محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831566141
چيزهايي كه گورباچف نفهميد- بخش اول
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چيزهايي كه گورباچف نفهميد- بخش اول
دكتر ژندشكيبي
19 آگوست 1991 اهالي مسكو زماني كه از خواب بيدار شدند، با تانك ها و سربازها در خيابان هاي اصلي مركز شهر و در راه هاي ورودي روبه رو شدند. راديو و تلويزيون شوروي مرتب خبر مي داد كه ميخائيل گورباچف كه آن موقع در ويلاي خود در جزيره كريمه بود، به دليل مريضي و ناتواني از اجراي وظايف، اختيارات خود را به عنوان رئيس جمهور شوروي به معاونش يانايف واگذار كرده است.در واقع گروهي كه عبارت بودند از يانايف، پاولوف (نخست وزير)، يازوف (وزير دفاع)، پوپوو (وزير كشور) و كريوچكوف (رئيس كا گ ب) مبادرت به تشكيل شوراي دولتي و اعلام وضعيت فوق العاده كرده بودند تا موقتاً گورباچف را كنار گذاشته و در كشور بحران زده و در حال متلاشي شدن نظم و قانون را برقرار كنند. اما طي سه روز اين كودتا شكست خورد و فروپاشي شوروي را تسريع كرد. 25 دسامبر گورباچف به تلويزيون آمد و استعفاي خود از مقام رياست جمهوري شوروي را اعلام كرد. چند دقيقه بعد، پرچم شوروي را كه بالاي كرملين بود پايين آوردند و پرچم روسيه تزاري جايش را گرفت. بزرگ ترين و طولاني ترين كوشش مهندسي اجتماعي در جهت ساختن يك مدرنيته برتر از مدرنيته غرب به تاريخ پيوست.
گورباچف در بهار 1985 رئيس حزب كمونيست اتحاد شوروي شد. او كه مظهر و محصول انقلاب اكتبر بود بر اين باور بود كه در دوره برژنف، شوروي از درجازدگي اقتصادي، سياسي و اجتماعي رنج مي برد و از زمان استالين از راه واقعي لنين منحرف شده است. بنابراين گورباچف مانند سران روسيه قبل و بعد از انقلاب اكتبر مي خواست از بالا اصلاحات اقتصادي و سياسي را به اسم پروسترويكا و گلاس نوست انجام دهد. او در حالي كه اصرار مي كرد به آرمان هاي سوسياليسم وفادار است، تصميم داشت شوروي را به آن راهي كه تصور مي كرد لنين به آن اشاره كرده است، هدايت كند. كودتا و فروپاشي شوروي سمبل شكست رويكرد گورباچف نسبت به اجراي اصلاحات بود. بنابراين در اين مقاله سعي مي شود ويژگي هاي مثبت و منفي طرز حكومت و اصلاحات گورباچف به طور خلاصه ارائه شود. در اين مقاله فرض بر اين است كه اتحاد شوروي ظرفيت اصلاحات اقتصادي و سياسي را داشته و به غير از تعدادي از جمهوري هاي شوروي مانند ليتواني، لتوني و استوني، اكثر جمهوري هاي اتحاد شوروي به دنبال استقلال نبودند؛ البته در سه، چهار سال اول حكومت گورباچف. گورباچف با سياست غلط خود زمينه را براي فروپاشي شوروي فراهم كرد.
