واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: فصلنامه فرهنگ پايداري، اهداف و رويكردها
نخستين شمره دوره جديد فصلنامه فرهنگ پايداري منتشر شد.
در سخن سردبير فصلنامه فرهنگ پايداري با عنوان اهداف و رويكردها آمده است:
در سالهاي پس از دفاع مقدس، در بخش تحقيقات و ثبت تاريخ شفاهي و اسناد و مدارك مربوط به واقعه عظيم جنگ تحميلي تلاشهاي بسيار گستردهاي به انجام رسيده است. اسناد و مداركي كه هماكنون گرد هم آمدهاند و به يك انبار بايگاني بدل شدهاند. در حقيقت، ما اسناد و مدارك و مطالب بسياري را در قالب گفتوگوهايي بافرماندهان و سرداران جنگ تحميلي - به عنوان تاريخ شفاهي دفاع مقدس - از مناطق مختلف كشور گردآوري كرده بوديم سپس در مرحله بعد، به مركزي نياز بود تا اين محصولات گردآوري شده را به بهرهوري برساند. براي اين كار، بايد سازماني تاسيس ميشد تا اين مدارك را مورد ارزيابي قرارد دهد و فرمولهاي مورد نياز را از ميان آنها استخراج كند. چرا كه اگر پس از جمعآوري اين اسناد، آنها را بخوانيم و صرفاً ادراكات شخصي خويش را در اين اسناد به كار گيريم، در حقيقت تنها از ظن خود يار جنگ و دفاع مقدس شدهايم، و به مصداق آن سخن حكمتآموز كه ، يقيناً نخواهيم توانست به اسرار نهفته در اين موضوع ارزشمند راه بجوييم.
البته نكات ديگري نيز در كنار اين بحثها و وجود داشته است؛ براي مثال، گاهي متوني كه در تحقيقات ارتش و سپاه تهيه شده بودند، با هم تناقض داشتند و مجموعهاي از ناهمگوني ها در آنها به چشم ميخورد. به عبارت ديگر، در اسناد جمعآوري شده نوعي گرايش صنفي وجود داشت.
پس چنانچه اشاره شد، نياز بود كه محصولات گردآوري شده به بهرهوري برسد. به تعبيردقيقتر، بايد نهادي ايجاد ميشد تا اين توليدات را تبديل به احسن كند. با درك همين نيازها بود كه بحث پژوهشگاه مطرح شد.به گمان من، بحث تحقيق و پژوهش را در اين مرحله ميتوان به سه فصل يا سه مقطع اساسي خلاصه كرد:
فصل اول؛ فهرستبندي موضوعات: يعني بايد فهرستي در اختيار داشته باشيم تا بدانيم موضوعاتمان چيست.
فصل دوم؛ گروهبندي موضوعات: يعني اين كه بايد موضوعاتمان را بر اساس سنخيت شكلي، رفتاري، عملكردي، تخصصي و گونههاي ديگر گروهبندي كنيم. زماني هم كه اين موضوعات گروهبندي شد، ميتوانيم از آنها بهرهبرداري كنيم.
فصل سوم؛ مقطع فرآيندسازي: به اين معني كه اگر دو مقوله اول را در حد نسبي انجام بدهيم، آنگاه ميتوانيم فرآيندسازي كنيم. چنان كه در حال حاضر، حتي در دانشكدههاي نظاميمان نيز هنوز اصول جنگ زمان گذشته تدريس ميشود. يعني مانند زماني كه هنوز هيچ اثري از دفاع مقدس در ميان نبود. آييننامههاي ما نيز بر گرفته از جنگهايي است كه در گذشته اتفاق افتاده است. جنگهايي كه توسط خارجيها - و عمدتاً آمريكاييها - به صورت فرمول درآمده، ترجمه شده و در اين جا به دانشجويان ارائه ميشود.
به اين ترتيب، مشاهده ميشود كه هيچ نشاني از دفاع مقدس در اين آييننامهها نميتوان يافت. در نتيجه وقتي ميخواهيم عملياتهاي جنگي دفاع مقدس از جمله عمليات فتحالمبين، بيتالمقدس و يا والفجر 8 را با اين فرمولها تطبيق بدهيم، ميبينيم خلايي در آنها وجود دارد. يا وقتي ميخواهيم آن فرمولها را با جنگ خودمان تطبيق بدهيم، ميبينيم با هم جمع نميشوند و در بخشهايي با يكديگر انطباق پيدا نميكنند. براي مثال، موضوع تركيب فرماندهي سپاه و ارتش در عمليات فتحالمبين در هيچ يك از بخشهاي اين آييننامهها وجود ندارد. همين طور مباحث و موضوعات مختلف ديگر، در حقيقت، هيچ يك از اين موضوعات گردآوري شده، حتي در دانشكدههاي نظامي ما هم اثرگذار نبوده است. اين بيان نقصان فصل سوم، يعني فرآيندسازي را ميرساند. به اين مفهوم كه جمع كردهايم، انبار كردهايم، اما فرآيندسازي نكردهايم. در علوم جغرافيايي هم شرايط به همين شكل است؛ چرا كه در جغرافياي آموزشي كشورمان، بخشي به عنوان جغرافياي دفاعي نداريم. براي مثال، اين كه در چه سرزمينهايي بايد جنگيد؟ يا سرزمينها را چگونه بايد به سود امنيت كشور تغيير داد؟ يا پدافند غيرعامل در بعد جغرافيايي چيست و چگونه است؟ همينطور در علوم انساني.
تا آن جا كه ميدانم در دانشگاه هاي مختلف ما، امروزه، نظريهها و تئوريهاي مديريتي در جبهه، رزمندهها همواره ميخنديدند و شاداب و سرحال بودند، اما وقتي به عقب آمديم، ميگفتند: بسيجي يعني شخصيتي اخمو و عبوس، يا حزباللهي يعني يك انسان ترشرو. به تعبير دقيقتر، همه واژههاي روانگرايي كه در دوران دفاع مقدس وجود داشت، وقتي به عقب برگشتيم، در اثر واگرايي كه اتفاق افتاده بود، به واژههاي روان گريز تبديل شد. در دوران جنگ، كساني كه به جبهه ميآمدند، اگر قرار بود يك ماه در جبهه بمانند، به خاطر فضاي جذابي كه در جبههها وجود داشت، مدت اقامتشان را طولانيتر ميكردند، يا حتي عدهاي بودند كه همان جا ماندگار ميشدند. چرا؟ براي اين كه با آن فضا خو گرفته بودند. حال آن كه بعدها در اثر تبديل شدن واژههاي روانگرا به واژههاي روان گريز، خيليها اصلاً از اين فرهنگ گريزان شدند.
پس كاركرد صحيح فرهنگي تا اين حد ميتواند موثر باشد. در واقع، اين فرهنگ وقتي ميتواند اثرگذار شود كه جزو هويت باشد، نه اين كه آن را از هويت منفك كنيم. در حالي كه وقتي منفك شد، اين برگردان را ميپذيرد و به جايي ميرسد كه به لحاظ اجتماعي چنين اثر نامطلوبي ميگذرد.
فصلنامه فرهنگ پايداري نيز يك زبان و ابزار بياني است و هنرش بايد به اين باشدكه زيبايي و جذبه ايجاد كند. اما بايد ديد كه چه چيزي را ميخواهد ترويج كند. اگر ميخواهد مفهوم ايثار و از خودگذشتگي و مفاهيمي از اين دست را ترويج كند، يا اگر بر آن است تا خصوصيتها و خصلتهاي روانگرا را گسترش دهد، انتشار چنين نشريهاي بسيار والا و مقدس است.
اميد آن كه با استعانت از خداوند متعال، فصلنامه فرهنگ پايداري با رويكرد جديدي كه براي آن ترسيم شده است، بتواند به اهداف مورد اشاره دست يابد.
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]