واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نگاه غرب به دمشق؛سوريه در برزخ ميان واگرايي و همگرايي - صلاحالدين هرسني
تا قبل از اين سوريه با عدم تمكين خود نسبت به خواستههاي غرب، در دوراني از فترت و انزواي ديپلماتيك از طرف غربيها به سر ميبرد كه از نحوه و چگونگي رفتار مقامات دمشق در حوزههاي داخلي و خارجي ناشي ميشد. در حوزه سياست داخلي اتكاي سوريه به دموكراسي ناكارآمد و غيرليبرال سبب شد اين كشور از هنجارهاي سفارششده جهاني و مشخصا غرب عقب بماند. حتي آنچه كه بشار اسد از آن به عنوان بهار دمشق ياد ميكرد نتوانست متضمن بهرهاي در جهت هماهنگ شدن سوريه با نرمهاي قابلقبول جامعه جهاني باشد. چرا كه سيستم مقتدرانه و نفوذناپذير سوريه، الگوهاي رفتاري اين كشور را در برزخ ميان دموكراسي و اقتدارگرايي قرار ميداد و اجازه نميداد كه مقامات دمشق در مسير واقعي دموكراسي قرار گيرند و راه بپويند. نحوه حكمراني 7 سال اول حكومت بشار اسد مويد چنين حقيقتي است.
در حوزه عملكرد خارجي هم سوريه با نقش و دخالت خود در مهمترين بحران خاورميانه (لبنان) دگر بار نگاه نگران غرب را به خود معطوف ساخت. در حوزه سياست خارجي نگاه نگران غرب متوجه اين نكته اساسي بوده است كه آيا در الگوهاي رفتاري سوريه به جهت هماهنگ شدن به نرمهاي جامعه جهاني، تغييري به وجود ميآيد؟ به باور غرب، عملكرد سوريه در حوزههاي سياست خارجي به مهمترين دغدغه غرب در مسائل خاورميانه بدل شده بود و بيشتر ميتوانست موجب انزواي اين كشور در ميان كشورهاي غربي باشد. اين مساله سبب شد كه جامعه جهاني و مشخصا غرب با چنين نگاهي رفتارهاي سوريه را در حوزه سياست خارجي مورد نظر قرار دهند. نگاهي به عملكرد سوريه در حوزه سياست خارجي نشان ميدهد كه سوريه همچون حوزه سياست داخلي نتواست در مسيري طي طريق نمايد كه مورد سفارش و توصيه غرب باشد. عملكرد خارجي سوريه در سناريوي مداخلات لبنان و حضور زايدالوصف اين كشور در لبنان خود را نشان داد. اين سناريو كه از سال 1976 آغاز شده بود تا سال 2005 ادامه يافت و فقط با مساعي بازيگران فرامنطقهاي بحران لبنان (آمريكا و فرانسه) و با استعانت از قطعنامه 1559 سوريه توانست مقدمات خروج كامل خود از لبنان را فراهم كند. بعد ديگر عملكرد خارجي سوريه متوجه كانونهاي ديگر بحران خاورميانه بود كه نتيجهاي جز زنجيرههايي از اتهام براي مقامات دمشق دربر نداشت. نشانههاي اين بعد از عملكرد خارجي سوريه در سناريوي راهبردهاي حمايتي از ديكتاتور عراق و مخفي كردن سلاحهاي كشتار جمعي آن كشور خود را نشان داد. مزيد آنكه اين بعد از عملكرد خارجي سوريه متضمن راهبردهاي حمايتي ديگري هم شد كه متوجه مثلث مقاومت (حزبالله، حماس و جهاد) در خاورميانه بود. اما توجه به آنچه سوريه از آن به عمق استراتژيك ياد ميكند، سبب شد كه سوريه از فاصله 2004 تا روزگار حاضر، سناريوي ديگري از مداخلات خود در لبنان را ادامه دهد و شايد اين مساله سبب شد كه فاصلهگيري و انزواي سوريه در جامعه بينالمللي بيشتر شود. در مجموع غرب از فاصله 2004 تا اواسط جولاي 2007 به اين جمعبندي رسيده كه الگوهاي رفتاري سوريه همسو با حركتهاي همگرايانه اغلب كشورهاي