واضح آرشیو وب فارسی:فارس: كارگردان نمايش صربستاني با حضور در تئاترشهر: دوست دارم، نمايشي از «مثنوي» مولانا كارگرداني كنم
خبرگزاري فارس: «ميروسلاو بنكا»، كارگردان نمايش «نقاشي با شبنم» گفت: دوست دارم نمايشي درباره «مثنوي» اثر بزرگ مولانا اجرا كنم و آن را در همه جاي دنيا روي صحنه ببرم. آثار مولانا بيانگر ارزشهايي است كه همه دنيا بايد درباره آن بداند.
به گزارش خبرگزاري فارس، «ميروسلاو بنكا» كارگردان نمايش «نقاشي با شبنم» به روابط عمومي مجموعه تئاترشهر با بيان اين مطلب درباره آشنايي خود با فرهنگ و تئاتر ايران گفت: هنر متعالي ملهم از زندگي است و از واقعيت پيشي ميگيرد. من در چهارچوب تئاترِ خودم، انسان عاديِ خُرد را درك ميكنم. سعي ميكنم روي شخصيتش متمركز شوم و او را به سطح بالاتري ببرم و سپس به تماشاگر عرضه كنم. آن چه در تئاتر مهم است، اين است كه سؤال راستين(واقعي) را در زمان درست مطرح كرده و سپس هر دو درباره آن شروع به فكر كردن كنيم؛ اين جوهر تئاتر است.
وي افزود: آشنايي من با فرهنگ ايراني تا حدي به تاريخ غني ايران باستان برميگردد. اما اخيراً با مطالعه كتابي فوق العاده درباره تخت جمشيد كه توسط مدير مركز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بلگراد، آقاي مهرداد آگاهي، به دست من رسيد و همين طور توسط آقاي الكساندر دراگويچ، سردبير مجله"نور" كه با دقت و خردمندي اين نشريه را اداره ميكند، بيشتر با فرهنگ ايراني آشنا شدهام. بزرگترين كشف من كه با مطالعه اين مجله به دست آمد، آشنايي با فيلسوف و نويسنده بزرگ، مولانا جلالالدين رومي است كه از سوي يونسكو به عنوان يكي از بزرگترين فيلسوفان جهان شناخته شده است. من دوست دارم نمايشي درباره اثر بزرگ او «مثنوي» بسازم و آن را در همه جاي دنيا اجرا كنم. آثار او بيان كننده ارزشهايي هستند كه دنيا بايد درباره آنها بداند. داستايوفسكي گفته است: «زيبايي، جهان را نجات خواهد داد. مسلماً او به عشق معنوي فكر ميكرده است. مردان خردمند جهان را نجات خواهند داد و خيرخواهي، نجابت، عشق و درك بين انسانها را گسترش ميدهند. بزرگترين زيبايي در تفاوتهاي ما وجود دارد و بزرگترين متفكران دنيا از آن سخن گفتهاند. تفاوتها باعث تكريم و استغناي بشريت ميشوند.
اين كارگردان تئاتر درخصوص اجراي نمايش خود در ايران و بازتاب آن در كشور صربستان خاطرنشان كرد: وقتي سخن از فرهنگ و هنر ميشود، رسانههاي ما، راديو و تلويزيون بسيار علاقهمندند كه اخبار موفقيت هنرمندانمان در خارج از كشور را منعكس كنند. وقتي در سال 2006، در بيـستوچـهارمـين جـشـنواره بيـن الـمـللي فـجـر بـراي اجـراي «نان و بازي» Bread and play برنده جايزه شديم، اخبار آن در صربستان با استقبال چشمگيري مواجه شد. تقريباً تمامي رسانهها و روزنامهها خبر را پوشش دادند و وقتي از جشنواره برگشتم در تلويزيون و راديو با من مصاحبه شد. اميدوارم امسال هم همان طور باشد.
وي افزود:در مورد اين نمايشنامه كه من نويسندهاش هستم بايد بگويم «نقاشي با شبنم» درباره تئاتر فيزيكي است كه تماشاگر را به وسيله زبان بدني، تصاوير شگفتآور قوي و سرشار از سمبلهاي نهفته، هيجانات گويا و موسيقي مقاومت ناپذير، مخاطب قرار ميدهد.
«بنكا» درباره استقبال تماشاگران ايراني از نمايش خود گفت: اميدوارم كه اجراي «نقاشي با شبنم» در تهران با استقبال مواجه شود، اما نميتوانم براورد دقيقي داشته باشم. استقبال از «نان و بازي» در تهران خيلي خوب بود. در مراسم اختتاميه در تالار بزرگ تالار وحدت مورد ستايش و تحسين حضار قرار گرفتيم. در اجراهايي كه در بلگراد، ساريوو، لوبلينا و همين طور قاهره و چند شهر ديگر داشتيم نيز با استقبال روبرو شديم. هنر متعالي، خود سخن ميگويد و خود را توسط زباني فراگير و احساساتي قوي بيان ميكند. هنر متعالي در همه جهان قابل فهم است و اين چيزي است كه من به دنبالش هستم. من در تئاتر هميشه به دنبال چيزي خاص هستم، به دنبال يافتن چيزي منحصر به فرد ـ تصوير شخصي خودم از اين جهان و ارايه اين تصوير به مخاطب بود. من سعي ميكنم تمركز تماشاگر را در پنج دقيقه اول متوجه نمايشم كنم و توسط داستان اوليه، كه لزوماً مهمترين چيز نيست، او را وارد اين جريان نمايش كنم. من هميشه سعي ميكنم نمايشهايم طوري باشند كه با زبان سمبل و استعارههاي نمايشي سخن بگويند تا به اين وسيله نمايش را در چندين سطح هدايت كنم.
