واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: 1ـ امام باقر، (ع)، میفرماید: «پیامبر اكرم وقتی این آیه را خواند:
وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛[1] و نیز قوم دیگری را چون به عرب (در اسلام) ملحق شدند، هدایت فرماید كه او خدای مقتدر و همه كارش به حكمت و مصلحت است.
شخصی پرسید: این افراد كیستند؟ جناب سلمان فارسی، در حضور حضرت رسول نشسته بود، پیامبر اكرم دست خود را بر شانه سلمان گذاشته و فرمود: اگر ایمان در ستاره ثریا باشد، مردانی از طایفه همین سلمان، به آن نایل میشوند»[2].
یعنی اگر ایمان در دورترین و سختترین نقاط عالم باشد، عدهای از ایرانیان به آن نایل خواهند شد.
2ـ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً
حسن بن علی، (ع)، را گذری بر بینوایان افتاد كه پارهای نان پیش رو داشتند و میخوردند، امام را دعوت به طعام خویش نمودند. امام با آنان نشست و خورد. آنگاه سوار بر مركب شد و فرمود:
إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً؛[3] همانا كه پروردگار، متكبر فخرفروش را دوست ندارد[4].
3ـ هِیَ عَصایَ أَتَوَكَّؤُا عَلَیْها...
نقل شده است، مقدس اردبیلی، رضوانالله علیه، شبی پیامبر، (ص)، را در خواب دید، در حالی كه حضرت موسی،(ع)، در خدمت آن بزرگوار نشسته بود. حضرت موسی از حضرت رسول اكرم سؤال كرد: این مرد (مقدس اردبیلی) كیست؟ پیامبر فرمود: از خودش سؤال كن.
لذا حضرت موسی پرسید: تو كیستی؟ مقدس گفت: من احمد پسر محمد از اهل اردبیل و در فلان كوچه، و فلان جا مسكن دارم.
حضرت موسی گفت: من تنها اسم را پرسیدم، این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس گفت: خداوند تنها از شما سؤال كرد: این چیست در دست تو؟[5] و شما در جواب خدا فرمودید: این عصای من است. به آن تكیه میكنم و نیز با آن گوسفندانم را میرانم و استفادههای دیگری هم از آن میكنم[6]. پس شما چرا این قدر در جواب تفصیل دادید؟
حضرت موسی به پیامبر اكرم عرض كرد: راست گفتی كه علمای امت من، مانند پیامبران بنیاسراییل میباشند[7].
4ـ وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ
روزی یكی از كنیزان امام سجاد، (ع)، روی دست امام، آب میریخت تا حضرت آماده نماز شود. ظرف آب از دست كنیز افتاد و سر مبارك حضرت، آسیب دید. حضرت امام سجاد سر بلند كرد و نگاهی به كنیز انداخت.
كنیز گفت: خداوند در قرآن، كسانی كه خشم خود را فرو میبرند ستوده و فرموده است:
وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ؛[8] آنان كه خشم خود را فرو میبرند.
حضرت سجاد فرمود: خشم خود را فرو بردم. كنیز گفت:
وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ؛[9] آنان كه از مردم میگذرند.
امام فرمود: تو را عفو كردم. كنیز گفت:
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ؛[10] خدا نیكوكاران را دوست میدارد.
امام فرمود: برو، در راه خدا آزادی[11].
5ـ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً...
حضرت علی بن ابیطالب، (ع)، میفرماید: یك روز كه پیامبر اعظم اسلام، (ص)، نشسته بودند، حال یكی از اصحاب را جویا شدند. به ایشان گفتند كه: یا رسولالله! او به قدری دچار بلا و گرفتاری شده كه نظیر جوجه بیپر و بال گردیده است.
هنگامی كه رسول خدا نزد او آمد، دید چنان است كه توصیف كردند. پیغمبر اكرم به وی فرمود: مگر درباره صحت و سلامتی خود دعا نكردهای؟ گفت: آری یا رسولالله، از خدای خود خواستم تا هر عقابی را كه میخواهد در عالم آخرت نصیب من كند، در دنیا مرا به آن گرفتار سازد. رسول عالیقدر اسلام به او فرمود: پس چرا نگفتی:
رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ؛[12] پروردگار در دنیا و آخرت به ما نیكویی عطا كن و ما را در آخرت از عذاب آتش، نگهدار.
هنگامی كه آن صحابی این دعا را خواند، گویا از بند آزاد شد و با حال صحت برخاست و با ما خارج شد[13].
6ـ وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ
معتصم عباسی در مجلسی كه فقهای اهل سنت نیز در آن جمع بودند پرسید: دست دزد را از كدام قسمت باید برید؟
بعضی گفتند: از مچ و به آیه تیمم استدلال كردند؛ و بعضی دیگر گفتند: از مِرفَق و به آیه وضو استدلال كردند.
معتصم از حضرت جواد، (ع)، در این باره توضیح خواست. حضرت فرمود: آن چه آنها گفتند همه خطاست و تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان، بریده شود و كف دست و انگشت شصت، باقی بماند.
هنگامی كه معتصم دلیل را جویا شد، امام به كلام پیامبر كه سجود باید به هفت عضو[14] باشد، استدلال كرد، و سپس افزود: اگر مچ یا مرفق بریده شود دستی برای او باقی نمیماند كه سجده كند، در حالی كه خداوند امر كرده كه اعضای هفتگانه مخصوص من است.
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ؛[15] همانا محل سجدهها فقط از آنِ خدا است.
و آن چه مخصوص خداست نباید قطع شود.
این سخن، اعجاب معتصم را برانگیخت و دستور داد بعد از آن بر طبق حكم آن حضرت، دست دزدان را از مفصل چهار انگشت ببرند[16].