خاورميانه نيست، به اين معني كه نقش اين كشور در فرآيند منافع غرب و مشخصا صلح خاورميانه بيشتر رهيافت كارشكنانه و ناكارآمد دارد كه مسلما تداوم آن به منافع غرب آسيب ميرساند. از نشانههاي رفتاري اين فاصله زماني سوريه ميتوان به ماجراي ترور حريري اشاره كرد كه به مهمترين مكانيسم انزوا براي سوريه بدل شد. قتل حريري در فوريه 2005 در حومه بيروت سبب شد كه در نخستين اقدام انگشت اتهام به سوي مقامات عاليرتبه دمشق نشانه رود. در فواصل بعد هم تشكيل كميته حقيقتياب قتل و گزارش بازرسان امر كمك كرد تا مقامات سوريه بيشتر در مظان اتهام قرار گيرند. در مجموع سناريوي ترور حريري سبب شد كه غرب در جهت تنبيه سوريه و بيشتر با هدف تغيير رفتار بر آيد تا مقدمات بازگشت سوريه به جامعه جهاني فراهم شود. آنچه را كه غرب در فرآيند بازگشت سوريه به جامعه بينالمللي و با هدف تغيير رفتار به عمل آورد تا حدي قرين توفيق شد و سوريه كه تا پيش از اين همنوا و در مسير منافع غرب نبود، راهبرد همگرايي با غرب را اساس الگوهاي رفتاري خود در حوزههاي سياست خارجي قرار داد.
در روزگار اخير، در رفتار دستگاه سياست خارجي سوريه نشانههايي بروز يافته است كه ميتواند مويد بازگشت سوريه به جامعه بينالمللي باشد. مسلم است كه از سرگيري چنين رفتاري از سوي سوريه در زمان حاضر به معناي همگرايي با مناسبات جهاني و تعقيب آن در حوزه سياست خارجي باشد. اين وجه از رفتار سوريه در حوزه سياست خارجي از زمان برپايي اولين اجلاس مديترانه خود را نشان داد و سبب شد كه ديپلماسي سوريه بيشتر از هر زمان ديگر جاني تازه براي همگرايي در معادلات جهاني و مشخصا خاورميانه بگيرد. در حقيقت اولين اجلاس مديترانه سبب شد كه ديوار انزواي سوريه از سوي محافل غرب شكسته شود، چرا كه حضور سوريه در اين اجلاس با توجه به جهتگيريها و نشانههايي از همگرايي كه در رفتار سياست خارجي اين كشور بروز كرده بود، غرب را به اين باور نظري رسانده بود كه از اين فاصله زماني به بعد ميتوانند از ارزشهاي استراتژيك سوريه در حل منازعات به بنبسترسيده و به تعويقمانده خاورميانه استفاده كنند. به باور غرب كليد حل منازعات به بنبستانجاميده خاورميانه، منازعاتي چون فلسطين، لبنان و عراق با توجه به پيوند وثيق سوريه با نيروهاي مقاومت در اين كشورها فقط با ديپلماسي دمشق ميتواند حل شود و آنان را از وخامت اوضاعي كه به آن گرفتار شدهاند، بيرون آورد. اينكه بشار اسد به مجرد ورود خود در اجلاس مديترانه آن هم در حاشيه نشست در اليزه با ميشل سليمان ديدار ميكند و به تنشهاي بيوقفه بيروت و دمشق پايان ميدهد، اينكه در ديدار با نيكلا ساركوزي، حل برنامه هستهاي را با تاكيد بر راهبرد ديپلماسي وعده ميدهد، اينكه به اتكا با راهبرد متافوريسم و البته به نقش آنكارا براي حل منازعه ديرپا با اسرائيل بر سر بلنديهاي جولان چراغ سبز نشان ميدهد، همگي حكايت از آن داشتهاند كه سوريه درصدد تعقيب راهبرد همگرايي است و مسلم است كه اين كنش معطوف به اراده از طرف مقامات دمشق حتي در بدبينانهترين شرايطش نميتواند براي محافل غرب نگرانكننده و متضمن سوريزدايي و نيز سوريهراسي در مناسبات جهاني و نيز معادلات منطقهاي باشد.
