واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رفتار شناسي غـرب در فيـلم «چيـزهـاي خـيلي كـثيف»
در انتخاب برندگان جوايز اسكار بازيگري امسال يك نكته بسيار جالب اتفاق افتاد و آن غير آمريكايي بودن هر چهار برنده بود. اين مساله، دريچهاي است براي پرداختن به مساله مهاجرت در سينما. شايد براي خوانندگان جالب باشد كه در بزرگترين آثار برگزيده قرن گذشته، همانند «پدرخوانده»، در پس زمينه داستان، مساله مهاجرت ديده ميشود. حتي فيلمهاي عاشقانهاي مانند تايتانيك، طبقات مهاجر را در لايههاي مختلف به تصوير ميكشد. در سينما داستانهاي رنگارنگي از اين مساله را براساس ريشههاي تاريخي شاهد بودهايم. همچنين در دوران مختلف به مسئله مهاجرت ساكنان اروپا به آمريكا بارها و بارها پرداخته شده است، و پررنگترين جريان در مقطع جنگ سرد تحقق يافت كه مهاجرت تصويري از حركت ساكنان بلوك شرق به بلوك غرب بود. امروزه در بيشتر فيلمهايي كه ساخته ميشود افراد مهاجر متاسفانه بيشتر از آسيا و منطقه خاورميانه و بعضاً آفريقايي هستند. قصد ما اين است كه در چندين شماره به بررسي آثار برجسته در اين رابطه بپردازيم. نخستين اثري كه روابط ميان خود مهاجران و سوءاستفاده كنندگان از اين امر را به خوبي به تصوير كشيده است فيلمي به نام «چيزهاي خيلي كثيف»، به كارگرداني «استيون فريز» است. همه اتفاقات فيلم در حال و هواي كنوني لندن ميگذرد، و شخصيتهاي داستان در ابتدا براي ما ناشناخته هستند. «اوكو» از پزشكي اطلاعات كاملي دارد اما پزشك بودن او از ما پنهان است و دوستانش او را به شوخي پزشك خطاب ميكنند.
با گذشته او آشنا نيستيم در عين حال «شيناي»، دختر مسلمان اهل تركيه در همان هتل محل كار اوكو كار ميكند و دلبسته اوست. آنها يك آپارتمان را به طور اشتراكي استفاده ميكنند. اما هر دويشان در يك زمان به خاطر تعصبات شيناي در خانه نميمانند زيرا او يك مسلمان پايبند به اصول اخلاقي است. پيدا كردن يك «قلب» توي دستشويي هتل توسط اوكو حس انساندوستانه او را تحريك مي كند تا اين ماجراي مشكوك را به مدير هتل و نهايتاً پليس گزارش كند. اما گويي مدير هتل خود آلوده اين ماجراست و از ضعف اوكو به خاطر اقامت غيرقانوني استفاده ميكند و ماجرا ادامه نمييابد.
در ادامه متوجه ميشويم «سينيور خوان» (مدير هتل) در ازاي فروش پاسپورت به مهاجرين غيرقانوني و آدمهاي مستاصل، طعمههايي را پيدا ميكند و در نهايت شيناي براي رفتن به آمريكا حاضر به دادن كليهاش ميشود اما اين عمل بايد به دست اوكو انجام شود و اوكو بجاي درآوردن كليه شيناي كليه «خوان» را درميآورد و سرنوشت شيناي را به نيويورك و اوكو را به نيجريه براي ديدن پسرش ميكشاند.
