واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: توليد علم
توليد علم از ضروريات يك جامعه پويا و در حال پيشرفت است. ملت ما در قرون و اعصار قديم در توليد علم دست بالايي داشته و سهم مهمي در تكامل تاريخ علم ايفا كرده است. متاسفانه در قرون اخير توليد علم در جامعه ما رو به افول گذاشته به گونهاي كه ما در زمره مصرفكنندگان علم ديگران درآمدهايم. اخيرا حركت تازهاي در جهت توليد علم در كشور ما آغاز شده كه مورد تائيد و تحسين همه محافل علمي جهان هم قرار گرفته است.
توليد علم طبعا به ابزار فني و اقتصادي و از همه مهمتر سياسي خاص خود نياز دارد كه نهادهايي چون شوراي عالي انقلاب فرهنگي به آن ميپردازند. اما بد نيست يكي دو نكته و خاطره هم از قلم نويسنده تقديم گردد كه شايد در آستانه سال تحصيلي جديد براي دانشجوي ما قابل توجه باشد.
چندي پيش به هندوستان سفر كرده بودم. در خياباني كودكي هندي را ديدم كه بچه خرسي در كنار داشت و در ازاي دريافت يك روپيه و كوبيدن بر پشت يك حلب خالي آن خرس را به رقص وا ميداشت. در حقيقت آن خرس بود كه با شنيدن صداي آن ضربهها كه بر پشت حلب خالي نواخته ميشد بياختيار برميخواست و رقص را آغاز ميكرد.
با دادن مبلغي به آن كودك هندي روش آموزش رقص خرس را جويا شدم. توضيح داد كه بچه خرس روزها به صورت ايستاده در داخل بشكهاي قرار داده ميشود و زير پايش آتش روشن ميكنند و همزمان با گرم شدن كف پاي او، بر پشت حلب خالي ميكوبند. خرس كه دچار سوزش كف پا ميشود براي نجات از گرما خود را به هوا بلند ميكند و حركاتي چون رقص ميآفريند. بعد از مدتي آتش را خاموش ميكنند، خرس را غذا ميدهند و دوباره اين روش را تكرار ميكنند. بعد از يك هفته خرس ميآموزد كه وقتي صداي كوبيدن بر پشت حلب خالي برخاست بياختيار احساس سوزشي در پا كند، به هوا بپرد و به قول ما به رقص بپردازد.
با شنيدن اين ماجرا كه حتما قرنها در هند تجربه شده به اين فكر افتادم كه چرا هنديها هرگز نتوانستند اين تجربه عملي را به علم تبديل كنند. چرا تاريخ بايد منتظر ميماند تا دانشمند روسي پاولوف1 قانون انعكاس شرطي را در آزمايشگاه و با آن سختيها ثابت كند؟
يك قرن پيش هم جهانگردي اروپايي به كرمان و كوير لوت سفر كرده است. او در سفرنامه خود مينويسد در كوير لوت دچار تب شديد شده و تب قطع نميشده است. در ميانه راه به اين نتيجه ميرسد كه گرماي 50 تا 60 درجه وسط كوير محيط بدن او را به اصطلاح كرده و موجب بروز تب شده است. او كه آب شيرين همراه خود را مينوشيده به اين نتيجه ميرسد كه تنها راه درمان تب نوشيدن آب شور كوير بوده كه نمك موجود در آب باعث تخليه الكتريسيته اضافي درون بدن شود.
در تاريخ علم از اين دست اكتشافات كه در گاه تصادفي، اثر مشاهده، تحليل درست، علتيابي و امثال آن رخ داده بسيار ميبينيم. مهم وجود ذهن خلاقي است كه بتواند علتها و رابطه اين علتها را تحليل و كشف كند و نتيجه آن علم خواهد بود.
در مصاحبهاي نظر پرفسور برتون ريكتر 2 برنده جايزه نوبل فيزيك سال 1976را در مورد علم و توليد علم ميخواندم. او به نكته مهمي اشاره كرده بود و آن اين كه
آكيو موريتا3 بنيانگذار موسسه صوتي - تصويري سوني در خاطرات خود نوشته است كه يعني نبايد انتظار داشت كه دانشجو يا دانشمند هميشه در ازاي دريافت بودجه و امكانات نظريهاي، كشفي يا اختراعي تحويل دهد. بخشي از اين تلاشها در راه توليد علم لاجرم بينتيجه خواهد ماند.
خود به ياد دارم زماني كه در كرمان در كلاس چهارم دبستان درس ميخواندم از معلم خود پرسيدم معلم به جاي دادن پاسخ و يا اين كه خود او هم پاسخ درستي براي اين سوال نميداند دانشآموز بخت برگشته را با كتك از كلاس بيرون كرد و مدتي او را از حضور در كلاس محروم كرد تا با پا در مياني فراش مدرسه كه او را بچه شروري نميدانست اجازه حضور مجدد او را در كلاس داد.
