واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
چكيده
شرايط ويژه عصر امام حسين(عليه السلام) و تقابل گفتارى و عملى آن امام معصوم با حكومت وقت، سبب اهميت تحقيق و كاوش در مشروعيت حكومت دينى از منظر آن امام همام گشته است.حكومت ومردم به دليل رابطه آمريّت از سوى حاكمان و تمكين از سوى مردم، لازم و ملزوم يكديگرند و مشروعيت حكومت مستلزم حكم به لزوم فرمان بردارى مردم از آنان است.منابع مشروعيت به سه قسم منبع الهى، باورها و سنّت ها و مردم تقسيم مى شوند كه در بيان پيامبر و امامان و خود آن حضرت(عليهم السلام) وجود دارند.
مبانى مشرعيت نيز داراى سه بخش عمده اند: الف. ذاتى كه همان حكومت نخبگان است; ب. اعطايى كه از سوى مردم و يا از سوى خداوند صورت مى پذيرد; ج. كاركردى كه داراى دو بخش عمده نظريه «عدالت» و نظريه «سعادت و ارزش هاى اخلاقى» است. اين پژوهش مشروعيت ذاتى و اعطايى و كاركردى را در رابطه با امام حسين(عليه السلام) مورد كاوش قرار مى دهد تا اثبات شود كه مشروعيت ذاتى به دليل صفات ويژه امام حسين(عليه السلام) و اعطايى براساس سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) پيش از وى و كاركردى نيز به دليل اهداف قيام آن حضرت و بيان هاى او از ويژگى هاى حاكمان، براى آن امام همام ثابت و پابرجاست.
تنها نكته اى كه علت عدم تحقق خارجى ولايت آن حضرت گشت اين بود كه مقبوليت مردم ـ ركن دوم و مهم هر حكومتى ـ به وقوع نپيوست. نامه ها، سخنان و خطبه هاى آن حضرت از توجه آن حضرت به بُعد لياقت و صلاحيت و مبتنى بودن اين استعداد به مقبوليت مردمى حكايت دارند.
امام حسين(عليه السلام) در موارد بسيارى براى اثبات شايستگى خود براى حكومت و ولايت حكومتى، به قرابت با پيامبر و ويژگى هاى خود، به صورت حّقانيت مطلق، استدلال نموده است. امام خود را منصوب از سوى پيامبر و خداوند، و همچنين قيام و حقّانيت حركت خويش را پيامد پى روى از خدا و رسولش عنوان مى كند. افزون بر اين، بيعت و دعوت كوفيان به صورت ظاهرى، تكليف شرعى بر امام معيّن كرد كه مى بايست براى اصلاح جامعه و جلوگيرى ازبدعت ها و اضمحلال دين و برپايى حكومت دينى، قيام نمايد.
با توجه به همه اين موارد، امام بر اهميت جايگاه مردم درتحقق خارجى ولايت حاكمان مشروع و منصوب، تأكيد مى نمايد; چنان كه در صحنه عاشورا نيز بارها فرمودند كه اى سپاهيان و مردم كوفه، اگر يارى ام كنيد، شما را در راه هدايت قرار مى دهم و اگر يارى ام نمى كنيد و از دعوت خويش برگشته ايد، من هم از شما منصرف مى شوم.سخنان و رفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)به عنوان مشروعيت بخشى پيشينى و توجه امامان(عليهم السلام)به گونه هاى متفاوت به قيام عاشورا به عنوان مشروعيت بخشى پسينى، در طيف وسيعى در صدد بيان مشروعيت الهى و حقّانيت قيام امام حسين مى باشند.
مقدّمه
به رغم ضرورت و گريزناپذيرى نهاد حكومت در جوامع بشرى، در مورد متولّيان، شرايط و صفات آنان همواره اختلافاتى بروز كرده است. در تاريخ اسلام نيز به رغم اجماع فراگير در جمع رهبرى مذهبى و سياسى در پيامبر(صلى الله عليه وآله)، پس از ارتحال آن حضرت، اختلافات شديدى در مورد حاكم جديد و صفات او بروز كرد و به تعبير شهرستانى در ملل و نحل: «بزرگ ترين اختلاف در ميان امت اسلامى اختلاف در امامت بوده است و در مورد هيچ مسأله اى همچون امامت شمشيرها برهنه نگشته و خون ريزى صورت نگرفته است.»1
پيامد اين اختلافات گسترده پيدايش انديشه هاى مختلف در اين زمينه بود.اهل سنّت اين عقيده را انتخاب نمودند كه خداوند درباره رهبرى پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله)هيچ دستورى صادر نفرموده است، بلكه اين خود مردم هستند كه در تمام عصرها، هر كسى را بخواهند به عنوان رهبر جامعه خويش انتخاب مى كنند2، و يا هر كس كه حكومت را به دست گرفت اطاعتش واجب است.
در مقابل اين انديشه، شيعيان با اعتقاد به نصب امام از سوى خداوند متعال و ابلاغ آن توسط حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)، با نگرش ويژه اى به حكومت و مسائل سياسى پرداختند و هيچ گاه و در هيچ زمان حكومت را رها شده تلقّى نكرده اند.3
بى شك، نگرش هاى مختلف برخاسته از شرايط زمانى و مكانى متفاوتند كه هر يك از ادوار گذشته موضوعى براى پژوهش در اين زمينه مى باشند. اما عصر امام حسين(عليه السلام) به دليل تقابل گفتارى و عملى آن حضرت با حكومت وقت، داراى ويژگى خاصى است كه اين پژوهش بر آن است تا رابطه امام حسين(عليه السلام) و حكومت دينى را در پرتو مشروعيت قيام عاشورايى اش مورد تحقيق و بررسى قرار دهد.
تعريف «حكومت» و «مشروعيت»
«حكومت» در اصطلاح، به معناى تسلط بر جامعه و به دست گيرى امورى است كه جنبه عمومى دارند.4 و با صرف نظر از اختلاف هاى فراوانى كه در تعريف «حكومت»، به ويژه «حكومت دينى»، رخ داده اند، به صورت كلى مى توان گفت: در هر جاى عالم كه دولتى به آموزه هاى دينى خاصى گردن نهد و مرجعيت آن را بپذيرد و دغدغه انطباق با تعاليم آن را داشته باشد، حكومت دينى تشكيل شده است و اگر مراد از «دين»، دين اسلام باشد، مراد از «حكومت» حكومت دينى مبتنى بر قرآن و روايات است.5
«مشروعيت» از ريشه «شرع» است و در زبان فارسى و عربى به معناى آنچه مطابق شرع باشد و شرع آن را جايز بداند.6
اين واژه در سياست، به معناى قانونى بودن و مطابق قانون بودن آمده است، و در زبان انگليسى، معادل حقانيت و بر حق بودن، طبق قانون بودن، درستى و حلال زادگى انگاشته شده است.7 در اصطلاح فلسفه سياسى نيز «مشروعيت» به معناى حق حاكميت است.
اما پرسش اساسى اين است كه چه كسى حق حاكميت و در دست گرفتن قدرت و حكومت را دارد؟ حاكم بايد داراى چه شرايط و ويژگى هايى باشد؟ و مردم از چه كسى يا كسانى بايد پى روى كنند؟8
به دليل آن كه حق حاكميت و آمريت مستلزم تكليف و وظيفه مردم به اطاعت و پى روى است، بنابراين، وجود هر يك از آن ها مستلزم و جود ديگرى است. به عبارت ديگر: مشروعيت و حكومت رابطه دوسويه اى دارند كه از يك سو، حق حاكميت، فرمان و دستور را به حاكم مى دهد و از سوى ديگر، لزوم فرمان بردارى از آن فرامين را بر عهده مردم مى گذارد. در نتيجه، اگر حق حاكميت را براى فردى ثابت دانستيم، بايد وظيفه فرمان بردارى و تمكين از اوامر وى توسط مردم را نيز ثابت بدانيم.
منابع مشروعيت حكومت از ديدگاه امام حسين(عليه السلام)
گونه هاى مشروعيت كه در نظام هاى متعدد مشاهده مى شوند، جداى از ملاك هاى ويژه اى كه دارند، از منابع متفاوت و سرچشمه هاى گوناگونى به وجود مى آيند كه برخى وحى، پاره اى عقلانيت، گروهى سنّت ها و عرف رايج را سر منشأ ايجاد مشروعيت حكومت ها مى دانند.
