تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 2 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زيرا كه نجات تو در آن است... تقواى ال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817791976




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جشن تولد مرد 114 ساله ایرانی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: اولين ازدواجم در 18 سالگي بود، چند ماهي ازدواج كرده بودم كه از هم جدا شديم

[تصویر: ahmadpoor_1.jpg]
در روستای گرجی محله در نزدیکی بهشهر مردی زندگی می کند که 4 نسل پس از خود را دیده و در سلامت کامل به سر می برد. بنابراین به به این روستا رفتیم و در جمع صمیمی و خانوادگی پدربزرگ 114 ساله با او بر سر سفره ناهار به گفتگو نشستیم. روزي كه در روستای گرجی محله بودیم بزرگ‌ترين دخترش هم حضور داشت «صفيه» خانم (70 ساله) و همچنين بزرگ‌ترين نوه او، «اصغر» (52 ساله) به همراه خواهرش (فاطمه) كه احمد محمدپور از اين دو نوه‌ داراي «نبيره» مي‌باشد.
احمد محمدپور پيرمرد 114 ساله مي‌گويد: اولين ازدواجم در 18 سالگي بود، چند ماهي ازدواج كرده بودم كه از هم جدا شديم. 26 ساله بودم كه ازدواج دومم انجام گرفت و اولين فرزندم كه دختر است در سال 1320 به دنيا آمد، از همسر دومم چهار دختر و يك پسر دارم، 60 سال پيش با همسر سومم كه الان كنار من حضور دارد، زندگي مشترك را آغاز كرديم، او الان 83 سال سن دارد (اختلاف سني 31 سال) و از او پنج پسر و سه دختر دارم. (پيرمرد با لهجه مازني غليظ) صحبت مي‌كرد، اما زماني كه براي‌مان شعر مي‌خواند، كمي فارسي هم آميخته‌اش مي‌‌شد، البته صحبت‌هاي او را يكي از نوه‌ها و همسايه‌اش براي‌مان بازگو مي‌كردند.
بزرگ‌ترين نوه اين پيرمرد شاداب و دل زنده، اصغر 52 ساله است. او دو پسر و دو دختر دارد، اصغرآقا نوه هم دارد كه نوه‌هاي او مي‌شوند، نبيره‌هاي احمد محمدپور...
نوه ديگر، فاطمه خانم است كه او هم چهار تا فرزند و نوه دارد و به همين شكل نوه‌هايش مي‌شوند نبيره‌هاي پدربزرگش... (پيرمرد در مجموع چهار نبيره دارد) بايد اشاره كرد كه پيرمرد 11 نتيجه هم دارد.

[تصویر: ahmadpoor_2.jpg]
كشاورز و حافظ ديوان
پيرمرد سواد ندارد، سيگار هم مي‌كشد، اما در كمال تعجب هيچ‌گونه ناراحتي ندارد، مي‌گويد: «با دكتر و دارو بيگانه هستم، خودم دكتر خودم هستم، مي‌دانم چه بخورم، چه نخورم، من سال‌ها در زمين‌هاي زراعي‌ام كشاورزي مي‌كردم، روزي 10 كيلومتر راه مي‌رفتم، قدرت بدني بالايي داشتم، روزي اسبم در رودخانه داشت غرق مي‌شد، چنان قدرتي داشتم كه نجاتش دادم، آن زمان هر كسي مشكلي براي خانواده‌اي به وجود مي‌آورد و مزاحمت ايجاد مي‌كرد، اهالي محل به من مي‌گفتند. من هم كه براي خودم «يلي» بودم، حقش را كف دستش مي‌گذاشتم. بزرگ‌ترين تفريح من كار بود، حتي گاهي اوقات مي‌شد كه روزي 15 كيلومتر هم راه مي‌رفتم چون تو اين منطقه زمين زياد داشتم، البته آن زمان‌ها مثل حالا نبود اين‌گونه كه شما به راحتي از مسير آسفالته رو آمديد، اينجا جنگل بود و زمين‌هاي زراعي و من هم بايد هر روز به آنها سر مي‌زدم.»
احمد آقا سواد ندارد، اما معاني قرآن را به شكل كامل حفظ است، مي‌گويد: «برايم مي‌‌خواندند و من حفظ مي‌كردم»، اشعار زيادي هم از مثنوي حفظ است. براي‌مان با آن زبان شيوايش چگونگي تشكيل كره‌زمين و به وجود آمدن انسان‌ها را تعريف كرد، يك ربعي گفت و گفت و ما هم شنيديم.

[تصویر: ahmadpoor3.jpg]
از حواشي سفر
پيرمرد، به كربلا، مشهد و سوريه بارها سفر كرده، وي مي‌گويد: «آن زمان اتومبيل نبود من با شتر به كربلا رفتم. البته سفر كربلا با ماشين را هم تجربه كرده‌ام. از اين رو به «كبلايي احمد» معروف است، خيلي دوست دارد او را با اين اسم صدا كنند.
تمام كارهايش را خودش انجام مي‌دهد و به راحتي راه مي‌رود، براي بدرقه ما به همراه همسرش تا نزديك در منزل آمد و دعايمان هم كرد.
همسرش بسيار خنده‌رو است، زماني كه خواستيم از آنها عكس دو نفره بگيريم، دست روي شانه‌هاي هم گذاشتند.
آخرين سفر او دو سال پيش به سوريه بوده است.
عجيب اين‌كه حتي يك شب هم در تهران نبوده و در سفرهايش تنها از تهران رد شده.
مي‌گفت: احمدشاه در مسير مشهد بود كه از روستاي ما رد شد، از نزديك او را ديدم، آن زمان مثل من نوجوان بود.
جنگ‌هاي جهاني اول و دوم را به خوبي به ياد مي‌آورد، به خصوص زماني كه روس‌ها از شمال وارد ايران شدند.
پيرمرد اين روزها با نبيره‌هاي خود روزگار مي‌گذراند و زندگي مي‌كند، اميدواريم كه به اين چهار نبيره باز هم اضافه شود. براي «احمد محمدپور» طلب طول عمر مي‌كنيم.
گزارش کامل را در مجله خانواده سبز شماره 15 اریبهشت بخوانید .

[تصویر: ahmadpoor_4.jpg]



















نسیم آرامش







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن