تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835242017
حداقل سازي حداكثر ضعيف
واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: حداقل سازي حداكثر ضعيف
محمدمهدي فاضل بيگي ـ انديشه توسعه روستايي همچنان در سطح جهاني در حال توسعه و تحول است. در كشورهاي توسعه يافته خطرات زيست محيطي و ضرورت حفظ منابع غيرقابل تجديد، احساس نياز به محيط هايي سالم1 از سويي و خطر نابودي هويت فرهنگي از سوي ديگر پارادايم بازگشت به روستا و كشاورزي خرد را مطرح كرده است. جامعه روستايي به عنوان روش ويژه زندگي به خوبي مي تواند همچون يك سيستم در نظر گرفته شود. اجزاي سيستم روستايي مجموعه اي از نهاد هاي اجتماعي، اقتصادي، الگوهاي توزيع منابع، شيوه هاي توليد و قوانين رفتاري مربوط به خود است لذا سيستم روستايي را مي توان به مثابه مجموعه اي از اجزاي ياد شده، تعريف كرد كه در كنش متقابل يا وابستگي با يكديگر قرار دارند.2
مطالعات نشان مي دهد نظام هاي دانش بومي پتانسيل بالايي در زمينه توسعه پايدار روستايي دارند. نگاهي به ويژگي هاي نظام هاي دانش بومي حاكي از آن است كه دانش مذكور به دليل سيستمي بودن، انعطاف، متكي بودن بر نيازها، حفظ تنوع زيستي، مشاركتي بودن، تجربي بودن، در دسترس و ارزان بودن، حفظ تعادل محيط زيست، چند بعدي بودن و منطبق بودن بر فرهنگ مردم، مي توانند در فرآيند توسعه روستايي نقش مهمي ايفا كنند. در روش شناسي براي مطالعه و كسب اطلاعات پيرامون نقش رويكرد سيستمي دانش بومي در توسعه پايدار روستايي به منابع متعددي مراجعه شده است ولي با توجه به نوين بودن اين بحث كمتر در منابع مزبور به آن اشاره مستقيم شده است به همين دليل ضمن كسب اطلاعات مورد نياز تلفيقي از آنها روش مطالعه تحليلي به عمل آمد تا با نگرش به مجموعه فراهم شده بتوان به نقش رويكرد سيستمي دانش بومي در توسعه پايدار روستايي پي برد. از اين جهت روش مطالعه تحليلي - توصيفي انتخاب شده است.
مروري بر نظريات سيستمي توسعه پايدار روستايي
نظريه زيست منطقه3 (زيست ناحيه) تركيبي است از واژه هاي يوناني Bio به معناي زندگي و regio به معناي (ناحيه) قلمرو و در مجموع معادل قلمرو زندگي4 است. زيست منطقه سطح جغرافيايي قابل تميزي است كه شامل نظام هاي زندگي به هم پيوسته و خود نگهداري بوده و در نتيجه روابطي اندام وار5 بين تمامي اعضاي منطقه برقرار است. از اواسط دهه 1980 و به موازات واكنش هاي مخالفي كه در برابر تغيير و راهبرد هاي متداول توسعه اوج مي گرفت به تدريج فلسفه نويني تحت عنوان زيست منطقه اي شكل گرفت كه مفهوم توسعه در محدوده منطقه نقش محوري درآن داشت. اين فلسفه اجزاي هماهنگي از باورها و انديشه هاي مخالف در عرصه هاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و بوم شناسي را گلچين و در راهكار ايجاد زيست منطقه صورت بندي كرده است.از اين ديدگاه بشر جزئي از محيط خود يا اكوسيستم است. اين اكوسيستم شامل اجزاي زير است:
1 - محيط فيزيكي (آب و هوا، اتمسفر و...) 2- خاك به عنوان جوهر جداگانه در اين محيط فيزيكي با مواد تشكيل دهنده خود از قبيل كاني ها، رطوبت و ...3- پوشش گياهي شامل گياهان و مجموعه هاي گياهي 4- پوشش جانوري منطقه شامل حيوانات و مجموعه آنها، بشر و جامعه او 6 به عقيده طرفداران اين نظريه، اكوسيستم يك كل است كه موجودات زنده در آن روابط متقابل دارند و انسان بر خلاف ديگر موجودات مي تواند بر محدوديت هاي محيط فائق شود. با وجود اين هر اكوسيستمي ظرفيت معيني در پذيرش انسان دارد كه اين ظرفيت پذيرش از تراكم بهينه تا حداكثر سطح قابل دوام است. بر اساس اين نظريه مردم منطقه اقتصادي داراي تنوع (و نه تخصصي و تك محصولي) با استفاده از مهارت، دانش، ابتكار و منابع محلي خود جهت پاسخگويي غذا، كالا و خدمات مورد نيازشان همراه با حفاظت محيط خود به وجود مي آورند يعني توجه به اين اصل كه حيات اقتصاد پايدار در گرو كشاورزي پايدار و اندام وار است. كشاورزي به شيوه اي كه خاك سطحي را نابود نكند، آب را آلوده نسازد و نهاده هايش وابسته به مواد شيميايي و فسيلي نباشند زيرا فقدان منابع و محيط يعني فقدان غذا و ديگر توليدات و سرانجام فقدان اقتصاد و جامعه بشري. اين نظريه به توسعه اي كه رشد اقتصادي را مد نظر دارد، خرده مي گيرد و گفته مي شود كه در اين نوع توسعه به مردم توجه مي شود؛ ادغام فرهنگي به سود فرهنگ مسلط فرد گرايي مصرف زده غربي است، اتكا بر روابط پولي است و به هزينه هاي اجتماعي و بوم شناسي توجه نمي شود و اين نوع توسعه تخريب محيط زيست را در پي دارد. در مقابل توسعه اي را در نظر دارد كه در آن بايد مصرف منابع تجديد ناپذير كم باشد، مصرف منابع تجديدپذير كنترل شود، توليد آلاينده ها متناسب جذب آنها بوده و به نيازهاي پايه انساني و اجتماعي پاسخ داده شود. توسعه موردنظر زيست منطقه گرايان در پي دگرگوني از پايين ايجاد مي شود. چنين توسعه اي پايدار و همه جانبه است و مي تواند نيازهاي اساسي ساكنان زيست منطقه را تامين كند. رويكرد سيستمي به اكوسيستم ها، تجزيه و تحليل گران و برنامه ريزان را تشويق مي كند تا با تاكيد بر كل اكوسيستم اجزاي آن و روابط ميان اين اجزا يك تصوير كلان از اكوسيستم به دست آورند.
چنين ديدگاهي حائز اهميت است زيرا به ما يادآوري مي كند كه براي مثال، بسياري از مشكلات مربوط به منابع آب مانند آلودگي آب يا سيلاب را نمي توان با تاكيد محض بر آب حل كرد. اكثر عوامل آلودگي آب از فعاليت هاي انسان در خشكي ناشي مي شود و پتانسيل تخريب سيلاب به شدت تحت تاثير بهره برداري از خشكي قرار دارد. از سوي ديگر بسياري از مشكلات مربوط به خشكي ها مانند كاهش توليد كشاورزي و از بين رفتن تنوع زيستي در نتيجه كاهش يا افزايش شديد آب رخ مي دهد. بنابراين حائز اهميت خواهد بود كه تصوير كلاني از اكوسيستم داشته باشيم و فقط بريك جز يا يك بخش از آن تاكيد نكنيم. نكته مهم دراينجاست كه يك اكوسيستم را تا چه اندازه كلان در نظر بگيريم و چه تعداد از اجزاي آن و روابط ميان اجزا را منظور كنيم. اگر اين تصوير كلان خيلي بزرگ باشد، ممكن است تجزيه و تحليل گران و برنامه ريزان در پيچيدگي اجزا و روابط چند گانه آن گرفتار آيند و قادر نباشند تجزيه و تحليل خود را در يك دوره زماني منطقي به انجام رسانند. رويكرد سيستمي مترادف با ديدگاه كل نگر است. چنين ديدگاهي به دو شيوه يعني يا به شيوه جامع 7 يا به شيوه يكپارچه 8 اعمال مي شود.