بعد از اين همه نشانههايي كه سوريه در جهت همگرايي و مشخصا در فرآيند اجلاس مديترانه با مناسبات جهاني و منطقهاي از خود بروز داده است، بروز نشانههاي ديگر سبب شد كه اين كشور در تردد دائم ميان همگرايي و واگرايي در نوسان باشد و در رفتار خارجي او چرخشي به عقب مشاهده شود. بروز اين وجه از نشانههاي ديپلماسي سوريه را بايد در تعقيب رفتاري جست كه مقامات دمشق تداوم و تكميل آن را براي پروژههاي ناتمام سازش خاورميانه آن هم با همكاري آنكارا و تهران بنيان نهادهاند. البته سوريه تعقيب چنين رفتاري را بعد از اجلاس مديترانه بدان هدف از سر گرفته كه ميدانست حلقههاي متفاوتي از مذاكرات سازش از قاهره گرفته تا تلآويو، رامالله و رياض ناتمام مانده يا بنا به دلايلي به تعليق و تعويق گراييده بود. درست است كه اين وجه از رفتار سوريه نوعي راهبرد همگرايي در معادلات منطقهاي به حساب ميآيد، اما براي معادلات جهاني نوعي واگرايي است و معادلات سوريه و غرب را بر نقطه صفر قرار ميدهد. مسلم است كه چنين رفتاري از جانب سوريه نهتنها از ديدگان غرب پنهان نميماند بلكه متضمن قرار گرفتن سوريه در مدار انزوايي است كه چون گذشته گرفتار آن بوده است. دليلي كه رهبران دمشق براي اتخاذ اين نوع رفتار خود اقامه ميكنند، قبل از هر چيز ناظر بر اجراي طرح امنيتي و ايجاد ديپلماسي موثر و كارساز براي حل بحرانهاي منطقه خواهد بود. با چنين شرايطي طبيعي است كه گرايش سوريه در ايجاد ائتلاف با رهبران تركيه و تهران براي غرب نگرانكننده باشد چرا كه ائتلاف رهبران اين 3 كشور با درك درست از پيچيدگيهاي مسائل سياسي منطقه و با توجه به مجاهدتي كه براي ايجاد يك پروژه امنيتي نشان دادهاند، به معناي درخور تخطئه دانستن اهداف غرب در ايجاد طرحهاي امنيتي و پروژه سازش در منطقه خواهد بود. مساله ديگري كه سياست خارجي سوريه را در نوسان ميان همگرايي و واگرايي قرار داده است، به سناريوي سفر بشار اسد به روسيه باز ميگردد كه با هدف عقد قراداد تسليحاتي به انجام رسيده است. شايد براي كشوري چون سوريه كه بعد از فرداي اجلاس مديترانه، ديپلماسياش طعم و رنگ همگرايي ميداد و از سوي ديگر با وجود آن همه چراغ سبزهاي فراوان، كه خواهان مذاكره با اسرائيل و با هدف بازگشت به مرزهاي 1967 بوده، انجام اين سفر براي غرب ترديدآميز بود و مقاصد ديپلماسي سوريه را در هالهاي از ابهام قرار ميداد. براي غرب وجود اين ابهام موضعي از اعراب هم داشت، چرا كه قراردادهاي تسليحاتي سوريه با روسيه در واكنش به حمايتهاي گسترده ارتش اسرائيل از گرجستان صورت گرفت و با توجه به تقابل و رويارويي جبهه غرب با روسيه آن هم در غائله گرجستان، اين ابهامات بيشتر از هر مساله و رفتار ديگر سوريه، براي غرب نگرانكننده بود.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 11 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]