واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: سريالهاي ايراني و مخاطبان جهاني
چند سال پيش از تلويزيون ما سريالي پخش ميشد بهنام «قصههاي جزيره»، سريالي كانادايي كه بين مردم ايران طرفداران زيادي پيدا كرد؛ قصههاي جزيره بخشي از تاريخ معاصر كانادا (1903 تا 1912) را روايت ميكرد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/05/100876163829.jpg
تاريخي كه تقريبا هيچ شباهتي با دورهاي كه اكنون ما و كاناداييها آن را سپري ميكنيم، ندارد. در زمان پخش سريال قصههاي جزيره كارشناسان و منتقدان ايراني درباره اين استقبال گفتند كه داستانپردازي خوب و بازيهاي باورپذير دو دليلي است كه مردم به ديدن سريال قصههاي جزيره مينشينند اما جالب اينجا بود كه داستانهايي كه در سريال قصههاي جزيره بازگو ميشد چندان ربطي هم به فرهنگ زندگي ما ايرانيان نداشت كه بتوانيم با همذاتپنداري كردن با آن رويدادها به تماشاي اين سريال ترغيب شويم. اما آنچه باعث ميشد قصههاي جزيره ديدني شوند حس زندگي بود كه در اين سريال در جريان بود.در واقع آنچه را كه ما در اطرافمان كمتر ميديديم در اين سريال بخوبي آنها را پيدا ميكرديم. روابط بين قوم و خويشها، بلند پروازي شخصيتها، حل راحت مشكلات و... همه عواملي بود كه قصههاي جزيره را دوست داشتني ميكرد. در واقع جزيره محلي رويايي بود كه خيليها دوست دارند ساكن آنجا باشند. همين رويايي باعث شد تا خيلي از مردم دنيا بعد از ديدن قصههاي جزيره با خود بگويند ايكاش ساكن اين جزيره باشند تا هم از طبيعت آن استفاده كنند و هم بتوانند مانند ساكنان اين جزيره كمي شادي و تفاهم را تجربه كنند.
اين اتفاق درباره سريال «آن شرلي» هم رخ داد. اين سريال درباره دختري پر انرژي بود كه براي كار به يك خانه در روستايي بسيار زيبا وارد ميشد. رفتار و اخلاق آن شرلي باعث شد تا او كمكم در دل ساكنين خانه و روستا جا باز كند و بين همه محبوب شود. بازهم روستايي رويايي كه مردمانش با مهرباني كنار هم زندگي ميكردند و بيننده بازهم دوست داشت يكي از ساكنين اين روستا باشد و حتي بتواند مانند آن شرلي براي كار به يكي از اين خانهها وارد شود و بعد طعم خوشبختي را براي هميشه بچشد. داستان آن شرلي هم در اوايل قرن نوزدهم اتفاق ميافتاد.
http://www.bartarkala.com/Pic/img5_633812990926.jpg
سريال كرانفورد هم كه در حال پخش از شبكه يك سيماست تقريبا همين حال و هوا را دارد. سريالي كه داستان آن قصه آدمهايي را روايت ميكند كه در روستايي از قرن نوزدهم زندگي ميكنند. كرانفورد هم توانسته مخاطبان خود را بين ايرانيان پيدا كند. آدمهاي كرانفورد با تمام وجود به استقبال شاديها ميروند، همانگونه كه به غمها و زشتيهاي زندگي هم پشت نميكنند و به جاي مبارزه با آنها، مشكلات را حل ميكنند، يا تك نفره و يا جمعي. در كرانفورد هم زندگي جريان دارد؛ آن چيزي كه توانسته سريالهاي خارجي متعلق به قرنهاي گذشته را در اين آثار ديدني كند و باعث شود تا مردم ايران هم مانند مردمان ديگر كشورهاي جهان با آنها همذات پنداري كنند. هر چند كه مخاطبان ايراني هيچ خاطره ذهني و تاريخي از آن دوران ندارند.
تلويزيون كشور ما هم ساخت سريالهاي تاريخي، اجتماعي را چندين سال است كه در دستور كار خود قرار داده است. سريالهايي مانند كيف انگليسي و خانهاي در تاريكي را ميتوان متعلق به همينگونه از سريالها دانست. كيف انگليسي ساخته سيد ضياءالدين دري مقطعي از تاريخ معاصر ايران را بازگو ميكرد اما داستان و شخصيتهاي اين سريال متاثر از فضاي سياسي آن دوران بودند. خانهاي در تاريكي هم تاريخي بود اما تاريخي كه فقط مردم ايران و كساني كه با تاريخ قاجار آشنا بودند از آن سر در ميآورند. شايد همين مقطعي نگاه كردن و سياسي كردن سريالهاي اجتماعي ايراني است كه باعث ميشود ديگر كشورهاي جهان تمايل چنداني براي ديدن اين آثار نداشته باشند. واقعيت اين است كه مردم ديگر كشورها در اين سريالها چيزي پيدا نميكنند كه بتوانند با آن همذات پنداري كنند. به اصطلاح اينگونه آثار زيادي شخصي شدهاند. سريالهاي تلويزيوني هر كشور نشاندهنده فرهنگ و قوميت آن كشور است اما وقتي صحبت از انسانها و روابط بين آنها ميشود مليت، قوميت و فرهنگ كمي تا قسمتي رنگ ميبازد و ميتوان بين آدمها و روابط آنها مشتركات انساني زيادي پيدا كرد.
اگر سريالهايي مانند قصههاي جزيره، آن شرلي و... بين مردم دنيا مخاطبان زيادي پيدا ميكنند به اين دليل است كه آنها به روابط بين انسانها توجه بيشتري نشان ميدهند و در كنار غمها و نابسامانيها شاديها و موفقيتها را نيز به نمايش ميگذارند.
سريالي مانند «پس از باران» ساخته سعيد سلطاني بين مردم طرفداران زيادي داشت. سريالي درام كه مقطعي از زندگي مردم يك روستا در ايران را به نمايش ميگذاشت. اين سريال را ميتوان شبيه سريالهايي مانند قصههاي جزيره دانست. سريالي كه به روابط بين آدمها ميپرداخت، اما چرا پس از باران نتوانست مثل قصههاي جزيره از تلويزيون ديگر كشورهاي دنيا به نمايش درآيد. شايد يك دليلش عدمعرضه مناسب در بازارهاي فيلم باشد و دليل ديگرش شايد هم تلخي زيادي بود كه در اين سريال موج ميزد. خيانتها آدمها به يكديگر كه تمامي نداشت و نامهربانيهايي كه رنگ مهرباني نميگرفت.
با همه اينها زماني كه سريال خارجي از بيشتر شبكههاي تلويزيون ما به نمايش درميآيند و مخاطبان زيادي هم دارند، ميتوان براي ساخت سريالهاي اجتماعي ايراني هم بيشتر سرمايهگذاري كرد و آنها را چنان ساخت كه در بازارهاي جهاني هم صاحب جايگاهي شوند و همچنانكه مخاطبان ايراني از طريق سريالهاي خارجي با دنياي رويايي اين كشورها آشنا ميشوند، مردم دنيا هم با جامعه ايراني و روابط بين ايرانيان بيشتر آشنا شوند.
این کجا و آن کجا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]