*روايتي ديگر
اين فيلم همان طور كه از نامش پيداست در معرفي آدمها و روابط و كارهاي كثيف در سطوح بسيار پايين مهاجران، موفق عمل كرده است. معرفي اتفاقات لندني گاهي شبيه معرفي نيويورك به مثابه مارتين اسكورسيزي مينمايد. تصويري از جامعه در حال كوچ و گذر در حال و هواي آن شهر را به خوبي نشان ميدهد و در به تصوير كشيدن كاراكترها و روابطشان منطقي عمل كرده و معرفي پيشينه اين كاراكترهايي كه نماينده يك گروه مذهبي و يا يك كشور، رنگ و نژاد باشد موفق بوده و تنها افراد با تابعيت انگلستان در فيلم، ماموران اداره مهاجرت هستند و بقيه حتي رئيس هتل «دن خوان» هم اسپانيايي تبار است و با اين ترفند توانسته تصوير معصومانهتري از مهاجران داستان نشان دهد.
براي القاي حس مهاجرتي فيلم، داستان از يك فرودگاه شروع ميشود و در همان فرودگاه به پايان ميرسد. در اين نمونه فيلمها افراد مهاجرت غالباً چيني، ترك، مسلمان و رنگينپوست هستند مثل اين كه در دنياي غرب آنها با اين نشانهها از ساير مهاجران متمايز ميشوند. داستان اين فيلم را «استيو نايت» كه قبلاً هم در برنامههاي بيبيسي همكاري نزديكي با فريز داشته نوشته است كه نسبت به كارهاي قبليش و نگاهي جديدتر و بهتر به مساله مهاجرت بسيار كوشيده است. او در اين فيلمنامه، حقيقتي مدفون شده را در يك جامعه مدرن به ما، نشان ميدهد و اين نشان عمق پنهان شدن آن در بسترهاي زيرين جامعه است. او در اين فيلم آدمهايي را تصوير كرده كه در جامعه بريتانيا كمتر ديده شدهاند يا اگر ديده شده باشند به سبب يك بيتوجهي مطرود شدهاند و يا به چشم نميآيند.
فيلم افرادي را نشان ميدهد كه در چرخش اقتصادي شهر كمك ميكنند اما ديده نميشوند اگر ديده هم شوند به چشم همان جهان سومي عقبافتاده كثيف با سري يا پوستي تيره نشان داده ميشوند و خود اين افراد از گردش مالي كه در جامعه مسببش خودشان هستند بيبهرهاند و از كمترين خدمات اجتماعي هم بينصيب ميمانند و آينه تمام نمايي كه از آينده در جلوي چشمشان قرار دارد اين است كه در نهايت يا از بين ميروند و يا با صدمات جدي روحي و رواني مواجه ميشوند و هميشه اين طبقه مورد سوء استفاده كارفرمايان و سودجويان قرار ميگيرد. داستان اين فيلم در واقع فرار به اميد و آرزوهايي است كه فقط شكل رويا در ذهن دارند و برخلاف انتظار هميشه به سرزمين موعودشان نميرسند، يا اگر هم ميرسند آرزوهاي خود را آنگونه كه تصور ميكردند نميبينند.
اين فيلم كه داستان مهاجران غيرقانوني است كه براي داشتن يك زندگي بهتر ترك ديار ميكنند و به كشورهاي ديگر ميروند و برخلاف انتظار مجبور به قبول خيلي از مسائل ميشوند تا اينكه فقط زنده بمانند بعضي از آنها به دام سودجوياني مثل سينيور خوان با (بازي فوقالعاده سرجيو لوپز) ميافتند و مجبور به فروش اعضاي بدنشان ميشوند.
داستان در شهر لندن اتفاق ميافتد و البته در جاهاي ديگري هم ميتوانست اتفاق بيفتد شهرهاي بزرگ و مهاجرپذيري مثل لسآنجلس و يا نيويورك، آبستن حوادث بسياري براي مهاجران غيرقانوني است، اما نويسنده فيلمنامه در پرداخت فرهنگ و سنن انسانهاي مهاجر كوشا و كارگردان هم به در به تصوير كشيدن آن دست به كاري بيتحقيق نزدهاند.