لنينيسم پويا
يكي از بزرگ ترين موفقيت هاي گورباچف، نظريه پردازي درباره اصلاحات خود در چارچوب لنينيسم بود. عنوان نظريه گورباچف در مورد اصلاحات، برگشت به لنين و لنينيسم پويا بود. او استدلال مي كرد كه لنين در سال هاي آخر خود، بعد از پيروزي بلشويك ها در جنگ داخلي از يك پيشواي ايدئولوژيك انقلابي به يك رهبر سياسي تبديل شد كه فكر مي كرد اگر بلشويك ها واقع گرايي و عمل گرايي را اتخاذ نكنند و فقط در فكر رسيدن سريع به اهداف آرمانگرايانه باشند، شكست در كمين آنها خواهد بود. به نظر گورباچف لنين به خوبي هدف ساختن آرمانشهر را با سياست برآمده از عمل گرايي و واقع گرايي آميخت تا به موقع به هدف ساختن جامعه كمونيست برسد. گورباچف گفت؛ «نوشته هاي آخر لنين توجه مرا به خود جلب كرده است، به ويژه به سخنراني ها و مقاله هاي او علاقه پيدا كرده ام. لنين در اين نوشته ها، اوايل حكومت شوروي را ارزيابي كرد. او آشكار اعتراف كرد كه بلشويك ها اشتباه هايي انجام داده اند.» گورباچف اين اعترافات لنين را از نظر سياسي مهم و پرمعني مي دانست. او به اين نتيجه رسيد كه طبقه حاكم و جامعه شوروي بايد اشتباهاتي را كه در گذشته رخ داده است، بشناسند تا جلو بروند. به عنوان مثال لنين در اوايل انقلاب و در زمان جنگ داخلي تصميم گرفت «كمونيسم جنگي» را اجرا كند كه در واقع جهشي سريع به جامعه كمونيسم بود. بنابراين اعلام شد كه جامعه به كمونيسم رسيده است.
لنين دو سال بعد فهميد كه كمونيسم جنگي اشتباه بود زيرا سبب بحران اقتصادي شديد و نارضايتي مردم شده بود. لنين نه تنها كمونيسم جنگي را كنار گذاشت بلكه فضاي اقتصادي را براي سرمايه داري كوچك و متوسط بازكرد. به عبارت ديگر لنين اوضاع سياسي و اقتصادي آن زمان را ارزيابي كرد و فهميد كه در برابر واقعيت بعضي وقت ها بايد عقب نشيني كرد. گورباچف اكثر افراد طبقه حاكم و اشخاص زيادي از جامعه را قانع كرد كه برداشت او از لنين و لنينيسم درست و بر حق است و لنينيسم زمان استالين و برژنف انحراف از راه واقعي لنين و انقلاب اكتبر بوده است، يعني گورباچف توانست به راحتي از چالش هاي سياسي درباره معني لنينيسم پيروز در آيد.
يكي از بزرگ ترين و تاثيرگذارترين نقاط ضعف گورباچف فهم محدود او از علل الزام اجراي اصلاحات بود. او بر اين باور بود كه علل عمده درجازدگي دوره برژنف سوءمديريت از طرف حزب كمونيست، نهادهاي ناكارآمد و تنبلي و فاسد بودن كارمندهاي حزب و دولت است. گورباچف در سال 1986 طي سفر خود به شرق دور شوروي به اين سوال كه پروسترويكا چيست، چنين پاسخ داد؛ «هر كارمند دولتي و حزبي بايد خوب و شرافتمندانه كار كند. معناي پروسترويكا اين است. مي پرسند پروسترويكا چيست؟ شرافتمندانه كار كن، نكته اصلي پروسترويكا است.» گورباچف، شوروي زمان خود را خارج از بطن تاريخي روسيه ديد و درك نمي كرد انحرافاتي كه از آنها سخن مي گويد، تا حد زيادي نتايج جامعه و فرهنگ سياسي روسيه نيز بوده است. گورباچف به موجب چنين برداشت غيرتاريخي درباره علل الزام اصلاحات دو ديدگاه اساسي را نسبت به اجراي اصلاحات داشت. نخستين راه حل مساله درجازدگي، اصلاحات محدود نمادهاي دولتي و حزبي، پاكسازي چنين نهادها از كارمندهاي دولتي و حزبي تنبل، فاسد يا ناكارآمد و مديريت موثر از بالا بود. گورباچف نفهميد رفتار و ديدگاه كارمندهاي دولتي انعكاس ساختار و قدرت جامعه است كه در آن بزرگ مي شوند و زندگي مي كنند و نهادهاي دولتي تا حد زيادي براساس فرهنگ سياسي جامعه عمل مي كنند. دوم اينكه، گورباچف توقع داشت اصلاحات خود را خيلي سريع به نتايج مثبت، پايدار و عميق برساند.گورباچف در اوايل سال 1986 گفت؛ «مساله سياسي برنامه پنج ساله بازسازي اقتصادي، ساختن پايه اقتصادي فني جديد، حل بزرگ ترين مشكلات اجتماعي و دفاع موثر از كشور است. زمان منتظر ما نمي ماند. ما نبايد كند بوده و نبايد منتظر باشيم زيرا زمان كوتاه است. بايد با سرعت هر چه بيشتر به جلو پيش برويم. ما بايد آنچه اتحاد شوروي در 70 سال به دست آورده، طي 15 سال به دست آوريم.» گورباچف به حرف هاي مشاورها و حتي سران كشورهاي غرب مبني بر اينكه براي رسيدن به هدف اصلاحات، ابتدا تغييرات بايد در فرهنگ سياسي و ديدگاه و رفتار مردم ايجاد شود، توجه نمي كرد. او از اين حرف ها خوشش نمي آمد چون چنين تغييراتي زمان زيادي مي طلبيد. غير از اين گورباچف باور داشت كه نهادهاي دولتي و حزبي مانع پيشرفت اقتصادي و اجتماعي كشور است. مي پنداشت به موجب ايجاد اصلاحات در اين نهادها يا منحل كردن آنها مردم مانند مردم غربي عمل خواهند كرد.گورباچف كه به وفور از انديشه هاي آخر لنين الهام مي گرفت، به حرف هاي لنين در اين مورد توجه نمي كرد. لنين چنين مي گفت؛ «آنچه اكنون مساله جديد براي انقلاب ما را تشكيل مي دهد، نياز به يك رويكرد اصلاح طلبانه تكاملي تدريجي و فراگير نسبت به مشكلات اساسي است.» هرچند لنين اعتراف مي كرد كه چنين رويكردي ممكن است در ساختن آرمانشهر كمونيسم تاخير ايجاد كند، اما او چنين استدلال مي كرد كه در اين روند با مراقبت پايدارتر و مطمئن تر از اصلاحات به مراتب بهتر از انقلاب مي توان بهره برداري كرد. ولي جالب آنكه اين استدلال هاي لنين در عملكرد گورباچف به هيچ وجه انعكاس نيافت.
الكساندر يكولو يكي از پرنفوذترين مشاوران گورباچف، در سال 1991 گفت؛ «بايد اعتراف كنم كه در آغاز پروسترويكا تا حدودي خوش خيال بودم. برداشت من چنين بود كه تنها چيزي كه لازم است، اين است كه به مردم بگوييم آزادند و مي توانند هر آنچه را كه مي خواهند و در توانشان است، انجام دهند، مي توانند آنچه را كه مي انديشند، بيان كنند و هرگونه كه مي خواهند، بنويسند و اين مي تواند از تاثيرگذارترين عوامل بازسازي باشد. هدف ما اين بود كه فعاليت و همت مردم را احيا كنيم... بايد بگويم از اينكه واقعيت امر در نهايت برخلاف آن چيزي بود كه تصور مي كرديم، همچنان افسوس مي خوريم. ديگر جايي براي شور و شوق ساده ناشي از باورها، اميدها و بي تجربگي ها نمانده است.
