واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: "عبادت به جز خدمت خلق نیست"
بخشش و گشاده دستی مرهم دردها و رنج های روح ، چه برای بخشنده و چه برای ستاننده است.بخشش قاعده و قانون زندگی است . رسالت هر مخلوق و در واقع تنها دلیل مسلم آفرینش هر وجودی در عالم هستی، آن است که از داشته هایش ببخشد .
اجتماع آستانه زایش تعلقات است ،ولی آنچه آدمیان را از ازل تا ابد به هم پیوند می دهد، رنج است . رنج یگانه کلیدگشایش رابطه هاست . در مقابله با رنج است که انسان در پی آسودگی و آرامش به دیگران پناه می برد. در مقابل رنج است که قلبها به هم گره می خورد و محبت معنی می یابد و اجتماع پدید می آید. اما با وجود این پیوند و رابطه،رنج انسان تمام نمی شود، بلکه درد و رنجش بارور می شود.زمینها در پی رنج انسان حاصلخیز می شود ، آب در پی رنج انسان از زمین می جوشد و باغها در پی رنج انسان میوه و محصول می دهند. انسان رنج می کشد تا صحرا و زمین و درخت را به بخشش وادارد و دسترنج خود را از کاینات بستاند، اما باز هم رنج می کشد.باید از آنچه برداشت کرده ببخشد . گشاده دستی و گشاده رویی کند . از توان و قدرتش ببخشد و یا علمی را که اندوخته با آموختن به دیگران ببخشد و یا از مال خویش و یا حتی از جان خویش ببخشد . همه اینها رنج است و این رنج ها کلیدی برای ورود به رنجی بالاتر و ارزنده تر است . هر کمالی در پی رنج زاده می شود . بخشش اگر چه رنج ،ولی رسالتی است که ذات وجودی عالم بدان وابسته است . ذاتِ هستی، بخشش است .
سخاوتی ارزشمند است که در پس این حریم ها و حرمت ها شکل گیرد و کرامت انسانی را لکه دار نکند . سخاوتی ارزشمند است که نه اسیر زمان و مکان وهویت ستاننده ،بلکه بر مبنای ماهیت و نیاز ستاننده باشد.
از خطراتی که می تواند باعث فروپاشی و فراپاشی یک اجتماع شود ، بی قیدی است . هر اجتماع با هر ماهیت و هر ظرفیتی از افرادی تشکیل یافته که هریک در پی نیازها و آرمان های خویش چنگ به دامان زندگی جمعی (جامعه) انداخته و در پی خواسته های کوچک و بزرگ خویش سعی در کشف روابط و فتح حقایق دارند.همانظور که پیشتر گفته شد ذات هستی بخشش است ولی علاوه بر بخشش ذاتی که به گونه ای شامل انسان هم می شود ، وظیفه دیگری نیز بر عهده اوست و آن بخشش به معرفت و اختیار است .
در واقع بخشش و رحمت، زهر دل را می گیرد تا روح آدمی مسموم و زمینگیر نشود.یک اجتماع دو نفره و یا اجتماعی به تعداد کل زمینیان ، بر هر مبنایی که شکل گرفته باشد، تنها در برابر بی قیدی از هم گسسته می شود.یکی از این بی قیدی ها اهمیت ندادن به قشر ضعیف و آسیب دیده جامعه است . افرادی که به اقتضای موقعیت و شرایط، آنطور که شاید و باید از موهبت های دنیایی بهره کافی نبرده و یا به دلایلی از دارایی های خود محروم گشته اند.
سخاوتی ارزشمند است که در پس این حریم ها و حرمت ها شکل گیرد و کرامت انسانی را لکه دار نکند . سخاوتی ارزشمند است که نه اسیر زمان و مکان وهویت ستاننده ،بلکه بر مبنای ماهیت و نیاز ستاننده باشد.
بخشش و گشاده دستی و گشاده رویی مصداقهای سخاوت هستند که تعبیر آن ها تنها از طریق بخشش های مادی تعبیر اشتباه و نادرستی است. هر دارنده ای موظف است بخشی از دارایی خویش را ببخشد و نیازمندی را در دسترنج خود سهیم کند. از مال خود ببخشد تا از رنج مادی دیگری بکاهد، از توان خویش ببخشد تا از رنج ضعف دیگری بکاهد، از علم خویش ببخشد تا رنج نادانی را تسکین دهد . ولی در این میان ستاننده این بخشش نباید بیش از فقرو نداری، رنج ستاندن را هم متحمل شود.
اجتماع محل تجلی حرمت ها و محدوده حریم هاست . لذا سخاوتی ارزشمند است که در پس این حریم ها و حرمت ها شکل گیرد و کرامت انسانی را لکه دار نکند . سخاوتی ارزشمند است که نه اسیر زمان و مکان وهویت ستاننده ،بلکه بر مبنای ماهیت و نیاز ستاننده باشد.
در قواعد ما ایرانیان اطلاق یک روز به عنوان روز فرخنده نیکوکاری، معنای اسارت این سنت نیکو در حصار زمان و مکان نیست بلکه فرصتی برای ظهور و تجلی بخشش در قالب و مقیاس اجتماعی است تا این قاعده نیکو در جامعه بسط و گسترش یابد، چرا که خدمت به خلق خدا از والاترین عبادتهاست .
منبع:
تبیان
__________________
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]