همانند شخصيت شيناي كه «آدري توتو»، نقش او را بازي ميكند. يك مهاجر غيرقانوني از كشور تركيه و از يك خانواده مسلمان متعصب آمده كه شراب نمينوشد و گوشت خوك مصرف نميكند، اما با ورود به دنياي جديد به تدريج از تعصبات خويش دست ميكشد تا فقط زندگي كند. اما اوكو تصوير مردي مهربان از قاره سياه را با خود آورده كه هرچند كه به تدريج متوجه طبيب بودن او نيز ميشويم اما وجوه مختلف انساني است كه در همه حركتهاي زندگي بيننده را تحت تاثير قرار ميدهد.
اما با تصوير شدن رنگهاي غني سعي در بزرگنمايي و اغراق آميزترشدن آنچه در قابهاي تصوير ميگذرد را داشته است و از هواي ابري لندن بسيار استفاده شده است و هيچ صحنهاي در هواي آفتابي فيلمبرداري نشده است تا بر تاريكيهاي دنياي آدمهاي فيلم افزوده شود.
* بازيگر
آدري توتو، هنرپيشه زن اين فيلم كه در ايران با فيلمهاي «يكشنبه طولاني نامزدي» (پخش شده از سيما) و در كنار فيلم معروف «كد داوينچي» اثر «ران هاوارد» به ياد ميآوريم. او متولد نهم آگوست سال 1976 در شهر مونت كوكو در فرانسه است. پدر او يك جراح دندان پزشك و مادرش معلم بوده است. او يك برادر و دو خواهر دارد و در واقع عنوان فرزند ارشد بودن را در خانواده يدك ميكشد. او در دانشگاه به تحصيل در رشته ادبيات فرانسه مشغول بوده و همزمان به يادگيري زبان انگليسي نيز ميپردازد و براي همين است كه هر چند با لهجه غليظ، ولي راحت انگليسي صحبت ميكند. او با كمدي كارهايش را شروع كرد و در اين راه جوايز متعددي را نيز كسب نمود، اما عمده موفقيتهاي وي را بايد به كارگردان شهير فرانسوي «ژان پير ژونه»، نسبت داد كه در به كارگيري او و بازي گرفتن از او در فيلم موفق «آميلي» كه اين اثر او در يك اتفاق شگفتانگيز در دوره قبلي برنامههاي سينما چهار نيز پخش شده است. او براي گرفتن اين نقش «اميلي واتسون» هنرپيشه تواناي انگليسي را كنار زد.او در اكران خصوصي فيلم، دعوت «شيراك» را نپذيرفت تا نشان دهد كه محبوبيت و هنر خود را با سياستمداران تقسيم نميكند و پا در دنياي آنها نميگذارد. او عاشق نقاشي است و ويكتور هوگو نويسنده محبوبش، مريل استريپ و جودي فاستر و دمي مور الگوهاي او در بازيگري هستند.
*كارگردان
استيون فريز، فيلم «چيزهاي خيلي كثيف» را در سال 2002 ساخته است. اين كارگردان غالباً تلويزيوني در 20 ژوئن 1941 در انگلستان متولد شد و بيشتر فعاليتهاي هنري خود را متوجه كار در BBC كرده است. اين كارگردان بزرگ معروف به ساخت فيلمهايي با مثلثهاي عشقي با پاياني تراژيك است.
او فارغالتحصيل رشته حقوق از دانشگاه كمبريج است اما اين كار نتوانسته او را راضي كند و او به دنبال عشق قديمي خود سينما وارد كار فيلمسازي شد 6 هنرپيشه زن كه با اين كارگردان كار كردهاند كانديداي دريافت بهترين هنرپيشه نقش اول زن يا مكمل آيين اسكار شدهاند.
ميشاييل فايفر و گلن كوز براي فيلم افسانههاي خطرناك خانم آنت بنينگ و آنجلينا هاستون براي بازي در GRIFTERS در سال 1990 و خانم جودي دنچ، براي فيلم «خانم هندرسون تقديم ميكند» و در سال 2005 «هلن ميرن» براي بازي در فيلم ملكه كه البته «ميرن» طلسم را شكست و اسكار 2007 را از آن خود كرد.
*عليرضا پورصباغ
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]