چنين ديدگاه و توقعات نقش حياتي در متلاشي شدن شوروي ايفا كرد. گورباچف زماني كه با بحران اقتصادي ناشي از سياست خود روبه رو شد، به اين نتيجه رسيد كه اين بحران از گروه هاي مخالف پنهان در نهادهاي دولتي و حزبي نشات گرفته است و نه از ماهيت و طرز اجراي اصلاحات خود.گورباچف در سياست اقتصادي خود بزرگ ترين و تاثيرگذارترين اشتباه ها را انجام داد. ويژگي هاي سياست اقتصادي گورباچف عبارت بودند از؛ «1- ناداني نسبي گورباچف در مورد مساله هاي اقتصادي و تمايل نداشتن او به واگذار كردن تصميم گيري در زمينه سياست هاي اقتصادي و مالي به متخصصين
2- نداشتن جرات سياسي براي اعمال اصلاحات قيمت ها.»گورباچف به طور كلي آثار بالقوه سياست اقتصادي خود را در سياست فدرال و محلي، در زمان باز شدن فضاي سياسي،
خط مشي نسبت به چند مليت و روابط بين حكومت مركزي و دولت هاي محلي در نظر نگرفت. يك رهبر موثر، به ويژه رهبري كه تصميم دارد اصلاحاتي انجام دهد، قبل از اجراي سياست خود بايد نتايج احتمالي آن را در نظر بگيرد. خلاصه اينكه گورباچف نه اقتصاد و نه اصول اساسي اقتصاد سياسي خود را درك نكرد. اين امر نقش سرنوشت سازي در فروپاشي شوروي ايفا كرد. به عبارت ديگر بايد علت عمده سقوط ابرقدرت سوسياليست را در سياست و اصلاحات اقتصادي نسنجيده گورباچف جست. بحران اقتصادي ناشي از چنين اصلاحاتي سبب مشروعيت زدايي حزب كمونيست، ضعيف شدن كنترل حكومت مركزي بر جمهوري ها و
هرج و مرج در نهادهاي دولتي و حزبي شد.يك حسن طرز حكومت گورباچف اين بود كه او خود را رهبر سياسي و ايدئولوژيك اصلاحات مي دانست. او طي سه، چهار سال اول حكومت خود چارچوب ايدئولوژيك و ابعاد اصلاحات را تعيين مي كرد. از حيث سياست اجرايي او خود را رهبر مخالف مي دانست كه عليه نيروهاي محافظه كارانه و غير مردم سالار مي جنگيد. به عبارت ديگر گورباچف در جهت خنثي كردن و حتي از بين بردن نيروهاي ضد انقلاب فعالانه تلاش مي كرد. همزمان او نه تنها سعي داشت نيروهاي اصلاح طلب را متحد كند بلكه مي كوشيد افراد اصلاح طلب افراطي را خنثي و از ميدان سياست بيرون كند. گورباچف به يك اصلاح طلب افراطي از شهر لنينگراد گفت؛ «اتحاد شوروي تنها از مسكو و لنينگراد تشكيل نشده است. كشور عظيمي است كه داراي ملت ها، مذهب ها و نظرهاي مختلف است اگر اين طور نبود مي توانستيم يك جور ديگر عمل كنيم. مي توانستيم اصلاحات را سريع تر انجام بدهيم.» منظور گورباچف اين بود كه نظريات ليبرال هايي كه در شهرهاي بزرگ مسكو و لنينگراد رايج بود، انعكاس نظرهاي سياسي تمامي شوروي نيست.گورباچف از ريسك كردن نيز نمي ترسيد، او غالباً در جلسه هاي غيرعلني مي گفت؛ «نبرد را شروع مي كنيم و بعدش ببينيم چه خواهد شد.» او حرف هاي لنين را نيز مرتب تكرار مي كرد؛ «دوستان نبايد از هرج و مرج ترسيد.» گورباچف با اين حرف ها مي خواست خود را تصميم گيرنده قاطع نشان دهد.اما قاطعيت و استواري تنها حسن نيستند. قاطعيت و استواري در راه سياست هاي نسنجيده و غيرعملي فقط سبب هرج و مرج و مشروعيت زدايي نظام مي شود. آنچه گورباچف را به قدرت رساند و به حفظ قدرت او كمك كرد زبردستي و بي رحمي او در مبارزه هاي پشت پرده بود. زماني كه او رئيس حزب كمونيست شد در جهت تحكيم قدرت خود در نهادهاي فدرال، مركزي و محلي اقدام كرد. او صدها كارمند حزبي و دولتي را اخراج و افراد خود را جايگزين آنها كرد. او قدرت خود در نهادها را با سرعت و وسعت بيشتري از ديگر رهبران شوروي البته غير از استالين پيش برد و تحكيم بخشيد. شخصيت سياسي گورباچف اين طور بود كه هيچ كس نمي توانست رفتار و واكنش او را پيش بيني كند. به عنوان مثال گورباچف دو سه بار تهديد به استعفا كرد البته زماني كه با فشار و انتقاد شديد از طرف محافظه كاران روبه رو شده بود. محافظه كاران در حالي كه قادر نبودند تشخيص دهند كه در واقع گورباچف استعفا مي كند يا نه، وي عقب نشيني كرد.محافظه كاران از واكنش احتمالي عمومي نسبت به كناره گيري گورباچف مي ترسيدند. گورباچف آن را خوب مي فهميد و از اين استفاده مي كرد.
