واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نگاهي به فيلم روي پرده/"خاك سرد"؛ فيلمي در حاشيههاي دور زلزله بم
"خاك سرد" رضا سبحاني هر چند بر بستر زلزله بم روايت ميشود، اما به دليل ايجاد فاصله عميق ميان شخصيتها و مخاطب نميتواند در محدوده داستان و حواشي آن حادثه دلخراش تاثيرگذار باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، سبحاني در سومين فيلم خود نگاهي دارد به زلزله بم كه به هر دليل كمتر به عرصه سينما و تلويزيون راه پيدا كرده و اين بار عواقب آن در يك خانواده روستايي به تصوير درميآيد. او در فيلم قبلي خود "زيستن" علاقهاش را به خطوط روايي كمرنگ و بدون درام بر بستري از روند روزمره زندگي مورد توجه مخاطب قرار داد.
سبحاني در "خاك سرد" هر چند به حادثه دراماتيك زلزله بم ميپردازد اما همچنان نگاه خاص خود را به خط داستاني كمرنگ و كم كشش مورد توجه قرار ميدهد. شايد به همين دليل است كه براي پرداختن به اين حادثه، از شهر و اجتماع پرتعداد افراد فاصله گرفته و بر زندگي يك خانواده كوچك در حاشيه كوير متمركز شده است.
يوسف، همسر پا به ماهش تهمينه و پسرشان اسماعيل خانواده محوري هستند كه كارگردان زندگي روزمره آنها را در فاصلهاي كوتاه تا زلزله به تصوير ميكشد. آنچه به عنوان هويت و كشش كمرنگ وارد تعريف اين خانواده شده عبارت است از پا به ماه بودن تهمينه، آرزوهاي تحقق نيافته پدر يوسف براي رسيدن به يك درياي خيالي در زير كوير و البته حضور اسماعيل.
حضور اين پسربچه پتانسيلي خاص را وارد موقعيت ميكند و در واقع در مقطع زماني بين دو زلزله جستجو و تلاش او براي رسيدن به خانه و خانواده و نجات آنها قصه را پيش ميبرد. اما اين دغدغهها به صورت موردي مورد توجه قرار گرفته و توجهي به قبل و بعد و ابعاد پرداخت شخصيتها نشده است.
به عنوان مثال انگيزه يوسف و به تبع او خانوادهاش براي آمدن به وسط يك كوير تنها براي عملي كردن روياي پدر و چاه كندن براي رسيدن به دريا، نميتواند جايگاهي پيدا كند. به اين دليل كه مخاطب هيچ چيز از اين شخصيتها يا بخشي از گذشته آنها كه در حال كاركرد پيدا كند و ... ندارد.
جز اين است كه همراهي مخاطب با قهرمان و يا يك قصه به واسطه آشنايي ابتدايي و اطلاعاتي كه فيلم در اختيارش ميگذارد، بنا ميشود؟ اما وقتي بناي اين همراهي گذاشته نميشود، نميتوان انتظار داشت اين آرزوها و دغدغههاي خاص بتواند براي مخاطب اهميت پيدا كند و يا جايگاهي را در كليت فيلم به خود اختصاص دهد.
بيماري تنفسي و سرفههاي مداوم يوسف، سرماخوردگي اسماعيل، چاهكني مداوم يوسف، شيردوشي تهمينه و ... همه كنشهاي روزمره هستند كه داستان ندارند و حتي به يك قصه ابتدايي هم منجر نميشوند. در واقع شايد بتوان اين رفتارها را ابتداييترين كدها براي معرفي شخصيتها در نظر گرفت كه پس از چند بار رجوع به آنها، مخاطب انتظار دارد قصه اصلي فيلم شروع شود.
در اين ميان تنها حضور پهلواني دورهگرد به نام شيرزاد است كه ميتواند خط فرعي كمرنگ در روايت ايجاد كند كه نوع پرداخت آن به ويژه با طراحي پاياني نميتواند همراهي مخاطب را جلب كند. قرار است به شيوهاي مستقيم اين مفهوم تداعي شود كه پهلوان ديروز، سرپرست كودكان امروز است كه با توجه به كمبود اطلاعات و شناخت ما باز هم نميتواند اهميتي خاص پيدا كند.
وقتي داستان چيزي تازه براي عرضه به مخاطب خود در 90 دقيقه ندارد، گريزي نيست از تكرار رفتارهاي روزمره و تأكيد بر تصويري تخت از زندگي اين خانواده كه همچنان دور از ذهن و ناملموس باقي ميماند. در اين صورت چطور ميتوان انتظار داشت وقايعي چون زير آوار ماندن خانواده، اول شدن اسماعيل و ... همذاتپنداري مخاطب را جلب كند؟
فيلم سينمايي "خاك سرد" سومين اثر رضا سبحاني پس از "زيستن" و "آفتاب پشت برف" است كه در بيست و پنجمين جشنواره فجر به نمايش درآمد. در خلاصه داستان اين فيلم كه به زلزله بم ميپردازد آمده است: يك اتفاق و يك حادثه زندگي خانوادهاي را همچون خانهشان به هم ميريزد و همه چيز تلخ و سخت ميشود، ولي در آينده...
محمدرضا فروتن، رضا آشتياني، هيلا اكراني و ارسلان قاسمي بازيگران، يزدان عشيري و سبحاني فيلمنامهنويسان، رضا آشتياني مدير توليد، شهريار اسدي مدير فيلمبرداري، حميد مهيندوست طراح گريم، سبحاني تدوينگر، بهمن اردلان صدابردار، عماد اسري مجري طرح و مهرشاد كارخاني عكاس "خاك سرد" هستند كه از ششم شهريور در گروه سينمايي آزاد اكران شد.
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]