شايان يادآوري است اكثر تجزيه و تحليلگران اكوسيستم مدعي به كارگيري رويكرد سيستمي يا كل گرا هستند بدون آنكه تفكر روشني نسبت به اين رويكرد داشته باشند. اغلب آنان رويكرد كل گرا و رويكرد جامع را مانند هم تلقي مي كنند و اين طرز تلقي مشكلاتي را به بار آورده است. بنابراين ضروري است تفاوت دو شيوه جامع و يكپارچه را روشن كنيم. بنابر تعريف واژه جامع به معني فراگير و همه شمول است. در نتيجه تفسير جامع يك سيستم بدان معني است كه همه آنچه در سيستم وجود دارد بايد تعريف شود و تجزيه و تحليل گر سيستم بايد تمامي اجزاي سيستم و تمامي روابط ميان اين اجزا را بررسي كند. چنين تفسيري متضمن چند نكته است؛ اول آنكه اين تفسير چنين انتظاري را به وجود مي آورد كه اگر ما با سعي تمام روي اكوسيستم كار كنيم و در اكوسيستم همه چيز را مطالعه كنيم، قادر خواهيم بود اكوسيستم را درك كنيم بدين ترتيب آن را كنترل و مديريت كنيم. دوم آنكه اين تفسير بيان مي دارد كه وقت بسيار زيادي لازم است تا كار تجزيه و تحليل يا برنامه ريزي اكوسيستم به انجام رسد. در نتيجه اين احتمال قوي وجود دارد كه «برنامه» تدوين شده براي اكوسيستم بيشتر يك سند تاريخي باشد تا يك سند استراتژيك زيرا ممكن است تا زماني كه همه كارها روي اكوسيستم به انجام برسند گذشته سپري شده اكوسيستم در برنامه منعكس شود.
از سوي ديگر رويكرد يكپارچه، شالوده مفهوم كل گرايي را در خود دارد اما در مقايسه با رويكرد جامع مفهوم عملي تري است واز جنبه كابردي بيشتري برخوردار است. تفاوت اساسي رويكرد جامع و رويكرد يكپارچه در اين است كه رويكرد يكپارچه به دنبال آن نيست كه همه اجزا و همه روابط ميان اين اجزا را تجزيه و تحليل كند بلكه تاكيد خود را بر اجزا و روابط كليدي مي گذارد. در نهايت اگر در مطالعه يك اكوسيستم اجزا و روابط كافي را بررسي كنيم، رويكرد يكپارچه تا جايي پيش مي رود كه به رويكرد جامع تبديل مي شود. الگوي توسعه پايدارتوسعه پايدار كه امروزه موضوع اصلي بحث محافل توسعه و برنامه ريزي است، خود برآيند انگاره هاي مختلف توسعه است. در عين حال از اين مفهوم نيز مانند خود مفهوم توسعه برداشت هاي گوناگوني وجود دارد. نكته مشترك تمامي اين انگاره ها پايداري و رسيدن به فرآيندي از توسعه است كه بتواند پايا و بادوام باشد. چنان كه در بحث سيستم ها مطرح است براي اينكه يك سيستم پايدار باشد بايد متعادل باشد و سيستم هاي نامتعادل ناپايدار نيز هستند به عبارت ديگر لازمه پايداري تعادل است. تفاوت در برداشت هاي مختلف از توسعه پايدار در تعميم مفهوم تعادل و پايداري است. گروهي مانند محيط زيست گرايان و طرفداران محيط زيست طبيعي به تعادل در رابطه انسان و محيط زيست طبيعي اكتفا مي كنند و گروهي ديگر، به طور عمده شامل صاحبنظران توسعه اجتماعي و اقتصادي آن را به تمامي شئون زندگي انسان يعني رابطه انسان با محيط و انسان با انسان و جوامع تعميم مي دهند. از نظر اين گروه درست است كه محيط زيست طبيعي بستر حيات را فراهم مي