گورباچف با آنكه از مردم سالاري و لزوم انتقاد كردن حرف مي زد، فرصت كمي به رقباي خود براي ايستادگي كردن در برابر اصلاحات مي داد. در اين مورد بهترين مثال اداره كردن آزادي مطبوعات و روزنامه ها توسط گورباچف است. استراتژي گورباچف در اين مورد چند بعد داشت؛ او حاضر نبود آزادي كامل به مطبوعات دهد. ترس او از اين بود كه مطبوعات و روزنامه ها خارج از كنترل گورباچف مي توانند زير كنترل محافظه كاران يا اصلاح طلبان افراطي بروند. گورباچف فهميد اصلاح طلبان افراطي به احتمال زياد بي موقع و بيخود و بي جهت جناح راست را به دشمني فعالانه برمي انگيزند و عليه گورباچف متحد مي كنند. در زماني كه اصلاحات هنوز ريشه دار نشده است و قدرت گورباچف هنوز جا نيفتاده است گلاس نوست يعني آزادي مطبوعات و روزنامه ها بايد جنبش و سياست گورباچف را تشويق كنند و نه به آنها آسيب برسانند.در سال 1986 گورباچف با حمايت از طبقه حاكم شوروي اعلام كرد محدوديت هايي بر مطبوعات و روزنامه ها حاكم شده است به عبارت ديگر وسعت سانسور كاهش يافته است.
همزمان گورباچف با استفاده از مطبوعات و روزنامه ها به رقيب هاي خود حمله مي كرد و باعث كاهش محبوبيت آنها شد. خلاصه او مطبوعات و روزنامه ها را ابزاري براي رسيدن به اهداف سياسي خود مي دانست و نه يك ابزار براي تمامي طيف هاي سياسي و به ويژه براي نيروهاي محافظه كارانه و جنبش اصلاح طلبان افراطي.
با آنكه گورباچف سانسور را كم كرد، حاضر نبود آزادي كامل بدهد مطبوعات و روزنامه ها هنوز تحت تاثير پوليت يورو از سانسور غيررسمي رنج مي بردند. در هر صورت گورباچف از اصلاح طلبان افراطي و خرابكاري احتمالي آنها مي ترسيد.گورباچف با مشاور نزديك خود يعني الكساندر يكولو طي سال هاي حكومت به طور مرتب با سردبير روزنامه هاي بزرگ شوروي ملاقات داشت تا نوشته هاي آنها به اصلاحات آسيب نرسانند. گورباچف به يكولو قبل از جلسه ملاقات چنين مي گفت؛ «همان گونه كه تصميم گرفتيم عمل كن. اطمينان حاصل كن كه مطالب تحريك كننده ننوشتند با سردبيران صحبت كن و در عين حال از خط مشي ما نيز دفاع كن.»اين به اين معني بود كه افكار محافظه كاران و نيز اصلاح طلبان نبايد در مطبوعات چاپ شود. ادامه دارد
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]
-
گوناگون
پربازدیدترینها