».3
4. آدم باید به پایینتر از خود نگاه کند، نه بالاتر!
یکی از اصول مهم و تأثیرگذار در زندگی، این است که انسان، همواره، نیمه پُر لیوان را ببیند، نه نیمه خالی آن را. همواره به داراییهای خود بنگرد، نه به ناداریهایش. یکی از راههایی که انسان را به داشتههایش توجّه میدهد، این است که در مسائل مادّی، به افراد پایینتر از خود بنگرد.
فردی که در سلامتی او نقصی ایجاد شد، نباید با نگریستن به فرد سالم، خود را دچار نگرانی و ناراحتی کند؛ بلکه باید به کسی بنگرد که نسبت به او نقص بیشتری دارد یا بیماری بدتری دارد. همچنین فردی که مشکلات مالی دارد، باید به نادارتر از خود نگاه کند، نه داراتر. چنان که رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است: به فرودست خود بنگرید و به فرادست خود منگرید».4
البته باید توجّه داشت که این اصل، فقط در مسائل مادّی، جاری است و در مسائل معنوی، بر عکس است؛ یعنی انسان باید در مسائل معنوی، به بالاتر از خود بنگرد تا به رشد و کمال معنوی، دست یابد.
5. آدم باید پایش را قدر گلیمش دراز کند
یکی از ناراحتیهای انسان، این است که پس از مبادرت به انجام دادن کاری، وقتی عدم توانایی خود را در انجام دادن آن میبیند، وازده و اندوهگین میشود، غافل از آن که برای انجام دادن هر کاری، باید امکانات لازم برای انجام دادن هر کار را فراهم کرد. یکی از این امکانات، نیرو و توان کافی انجامدهنده آن است. معمولاً کسانی که حدّ و مرز خود را نمیشناسند و کاری فراتر از حدّ دانایی و توانایی خود برمیگزینند، پس از ناکامی در انجام دادن درست آن، دچار ناراحتی و نگرانی میشوند. بنا بر این، باید به این نکته اساسی، توجّه داشت که انسان نباید به کاری برتر از حدود و توانایی خود اقدام کند و نباید پایش را بیش از اندازه گلیمش دراز کند که عطّار نیشابوری گفته است:
برو سودای بیهوده مپیمای
منه بیرون ز حدّ خویشتن پای!
پروین اعتصامی نیز تأکید کرده است:
حساب خود، نه کم گیر و نه افزون
مَنِه پای از گلیم خویش بیرون!
6. آدم، یک بار پایش به چاله میرود
یکی از عوامل ناکامی و تلخکامیها این است که انسان، خطاها و اشتباهات گذشته خود را تکرار میکند. این تکرار شکستها و تلخیها، کام جان او را تلخ میکند و او را ناراحت میسازد و رضایت او را از زندگی، به سطح پایینتری کاهش میدهد؛ امّا آدمی باید از تجربه زندگی خود و تجربه پیشینیان، سود جوید و از شکستها و ناکامیها، درس عبرت بگیرد و آن را تکرار نکند. برای این مهم، باید همواره جانب احتیاط را نگه دارد تا دوباره به دام خطاهای گذشته نیفتد و از یک ناحیه، دو یا چند بار، متحمّل زیان نشود. چه نیکو فرموده است پیامبر اکرم (ص): مؤمن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود».5
7. آهسته برو، همیشه برو!
اعتدال و میانهروی، یکی از اساسیترین قانونهای شادکام زیستن است. افراط (زیادهروی) و تفریط (کمکاری) در هر کار دنیایی و آخرتی، ناپسند و زیانآور است.
مثلهای بسیاری در فرهنگ عامیانه ایرانیان وجود دارد که به این نکته مهم، رهنمون میشوند و انسان را از تندروی و کندروی، پرهیز میدهند. این مثلها، شتاب و تندروی در هر کاری را بد دانستهاند و سکون و بیکاری و کمکاری را نیز ناپسند شمردهاند و نیز کار اندک و پیوسته را از کاری بسیار و بزرگ، امّا گسسته و مقطعی، برتر و بهتر دانستهاند.