كند و حفظ آن شرط لازم حيات است ولي توسعه پايدار تنها حفظ محيط زيست نيست چرا كه لازمه برقراري اين شرط تعادل اجتماعي و اقتصادي است. جامعه اي رابطه متعادل با محيط زيست طبيعي برقرار مي كند كه سطح عدالت اجتماعي و اقتصادي نسبي قابل قبولي نيز داشته باشد. در يك جامعه با اكثريت فقير و اقليت ثروتمند يا در جامعه اي كه شرايط يكساني در بهره مندي از منابع و فرصت هاي توسعه براي تمامي اقشار و گروه هاي جامعه فراهم نباشد توسعه به تحقق نخواهد پيوست و در صورت تحقق نيز ناپايدار خواهد بود. از اين رو توسعه پايدار به مفهوم نگاه متعادل به جامعه و ايجاد جامعه اي متعادل كه در آن روابط اجتماعي، اقتصادي و اكولوژيكي تعادل داشته باشد بر مبناي حفظ حرمت و محوريت انسان مورد تاكيد قرار گرفته است. نگرش سيستمي به روستا وتوسعه روستايي و تجربه چند دهه برنامه ريزي در زمينه توسعه روستايي نشان مي دهد كه نحوه نگرش به موضوع روستا و توسعه روستايي بايد دچار دگرگوني بنيادين شود. براي شناخت روستا و مسائل روستايي و برنامه ريزي روستايي بايد آن را به صورت يك كل واحد نگريست و با نگرش سيستمي شناخت لازم را كسب كرد. اگر سيستم را يك كل واحد يا مجموعه اي از اجزا و عناصر كه در ارتباط متقابل و هدفمند با يكديگر قرار بگيرند تعريف مي كنيم ويژگي هايي همچون كليت، هدف، روابط متقابل و محيط بيروني و دروني اصول آن را تشكيل مي دهند بنابراين برنامه ريزي روستايي بايد درنگرشي جامع و يكپارچه در ارتباط با روستا در سه سطح به عنوان يك كل واحد، سطح فراتر از روستا يا سطح ملي و منطقه اي به عنوان نظام يكپارچه اجتماعي، اقتصادي و سطح برنامه ريزي به عنوان فرآيند واحد و سيستمي مورد توجه قرار گيرد.جامعه روستايي به عنوان روش ويژه زندگي، شيوه هاي توليد و مصرف، نهاد ها و قوانين رفتاري آن همراه با همه پيچيدگي هايش را مي توان به خوبي، همچون سيستم در نظر گرفت. اجزاي سيستم روستايي مجموعه اي از نهاد هاي اجتماعي، اقتصادي، الگوهاي توزيع منابع، شيوه هاي توليد و قوانين رفتاري با هنجارها و تشويق و مجازات هاي مربوط به خود است. لذا سيستم روستايي را مي توان به مثابه مجموعه اي از اجزاي ياد شده، تعريف كرد كه در كنش متقابل يا وابستگي با يكديگر قرار دارند. 9 خلاصه اينكه توسعه روستايي از طريق به كارگيري راهبردي موردي حاصل نمي شود بلكه وسيله تحقق آن مجموعه كاملي از الگوي منسجم توزيع سرمايه در روستا، سازمان ها، نهادها و مجموعه اي از مشوق هاست كه سلسله پيوندهاي بيروني مناسب آنها را همراهي مي كند. دستيابي به هدف توسعه نيازمند نگرش سيستمي به جامعه است.
هر كدام از جوامع شهري و روستايي در عين حال كه به طور نسبي شخصيت و هويت مستقل دارند جزئي از سيستم واحد به شمار مي آيند. شايد بتوان اين مجموعه را به يك رشته زنجير تشبيه كرد كه قدرت زنجير مساوي قدرت ضعيف ترين حلقه آن است. اين واقعيتي است كه در تحليل سيستم ها به آن ميني ماكس مي گويند يعني «حداقل كنيد حداكثر ضعف خود را».