كارگردان نمايش «نقاشي با شبنم» با اشاره به اجراهاي متعدد اين نمايش در كشورهاي مختلف درخصوص روند شكلگيري و توليد اين نمايش تأكيد كرد:نوشتن نمايشنامه «نقاشي با شبنم» حدود 6 ماه طول كشيد و اجراي آن نيز سه ماه ادامه داشت. اين نمايشنامه ملهم از داستان «نقاش و يك كليسا» است. به خاطر دارم وقتي بچه بودم داستان نقاشي را شنيدم كه در يك روستا زندگي ميكرد و سه پايه نقاشي اش را درست در مركز روستا جاسازي كرده و تصوير كليسا را ميكشيد. وقتي جنگ شروع شد فاشيستها عشق او را با منفجر كردن كليسا و گروهي از روستاييان توقيف كردند. پس از آزادي، آزادي بخشها ـ كه بلشويستها بودند به روستا آمدند و مرد همچنان در همان محل ايستاده بود و تصوير كليسا را با فرشتگاني كه بر فراز آن در حال سوختن بودند ميكشيد. بلشويستها او را تا حد مرگ كتك زدند. طوري كه نزديكانش او را روي صندلي چرخدار نشاندند. مردم ميگويند وقتي حالش خوب شد، دوباره و با همان اشتياق به نقاشي همان منظره پرداخت. يك شب اجداد فراموش شده به ديدارش آمدند: عشق فراموش شدهاش در حالي كه بوتهها سراسر آن را پوشانده بودند، و همين طور هم تصويرهاي ديگر نقاشيهايش. آنها ميخواستند نقاش را با خود ببرند و زنده زنده دفنش كنند.
وي ادامه داد: خاطرات معمولاً وقتي دست نخورده و مقدس بمانند، با عظمتتر ميشوند. زيباترين چيز اين است كه خاموشي پيشه كنيم كه بر بعد جسماني غلبه كنيم و سكوت خلق كنيم. آيا يك تئاتر ميتواند به مجموعهاي از تپشهاي چندصدايي تبديل شود كه به سوي فرجام خود در حركت هستند؟ من اجراي «نقاشي با شبنم» را به تمامي نقاشان تقديم ميكنم. اين نمايشنامه در يكي از زيباترين تئاترهاي صربستان”Opera and theatre madlenianum” در بلگراد و توسط مركز هنري ما «نان و نمايشنامهها» اجرا شد. ما ابتدا آن را طبق برنامه در بلگراد و سپس در سيوپنجمين فستيوال بين المللي تئاتر نو (IN FANT) در سال 2007 در نوي ساد (Novi sad) اجرا كرديم و اميدواريم كه پس از اجراي تهران، آن را در توري كه ماه نوامبر در اتحاديه اروپا خواهيم داشت و همچنين در قاهره به روي صحنه ببريم.»
اين كارگردان تئاتر درخصوص ارتباط نمايش «نقاشي با شبنم» با تماشاگران ايراني اضافه كرد:تماشاگر واقعي و جدي در همه جاي دنيا يكسان هستند و ارزش حقيقي به يك روش را تشخيص ميدهند. حدود پنجاه سال است كه يكي از بهترين فستيوالهاي تئاتر جهان در بلگراد(BITEF) برگزار ميشود. شناخته شدهترين نامهاي تئاتر مدرن در آن به اجراي كارهاي خود پرداختهاند: پيتر بروك، جرزي گروتوفسكي، تادئوس كانتور، آناتولي فرانتس، والري فوكين، جرجيو استلر، رابرت ويلسون، پنيا باش و خيلي ديگر از چهرههاي مهم تئاتر معاصر.
اين كارگردان تئاتر در پايان خاطرنشان كرد:با توجه به سنت تئاتر قديمي ايراني من فكر ميكنم دريچهاي از تئاتر جهان در مقابل تماشاگر ايراني باز شده است. وقتي براي اجراي «نان و بازي» در سال 2006 در ايران بودم، در ووركشاپي كه براي دانشجويان دانشكده تئاتر گذاشته بودم، متوجه شدم كه جوانان ايراني بسيار بلند همت و با پتانسيل هستند و اشتياق وصفناپذيري براي كسب دانش دارند. آنها در من شور و هيجان ايجاد كردندـ به همين دليل از اين كه دوباره دوستان ايرانيام را ميبينم و در مقابل تماشاگرايراني، نمايشم را اجرا ميكنم خوشحالم.. فكر ميكنم بتوانم بگويم دوستان حقيقي من، دانشجويان و تماشاگران ايراني هستند و هرگز مهماننوازي و مهرباني بينهايت ايراني را از ياد نميبرم.
انتهاي پيام/ش
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]