از این رو گفتهاند:
رهرو آن نیست که گَه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
8. تا جای ندانی، پای مَنِه
آگاهی و بینایی در هر کار، مهمترین و ارزشمندترین نکته در انجام دادن آن کار است. آشنایی با چگونگی انجام دادن آن کار و بهرهگیری مناسب از امکانات موجود، موجب افزایش رضایت از کار و رضایت از زندگی خواهد شد. در نقطه مقابل، عدم آگاهی و شناخت نسبت به کار مورد اقدام، موجب خرابی و زیاندهی آن شده و در نتیجه، شادکامی انسان را در معرض خطر قرار میدهد. از این رو، بزرگان برای مثال گفتهاند: هر گاه خواستی پایت را بر جایی قرار دهی، ابتدا به جای پایت نگاه کن؛ اگر آن را خوب شناختی و مناسب دیدی، پایت را بر آن بگذار و اگر کسی بدون شناخت از جایگاه قدم خود، قدم بردارد، دچار لغزش خواهد شد.
سخن امام علی (ع) در این باره چنین است: هر کس جای پای خود را نشناسد، میلغزد».6
9. هر چه کنی به خود کنی
اگر آدمی بداند که هر آنچه میگوید و هر عملی که انجام میدهد، برای خودِ اوست و نتیجه آن به خودِ او بر میگردد، به نوع دیگری، به گفتار و رفتارش مینگرد.
آری. نتیجه همه اعمال او به خودش بر میگردد. اگر به کسی خوبی کند، به خود خوبی کرده و اگر بدی کند، به خودش بدی کرده است. در حقیقت، انسان آنچه را بکارد، درو میکند و نتیجه اعمال خود را میبیند؛ از همین روست که در مثلهای فارسی گفتهاند: رحم کن تا به تو رحم کنند» یا آسان بگیر تا بر تو آسان بگیرند». مقصود گویندگان این جملات، این است که رحم دیگران به تو یا آسانگیری آنها، نتیجه رحم و آسانگیری توست. همچنین در مثلها آمده است: با هر دست که بدهی، از آن دست، پس میگیری». در سخن امام علی (ع) نیز آمده است: آن گونه که یاری میکنی، یاری میشوی».7
اگر انسان، به این اصل توجّه داشته باشد که همه اعمالش برای خودِ اوست، با رضایت بیشتر، به دیگران توجّه میکند و با یاریرسانی به آنان، به شادکامی خود میافزاید.
10. خورشید، همیشه پشت ابر مخفی نمیمانَد!
یکی از چیزهایی که ذهن انسان را درگیر خود میکند و موجبات ناراحتی و اضطراب را فراهم میآورَد، این است که حقّی از او پایمال شده یا حقیقتی، پنهان مانده است.
اگر انسان، به این حقیقتْ آگاه باشد که خداوند، پشتیبان حق است و حق را در دنیا یا آخرت، به حقدار میرساند، از وضع پیش آمده، ناراحت نمیشود؛ بلکه به این وعده امام صادق (ع) که: خداوند، حق را به حقدار باز میگرداند»،8 امیدوار میشود و با رضایت بیشتر، به زندگی خود ادامه میدهد. نیز اگر بداند که خداوند، حقیقت پنهان را روزی آشکار میکند، برای پنهانی بودن آن، نگران نیست و غصّه نمیخورد؛ بلکه برای این که زمانی خورشید از پشت ابر بیرون میاید و حقیقت پنهان، آشکار خواهد شد، شادمان و شادکام است.
پینوشتها:
1. التمحیص، ص50.
2. الکافی، ج2، ص250.
3. مستدرک الوسائل، ج1، ص146.
4. مشکاة الأنوار، ص161.
5. بحار الأنوار، ج19، ص345.
6. عیون الحکم و المواعظ، ح 7172.
7. همان، ح396.
8. کمال الّدین و تمام النّعمة، ص647
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]