بر اساس اين اصل توان يك سيستم بر اساس توانايي ضعيف ترين حلقه يا جزء سنجيده مي شود و براي تقويت يك مجموعه نيز بايد هر يك از حلقه ها را تقويت كرد. 10 ضرورت به كارگيري تفكر سيستمي رفتار انسان مولود طرز تفكر و نگرش و باورهاي اوست. به سخن ديگر تفكر مقدم بر عمل است بنابراين قبل از قضاوت در مورد اعمال و رفتار بايد به منبع تغذيه آن يعني نوع تفكر پرداخت زيرا انسان همان گونه كه مي انديشد، رفتار مي كند و بديهي است كه اگر فكر نابسامان بدون انسجام و مبتني بر توهم باشد عمل نيز ناهنجار، بدون تناسب، فاقد كارايي و از نظر اجرا غيرممكن خواهد بود. هر چند به طور معمول انسان ها از چنين حالت افراطي تفكر برخوردار نيستند اما به منظور آشكار كردن رابطه ميان فكر و عمل چنين موردي تبيين شد. شكل گيري تفكر و نحوه تامين آن نكته قابل توجهي است. يعني چه چيزي تفكر را مي سازد و تفكر چگونه مسير بالندگي را طي مي كند؟ تفكر از دانش و دانش از علم سرچشمه مي گيرد و بيشتر رفتار انسان امروز متاثر از تكنولوژي است.
بدين ترتيب به سهولت مي توان درك كرد تفكر و عمل صرفاً داراي پيوندي خطي از ديد علت و معلولي نيستند بلكه حائز پيوندي غيرخطي هستند كه در بلند مدت موجب پيچيدگي و بالندگي يكديگر مي شوند يعني تفكر اگرچه نوع رفتار و عمل را تغيير مي دهد اما مطلب به همين ختم نمي شود بلكه تغيير رفتار خود موجد تغيير شرايط مي شود و محيطي جديد به وجود مي آورد كه بقا در آن مستلزم تغيير تفكر خواهد بود در واقع تفكر سيستمي را مي توان حاصل چنين چرخه اي دانست. قبل از تبيين تفكر سيستمي و ضرورت برخورداري از چنين نگرشي بهتر است تفاوت ميان تفكر سيستماتيك، تفكر سيستميك و تفكر سيستمي روشن شود. تفكر سيستماتيك تفكري روشمندانه است كه از روي قاعده و نظم صورت مي پذيرد. تفكر سيستميك روشي ساده براي يافتن تفكر روشمندانه است. فرضيه اساسي اين نوع تفكر ارتباط هر موضوع با موضوعات اطراف خود است يعني اثرپذيري و اثرگذاري. اين نوع تفكر بر خلاف روش هاي مرسوم تفكر كه عمدتاً تحليلي هستند، هم تحليلي و هم تركيبي است. تجزيه و تحليل هر چند روشي قدرتمند براي فهم موقعيت اجزا به شمار مي رود اما براي درك چگونگي تعامل اجزا با يكديگر مناسب نيست زيرا با تجزيه هر چيز به اجزاي كوچك و كوچك تر در واقع امكان توجه به ارتباطات ميان آنها از دست مي رود و دوري باطل اتفاق مي افتد. مقايسه تفكر سيستميك و تفكر تحليلي حاكي ازآن است كه تفكر تحليلي هر چيزي را به اجزاي تشكيل دهنده اش مي شكند و به عكس تفكر تركيبي الگويي براي اجزاي تشكيل دهنده پيدا مي كند. به سخن ديگر تفكر سيستميك تلفيقي از تفكر تحليلي و تركيبي است.
تفاوت عمده ميان اين دو نوع تفكر را مي توان چنين بيان كرد: تفكر تحليلي تنها به تعدادي از عناصر تشكيل دهنده موضوع توجه مي كند و برخي از عناصر جذاب و مورد نظر را انتخاب مي كند در حالي كه تفكر سيستميك تا آنجا كه ممكن است بيشترين عناصر تشكيل دهنده موضوع را مورد توجه قرار مي دهد و بر كل موضوع تمركز مي كند. فرآيند تفكر سيستميك حركت از تفكر تحليلي به سوي تفكر سيستماتيك گامي جهت بالندگي تفكر محسوب و ادامه اين حركت به نوعي از تفكر به نام تفكر سيستمي منجر مي شود.