7ـ حره و استناد به قرآن در دفاع از ولایت
حره دختر حلیمه سعدیه، از دوستان و موالیان امیرالمؤمنین، (ع)، و خواهر رضاعی پیامبر اكرم، (ص)، است. مناظرهای دارد با حجاج بن یوسف ثقفی كه با تكیه بر آیات قرآنی، حریم ولایت را پاس میدارد.
وقتی بر حجاج، وارد شد حجاج از او پرسید: تو حره دختر حلیمه هستی؟
حره گفت: فراست از غیر مؤمن!
حجاج گفت: خدا تو را این جا آورد، میگویند تو علی را از ابوبكر، عمر و عثمان برتر میدانی؟
گفت: دروغ گفتهاند آنان كه گفتهاند من علی را تنها از اینها برتر میدانم.
حجاج گفت: دیگر از چه كسانی او را برتر میدانی؟
گفت: از آدم، نوح، لوط، ابراهیم، داوود، سلیمان و عیسی بن مریم، (علیهم السلام).
حجاج گفت: وای بر تو، او را از صحابه و هفت پیامبر بزرگ، برتر میدانی، اگر دلیل اقامه نكنی، سرت را از تنت جدا میكنم.
گفت: خداوند در قرآن، او را بر این پیامبران مقدم داشته، من از خود نگفتم. خدا درباره حضرت آدم، (ع)، فرمود:
وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی؛[17] آدم، عصیان پروردگار كرد، پس گمراه شد.
و در حق علی، (ع)، فرمود:
وَ كانَ سَعْیُكُمْ مَشْكُوراً؛[18] سعی شما «علی، فاطمه، حسن، حسین، (علیهم السلام)، و فضه» مشكور و مقبول است.
حجاج گفت: آفرین! به چه دلیل او را بر نوح و لوط ترجیح میدهی؟
گفت: خدا درباره آن دو پیغمبر فرموده است:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ؛[19] خدا برای كافران، زن نوح و زن لوط را مثال آورد كه تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها خیانت كردند و آن دو شخص نتوانستند آن زنان را از قهر خدا برهانند، و حكم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش درافكنید.
اما همسر علی، فاطمه، (علیهاالسلام)، است كه خدا با خشنودی او خشنود میگردد و از خشم او به خشم میآید.
حجاج گفت: آفرین! به چه دلیل او را از ابراهیم برتر میبینی؟
گفت: خدا فرموده است:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لكِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی؛[20] و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده میكنی؟ خداوند فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا، لیكن میخواهم مطمئن شوم.
اما مولایم امیرالمؤمنین فرمود: لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقیناًَ؛ اگر پرده كنار رود، بر یقین من افزوده نخواهد شد.
و این سخن را نه كسی قبل از او گفت و نه بعد از او.
حجاج گفت: آفرین! چرا او را بر حضرت موسی مقدم میداری؟
گفت: خداوند فرموده:
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ؛[21] موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن، به جانب شهر مدین رو آورد.
اما فرزند ابوطالب، لیلهالمبیت بر بستر پیامبر خوابید و هراس در او راه نیافت و خدا در حقش این آیه را نازل كرد:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ؛[22] برخی از مردم در راه خشنودی خدا، از جان خود درمیگذرند.
حجاج گفت: آفرین بر تو ای حره! چرا او را بر حضرت داوود و سلیمان ترجیح میدهی؟
گفت: خداوند او را برتر دانسته است. در كتابش فرموده:
یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ؛[23] ای داوود، ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم پس میان مردم به حق قضاوت كن و از هوا پیروی مكن تا مبادا تو را از راه خدا گمراه كند.
حجاج سؤال كرد: این آیه اشاره به كدام قضاوت داوود است؟ گفت: مردی باغ انگوری داشت و دیگری گوسفند داشت. گوسفندان به باغ انگور رفتند و در آن جا چریدند. آن دو مرد به نزد داوود برای شكایت آمدند، داوود چنین قضاوت كرد كه گوسفند را بفروشند و پول آن را در بهبودسازی باغ انگور، صرف كنند تا باغ به شكل اول باز گردد. در این هنگام فرزند داوود (حضرت سلیمان) گفت: پدر، از شیر گوسفندان به صاحب باغ دهند تا باغ را آباد كند، چنانكه خداوند فرموده است:
فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ؛[24] ما آن را به سلیمان فهماندیم. [1] . سوره جمعه، آیه 3.
[2] . مجمع البیان، ج 10، ص 284.
[3] . سوره انبیاء، آیه 36.
[4] . مجلّه بشارت، سال دوم شماره هشتم، ص 60.
[5] . ما تِلْكَ بِیَمِینِكَ یا مُوسى؛ سوره طه، آیه 17.
[6] . هِیَ عَصایَ أَتَوَكَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْرى؛ سوره طه، آیه 18.
[7] . سرگذشتهای تلخ و شیرین، ج 4، ص 102.
[8] . سوره آل عمران، آیه 134.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . مجمع البیان، ج 1، ص 55.
[12] . سوره بقره، آیه 201.
[13] . تفسیر آسان، ج 1، ذیل آیه رَبَّنا آتِنا.
[14] . هفت عضو سجده عبارتند از: پیشانی، دو دست، سر، دو زانو و پاها.
[15] . سوره جن، آیه 18.
[16] . سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن، ج 1، ص 172، به نقل از تفسیر نمونه، ج 25، ص 125.
[17] . سوره طه، آیه 22.
[18] . سوره انسان، آیه 22.
[19] . سوره تحریم، آیه 10.
[20] . سوره بقره، آیه 260.
[21] . سوره قصص، آیه 21.
[22] . سوره بقره، آیه 207.
[23] . سوره ص، آیه 26.
[24] . سوره انبیاء، آیه 79.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 549]