فرض كنيد آن معلم آنقدر شعور فرهنگي و علمي داشت كه اين كودك 11 ساله را به خواندن كتاب و مقاله در باب علوم سماوي تشويق ميكرد. از كجا معلوم كه او امروز دانشمندي در حوزه اخترفيزيك نبود؟
چرا راه دور؟ همين روزهاهركس به دليل وزن زياد به هر پزشكي كه مراجعه ميكند به كمتر خوردن چربي، شيريني، گوشت قرمز و نمك توصيه ميشود. پزشكان بر اساس محفوظات خود كه ترجمه كتب خارجي است، معتقدند كه فقط با خوردن ميوهجات و سبزيجات فراوان است كه چربي بدن تحليل ميرود. اما اگر از همين پزشك بپرسي چرا گوسفند كه فقط آب و يونجه ميخورد چند كيلو چربي، آن هم از جنس دنبه توليد ميكند پاسخي ندارند كه هيچ، تورا از مطب خود بيرون هم ميكنند.
وقتي فكر ميكنيم كه چه شد بشر به فكر توليد ماشين لباس شوئي افتاد، يا چه شد كه ضرورت وجود رايانه احساس شد، همين طور دليل اختراع يخچال و هزاران مورد ديگر از اين قبيل اختراعات داستانهايي شنيدني است.
زماني در دانشگاه لستر4 انگلستان به ديدار پرفسورسر الك جفريز5 كاشف تمايز در تشخيص هويت6 رفتم. مايل بودم بدانم چه شد كه چنين كشف مهمي كه تشخيص هويت را در قرن بيستم دگرگون كرد رخ داد. پاسخ اين استاد بزرگ اين بود كه همه چيز به طور كاملا تصادفي و در يك لحظه و در ساعت نه و ده دقيقه روز سه شنبه 10 سپتامبر سال 1984 رخ داد. او ميگفت مشغول
ور رفتن با چند نمونه نقشه روي كاغذ حساس بودم كه در يك لحظه متوجه تفاوتي در اين نقشهها شدم. اين نقشهها يكي متعلق به گاو، ديگري انسان و سومي برگ توتون بود. سوال مهمي كه به ذهن او خطور كرده بود اين بود كه آيا اين تفاوت بين انسان، گياه و حيوان ميتواند در انسانها هم باشد. همين فكر ظرف يك ساعت منجر به كشف بزرگ او شد. بلي
تصور كنيم اگر دانشجوي ما صاحب ذهني اين چنين پرسشگر و خلاق باشد چه كشفيات و اختراعاتي را خواهد كرد؟ كشف و اختراع نبايد موردي باشد. جامعه علمي ما بايد راه تحليل و علتيابي پديدههاي طبيعي را بيابد. در اين صورت روح جستو جو، كشف و اختراع در جامعه علمي ما همهگير خواهد شد.
اشكال فعلي در اين است كه مدارس ما روش اين پرسشگري را به كودكان نميآموزند. پيشنهاد مطالعه روي هر طرح علمي در دانشگاهها هم ابتدا بايد امكانسنجي و به تائيد استادي برسد و او بگويد كه اين طرح نتيجهاي خواهد داد يا نه. در حالي كه كسي نميپرسد اگر اين نظريه يا طرح كاملا بديع و نو باشد كدام استادي قادر به تائيد ممكن بودن آن خواهد بود. اهميت كشف و اختراع و علم جديد در اين است كه تا روز اعلام كسي امكان وقوع آن را پيشبيني نكرده و به آن پي نبرده باشد.
فراموش نكنيم كه برخي از اختراعات و اكتشافات تا مدتها بعد از انتشار اولين مقاله از سوي دانشمند مربوطه مورد تائيد دانشمندان و اساتيد محافظه كار ديگر قرار نگرفته است. برخي از آنها در حيات خود هم شاهد تائيد نظريهشان نشدند.
پس براي دادن امكانات و بودجه پژوهشي به پيشنهاد دهنده يك طرح علمي بايد كمي دست و دلباز باشيم و كمي حسابرسي در هزينههاي علمي را كاهش دهيم. قرار گرفتن در حاشيه علم گاهي موثرتر از تلاش براي كشف و اختراع كاربردي است.
1. Ivan Petrovich Pavlov (1849 -1936)
روانشناس، پزشك و فيزيولوژيست روسي. برنده جايزه پزشكي نوبل در سال .1904
2. Burton
3. Akio Morita (1921 -1999)
4. Leicester
5. Professor Sir Alec Jeffries
6. DNA Finger Printing
پنجشنبه 7 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]