تفكر سيستمي فرآيند شناخت مبتني بر تحليل و تركيب در جهت دستيابي به درك كامل و جامع يك موضوع در محيط پيرامون خويش است. اين نوع تفكر درصدد فهم كل سيستم و اجزاي آن، روابط بين اجزا و كل و روابط بين كل با محيط آن (فراسيستم) است. از نظر پيتر سنگه11 ويژگي مهم تفكر سيستمي در حل مسائل اين است كه با گسترش ديدگاه خود با توجه به تعداد بيشتري از تعامل ها در يك موضوع مورد مطالعه، آن را در حل انواع مشكلات بسيار پيچيده بي نهايت موثر مي سازد. اين روش از نظر بسياري از دانشمندان ابزار قدرتمندي براي حل مسائل محسوب مي شود و به عنوان زباني قدرتمند جهت بهبود و تغيير روش هاي معمول تفكر و صحبت در مورد مسائل پيچيده به شمار مي آيد. در واقع تفكر سيستمي با ايجاد زباني غني آن را براي توصيف گروه وسيعي از روابط داخلي و الگوهاي تغيير همچون يك ابزار به كار مي گيرد.12 دانش بومي، حلقه مفقوده توسعه روستايي است. براي رسيدن به توسعه پايدارصرفاً بهره گيري از علوم و فناوري هاي جديد كافي نيست زيرا بسياري از برنامه ها و پروژه هاي توسعه و ترويج طي 50 سال گذشته در دنيا و كشورهاي جهان سوم در عمل همراه با توفيق نبوده بنابراين از مدت ها قبل توجه انديشمندان به مقوله تحت عنوان « دانش بومي»13 معطوف شده است.
منابع:
1- پاپلي يزدي، محمد حسين و ابراهيمي محمد امير، (1385)، نظريه هاي توسعه روستايي، انتشارات سمت، تهران. 2- جمعه پور، محمود، (1384)، مقدمه اي بر برنامه ريزي توسعه روستايي: ديدگاه ها و روش ها، انتشارات سمت، تهران. 3- مجموعه مقالات كنگره توسعه روستايي؛ چالش ها و چشم اندازها (1383)، انتشارات موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي. 4- ميسر، كريس، (1382)، جايگاه تنوع اكولوژيكي در توسعه پايدار، مترجمان: عليرضا كوچكي و عبدالمجيد مهدوي دامغاني، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد. 5- كريميان، نادر، (1381)، دانشنامه مشاهير فنون آب و آبياري و سازه اي آبي، انتشارات كميته ملي آبياري و زهكشي ايران، تهران. 6- گرجي، پي.آر. و آروا، وي.كي، (1382)، نظام هاي خاك ورزي در كشاورزي پايدار، مترجمان: حسين ذاكري و نواب كاظمي، انتشارات دانشگاه ايلام. 7- ديكسون، كريس، (1377)، توسعه روستايي در جهان سوم، مترجم: پريدخت فشاركي، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي. 8- محمدي فاضل، اصغر، (1379)، ارزش جهاني تنوع زيستي، سازمان حفاظت محيط زيست، انتشارات دايره سبز. 9- اميري اردكاني، محمد و شاه ولي، منصور، (1382)، مباني، مفاهيم و مطالعات دانش بومي كشاورزي، انتشارات روستا و توسعه، تهران. 10- نسيمي، علي، (1382)، مقدمه اي بر سياستگذاري نوين كشاورزي، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران. 11- رادكليفت، مايكل، (1373)، توسعه پايدار، مترجم: حسين نير، انتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي اقتصاد كشاورزي، تهران. 12- ميلر، جي تي، (1366)، زيستن در محيط زيست، مترجم: مجيد مخدوم، انتشارات دانشگاه تهران.13- لولان، ايو، (1373)، جهان سوم و بحران محيط زيست، مترجم: منوچهر فيروزعسگري، انتشارات دانشگاه فردوسي، مشهد.
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 674]
-
گوناگون
پربازدیدترینها