واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: پس از اعلام و اقدام بانک مرکزی مبنی بر توزیع سکه و شمش طلا برای ترکاندن حباب قیمت کاذب، هر روز صبح صفهای طویل در مقابل بانکهای منتخب ایجاد میشود.
صف کشیدن برای دریافت کمکهای هلال احمر، صلیب سرخ یا سایر نهادها و ارگانهای امدادرسانی را در کشورهای مختلف و به هنگام بروز یک حادثه و بحران زیاد دیدهایم. از صف کشیدن مردم گرسنهی سودان یا برخی دیگر از کشورهای قحطی زدهی آفریقا گرفته تا صف کشیدن مردم در ایرلند، ژاپن و پاکستان برای به دست آوردن آب آشامیدنی سالم یا مواد غذایی. در کشور عزیز خودمان نیز «صف» نه تنها پدیدهی ناشناختهای نیست، بلکه به جرأت میتوان اذعان نمود که هر یک از آحاد این کشور، از کودک گرفته تا بزرگ، از سیر گرفته تا گرسنه، از روستایی گرفته تا شهری، آن را مکرر تجربه کردهاند و البته این تجربه فقط به دوران جنگ یا بحران یا دوران کوپن مواد غذایی و اجبار خرید جارو یا خمیردندان در کنار پودر رخشویی یا کره ندارد.
امروزه نیز کودکی که به همراه والدین با هزینهای گزاف به یک پارک تفریحی رفته است، باید جهت سوار شدن به یکی از وسایل بازی در صفی طویل بایستد، تا آن جا که گاهی به رغم اختصاص وقتی سه تا چهار ساعته بیش از یک یا دو یا سه بازی نصیبشان نمیگردد. گاه برای یک تفریح 5 دقیقهای یا کمتر، حتی 45 دقیقه یا بیشتر در صف میایستد.
صف اتوبوس، مترو، کرایهی خطی که بسیار طبیعی است، اما اخذ کارت ورود به امتحان کنکور، خرید از ترهبار ... و حتی ورود به بیمارستان جهت معالجه کمی ارزانتر نیز صفهای طولانی دارد. و به صفوف دیگری چون ثبت نام سربازی یا فوتبال اشارهای نمیکنیم.
از عجیبترین و تحقیرآمیزترین صفها، آن هم در این عصر تکنولوژی و دولت الکترونیک، که حتی به پرداخت قبض غیر حضوری پاداش میدهد، صف «بیمه تأمین اجتماعی» است. این سازمان به طور کلی با هر گونه فنآوری مخالف است. آخر هر ماه که میرسد، کلیهی مدیران یا نمایندگانش باید در بیمه منطقه خود حضور یابد و در صفهای بسیار طویل بایستند تا بتوانند لیست بیمهی خود را دریافت نموده و سپس به بانک رفته و در آن صف نیز بایستند و پول پرداخت کنند.
بگذریم. آن چه امروز در مقولهی «صف» جالب و شاید در نوع خود در سطح جهان بیبدیل باشد، «صف طلا» است که هر روز صبح در مقابل بانکهای منتخب تشکیل میشود. تشکیل دهندگان این صف، نه گرسنه هستند و نه بیمار – نه مشمول هستند و نه متقاضی بیمه، بلکه دچار کمبود ویتامین «طلا» شدهاند!
نمیدانیم باید از این رویداد خوشحال باشیم و با خود بگوییم: لابد اقتصاد مملکت آن قدر رشد و شکوفایی داشته - سرانهی درآمد ملی آن قدر بالا رفته – همه مایحتاجهای ضروری و غیر ضروری و حتی جانبی آن قدر فراهم و ارزان شده که مردم کمبودی به غیر از طلا ندارند؟! یا ناراحت باشیم که این دیگر چه بازیایست و چه جریانهایی آن را ایجاد کرده و تداوم و رونق میبخشند؟
نرخ جهانی طلا افزایش یافت. خوب تا اینجا قبول. سپس نرخ «سکه» به صورت حبابی، نه تنها از ارزش جهانی و ارزش خودش، بلکه از هر گونه ارزشی که به رهم آید بالاتر رفت. خوب چرا؟ عوامل چه بود و عاملین چه کسانی بودند؟ چه اهدافی را دنبال میکنند و با چه ارگانیسمی موفق شدند به همین راحتی نرخ طلا و سکه را اینگونه حبابی افزایش دهند. مگر اقتصاد کشور این گونه یله و بیاصول است؟
دولت وارد عرصه کارزار میشود. مانند عرضهی گوشت قرمز و گوشت مرغ، عرضهی میوه و آرد در ابتدای سال یا آغاز ماه مبارک رمضان، طلا، سکه و شمش از یک کیلو تا دوازده کیلو عرضه میکند. به هر کس که بخواهد و به هر میزان که بخواهد؟! خوب، از کجا، چرا و بر اساس چه مطالعهای؟ عواقبش چیست؟ سودش به جیب که میرود و دودش به چشم چه کسانی میرود؟ ارزش پول چه میشود؟ پس شکستن این حباب [و البته حباب کاذب و شکستن کاذب]، چه حادثهای رخ میدهد و چه نقشی در نقدینگی، ارزش ریال، تورم، پشتوانههای مالی و سیاستهای اقتصادی میگذارد؟
ظاهراً هیچ کدام مهم نیست. اصلاً در سیاستگذاریهای اقتصادی، چه فرقی بین شکستن نرخ تورم گوجه فرنگی و پرتقال با نرخ طلا وجود دارد؟
در حال به نظر میرسد در چنین بحرانی، جای این حرفها نیست. مردم اکنون در یک تگنا و نیاز شدید قرار گرفتهاند و باید با سرعت تمام به آنها «طلا» از نوع سکه یا شمش 12 کیلویی رساند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]