واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: وسوسه يك شبه پولدار شدن 3 زندگي را تباه كرد
دو پسر كه در پوشش مسافر ، راننده اي را كشتند امروز در دادگاه كيفري تهران به اشد مجازات محكوم شدند.
دو پسر كه در پوشش مسافر ، راننده اي را كشتند امروز در دادگاه كيفري تهران به اشد مجازات محكوم شدند.
در نشست رسيدگي به اين پرونده كه روز سه شنبه در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي «نورا...» عزيزمحمدي و با حضور چهار مستشار برگزار شد ابتدا نماينده دادستان كيفرخواست را خواند.
«آرش سيفي» اعلام كرد : محسن 24 و مهدي 26 ساله ، شامگاه 23 ارديبهشت 1385 در پايانه مسافربري جنوب تهران در پوشش مسافر دربستي ، سوار «سمند» اسدا... 35 ساله شدند و او را به جاده فشافويه كشاندند.
نماينده دادستان ادامه داد: دو رفيق خشن كه در اجراي نقشه شومشان با مقاومت «اسدا...» رو به رو شده بودند راننده نگون بخت را كشتند و جنازه اش را در همان محور فشافويه رها كردند.اكنون براي محسن و مهدي اشد مجازات خواهانم.
سپس پدر و مادر داغدار در جايگاه ويژه قرار گرفتند و براي قاتلان پسرشان حكم مرگ خواستند.
همچنين همسر«اسدا...» كه اشك مي ريخت گفت: چه طور توانستند دختر هشت ساله ام را بي پدر كنيد؟دل من و بچه ام با اعدام شما هم هم آرام نمي گيرد.
«محسن» زماني كه رو به روي پنج قاضي ايستاد توضيح داد: مهدي با پدر ومادرش دعوا كرده بود و به همين خاطر پيش من آمد. ما معتاد بوديم و تصميم داشتيم ترك كنيم اما آن روز به سرمان زد كه براي يك شبه پولدار شدن به جيرفت برويم و مواد مخدر به تهران بياوريم.براي اين كار به ماشين نياز داشتيم
" پدر و مادر داغدار در جايگاه ويژه قرار گرفتند و براي قاتلان پسرشان حكم مرگ خواستند.... "
و طبق نقشه ، اول به گمرك رفتيم و دو چاقو و طناب خريديم.
وي اضافه كرد : بعد به ترمينال جنوب رفتيم و سمند را دربست كرايه كرديم كه ....
قاضي از زن قرباني پرسيد «سمند» مال «اسدا...» بود؟
- نه شوهرم ماشين را از پدر من قرض گرفته بود تا به شهرستان برود.11 ماه منتظر برگشتن «اسدا...» بودم اما آخر سر ، جنازه اش را تحويلمان دادند.
«محسن» در ادمه اعتراف هايش ، اظهار داشت: تازه از عوارضي قم گذشته بوديم كه از راننده خواستيم نگه دارد تا كراك بكشيم. او هم ماشين را گوشه اي متوقف كرد و من و دوستم بعد از كشيدن مواد ، دوباره سوار سمند شديم.مهدي پشت سر اسدا... نشسته بود كه طناب را دور گردنش انداخت و من چاقو كشيدم. نمي خواستم او را بكشم اما نمي دانم چه شد كه ضربه زدم.
*قاضي : چند ضربه زدي؟
- محسن : سه يا چهار ضربه به سينه اش كوبيدم.
*قاضي : پزشكي قانوني 21 ضربه چاقو را روي سينه و پشت بدن قرباني تاييد كرده است.ضربه ها را چه كسي زد؟
- محسن : نمي دانم، من فقط 4-3 ضربه به سينه اش زدم و مهدي جيب هايش را خالي كرد.
*قاضي: با ماشين چه كار كرديد؟
- محسن : با سمند مقتول به جيرفت رفتيم و مهدي آن را به خانه پسر عمويش برد.چند ماه بعد يك پليس كه از كنار آن خانه عبور مي كرد سمند نقره اي را داخل حياط ديد و بدين ترتيب لو رفتيم.
مهدي نيز در دفاع از خود گفت: من پشت سر اسدا... نشسته بودم و طناب را دور گردنش انداختم كه محسن به او ضربه زد.
*قاضي : چه موقع تصميم به كشتن راننده گرفتيد؟
- مهدي : كشيدن كراك بهانه بود. ما پياده شديم تا با هم تصميم بگيريم كه چه كار كنيم.
*قاضي : پيشنهاد خريد چاقو را چه كسي داد؟
- مهدي : با هم تصميم گرفتيم اما باور كنيد قصد كشتن اسدا... را نداشتيم فقط ماشينش را مي خواستيم.
در پايان اين نشست ، قضات وارد شور شدند و به انشاي راي پرداختند: مهدي و محسن به خاطر دستبرد مسلحانه به زندان و به خاطر جنايت به اعدام محكوم شدند.
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]