1. برخى ملاك هاى مشروعيت را در آموزه هاى وحيانى و تعاليم الهى مى دانند; چه اين كه بر اساس شناخت صحيح نسبت به انسان و نيازهايش، حكومت مشروع را براى او ترسيم نموده اند، تا آن جا كه شرايط حاكم، بلكه شخص حاكم را براى تصدّى امر حكومت بيان نموده اند.9
2. برخى ديگر، باورهاى سنّتى را كه در طول تاريخ يك ملت به صورت سنّت هاى مردمى يا اسطوره اى شكل گرفته اند، منبع شناخت حاكم مشروع و تبيين ملاك هاى تعيين حاكم مى دانند. در اين نوع مشروعيت، حاكم حق حكومت خود را در سابقه نژادى و خانوادگى مى جويد كه انگاره هاى پذيرفته شده در باورهاى برخى جوامع هستند. اين نظريه در دوران اخير اهميت خود را از دست داده است، اما هنوز برخى جوامع را مى توان يافت كه از اين انگاره پى روى مى نمايند و بر اساس ارزش هاى حاكم بر اين باورها، حاكم خود را مشروع مى دانند كه از آن جمله، مى توان به امپراتورى ژاپن و ملكه انگليس اشاره كرد.10
3. برخى ديگر منشأ مشروعيت بخشى به حاكم و نظام حكومتى را در قانون و عقلانيت جستوجو مى كنند; به اين معنا كه اعتقاد به قوانين و قواعد حاكم بر جامعه مدنى، خود منبعى براى توجيه قدرت حاكم و نظام حكومتى و لزوم اطاعت از آنان مى باشد. در اين بينش، مردم به اين دليل به حكم حاكمان گردن مى نهند كه براين باورند كه حق اعمال قدرت به صورت عقلايى و از سوى قانون با قرارداد و توافق به آنان واگذار شده است.11
اكنون جاى اين پرسش هست كه در انديشه امام حسين(عليه السلام)منبع مشروعيت و ملاك هاى حكومت مشروع چيست؟ امام حسين(عليه السلام) و همه پيروان او يگانه منبع بازخوانى مشروعيت و حق حاكميت را در آموزه هاى وحيانى و دينى مى بينند، كه حقّانيت قيام و حق حاكميت امام نه به واسطه سنّت هاى حاكم و قرارداد اجتماعى، بلكه به سبب حق امامتى است كه در بيان پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله)مورد تأكيد و تأييد قرار گرفته است، تا آن جا كه حتى امام قيام خود را نيز پيامد فرمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دانند.
ايشان در جواب عبدالله بن جعفر، كه از امام درخواست كرد از اين سفر، كه سبب كشته شدن او و مصائب اهل بيت(عليهم السلام)است، صرف نظر كند، نوشتند: «انّى رايتُ رؤياً فيها رسولُ اللّهِ و اموتُ فيما بأمر انَا ماض له علّى كان اوبى»;12 پيامبر را در رؤيا مشاهده كردم كه مرا فرمانى دادند كه به دنبال اجراى آن هستم، چه به ضرر من باشد يا به نفع من.
همان گونه كه مشاهده مى شود، امام خروج خود را بر خليفه وقت به امر پيامبر(صلى الله عليه وآله) منتسب مى نمايد و خود را صاحب حق مى داند. اگر در اين مقام توهّم شود كه رؤيا داراى حجيّت شرعيه نيست، بايد گفت: رؤياى امام معصوم و مصون از خطا، هيچ گاه با افراد معمولى مقايسه نمى شود و هميشه از غلط و اشتباه به دور است.
در اين نگرش، قدرت حاكميت بر مردم از سوى خداوند تعيين و توزيع مى شود. حاكمان قدرت حاكميت خويش را از سوى خداوند دانسته، مالكيت ذاتى را از آن خداوند مى دانند; به اين معنا كه همه قدرت هاى جهان و از آن جمله قدرت حاكميت در امور سياسى، از خداوند است. بنابراين، كسى بدون اجازه او حق دخالت در هيچ يك از اين امور را ندارد، مگر از سوى خداوند چنين امرى به او تفويض شود، كه اين حقيقت چندين بار در قرآن ياداورى شده است.13
بر اين اساس، آنچه منبع مشروعيت بخشى به حاكم است، تفويض حق حاكميت الهى به فردى خاص است. بنابراين، با وجود ادلّه كافى براى واگذارى امر حكومت به فرد خاصى در زمان مشخص، ديگران حق حاكميت نداشته و در صورت به دست گرفتن حاكميت، غاصب محسوب مى شوند و درباره امام حسين(عليه السلام) منبع مشروعيت حكومت و حق حاكميت از ناحيه خداوند، و توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيان شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]