واضح آرشیو وب فارسی:حيات: دولتمردان شهيد (1) محمد جواد تندگويان ؛وزير نفت
تهران - حيات
انقلاب اسلامي ايران پس از پيروزي در سال 57 براي حفظ ثبات و پايداري شهدايي را تقديم راه خود كرد كه از جمله آنان دولتمردان بزرگي است كه در تثبيت انقلاب تاثير بسزايي داشتند.
به گزارش خبرگزاري حيات، محمد جواد تندگويان وزير نفت كابينه شهيد رجايي درحالي كه عازم آبادان براي بازديد از كاركنان شجاع وزارت نفت بود به اسارت نيروهاي بعثي در آمد و پس از تحمل سالها شكنجه به مقام شهادت نايل شد. در ذيل با زندگي اين دولتمرد شهيد بيشتر آشنا مي شويد:
محمد جواد تندگويان در سپيدهدم روز 26 خرداد سال 1329 هجري شمسي پا به عرصه هستي نهاد. قدومش مايه بركت و خير براي خانواده و وجودش روشني بخش جانشان بود.
قبل از اينكه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا كرد. پدرش از هواداران آيت الله كاشاني ـ روحاني مبارز، مشهور بود.
جواد در محيط ساده خانواده آموخت كه معيار اصلي و هدف واقعي زندگي تجمل و رفاه نيست. بلكه غير از ماديات، ارزشهاي والاتر و برتر ديگري نيز وجود دارد. به همين دليل در طول زندگي خود هيچگاه اجازه نداد وسيله براي او هدف شود.
جواد اكثر شبها، با قدمهاي كودكانهاش همراه پدر و پدربزرگ به مسجد «بينايي» و هيات «بنيفاطمه» و فاطميون خانيآباد ميرفت. ساكت و آرام در گوشهاي مينشست و به نماز خواندن مومنان نگاه ميكرد و گوش او به تدريج با دعا و گفتار عالمان دين آشنا شد. هنوز به دبستان نرفته بود كه در صف نماز جماعت در كنار پدر و پدربزرگ خود ايستاد و نماز خواند و درس خضوع و خشوع در برابر حق و ايستادگي در مقابل هرچه غيرخدايي، را آموخت. در كنار پدر و پدربزرگش در جلساتي كه بعد ازهيات به گونهاي خصوصي برگزار ميشد شركت داشت و با مبارزه مكتبي آشنا شد و تا آخرين دقايق حيات پرافتخارش از مبارزه دست نكشيد و مسجد و هيات را ترك نكرد.
دوران ابتدايي
شوق آموختن و علاقه به اينكه جواد خودش بتواند كتاب بخواند و خط بنويسد، باعث شد كه پدر زودتر او را به دبستان بگذارد. دبستان اسلامي جواد از شهرت خاصي درخانيآباد برخوردار بود. مدير و معلمان مدرسه به اين طفل ضعيف و نحيف ابجدخوان كه ميتوانست بيشتر آيات و سورههاي كوچك قرآن را كه از پدرش آموخته بود، بخواند، علاقه شديدي داشتند و تا پايان دروه ابتدايي اجازه نداند، خانوادهاش او را از آن مدرسه به مدرسه ديگري منتقل كنند.
جواد قبل از ورود به مدرسه، نام شهيد نواب صفوي را شنيده بود، نام غلامرضا را نيز در دبستان از ساير دانشآموزان شنيد. اين دو الكوي كودكي جواد بودند و اگرچه جواد نتوانست جسم خود را پرورش دهد اما از نظر روحي، روحيهاي مقاوم و نيرومند پيدا كرد.
يك شب جواد در مسجد محله شگفتي آفريد. ماجراي آن شب را، بعد از گذشت سالها، هنوز قديميترهاي خانيآباد به ياد دارند. در آن ايام، معمولا سرشب برق محلات تهران قطع ميشد و مومنين مجبور ميشدند قبل از وقت مسجد را ترك كنند. آن شب به محض اينكه برق قطع شد، جواد بلافاصله باصداي كودكانه خود شروع به خواندن دعاي كميل كرد و مانع ترك مسجد شد.
در دوره دانشآموزي جواد در دبستان، در فاصله بين سالهاي 1332تا 1336 اوضاع سياسي و اقتصادي كشور نيز دگرگون شد و حوادثي روي داد كه زمينهساز قيام خونين 15خرداد 1342 در ايران شد. البته اين وقايع در جنوب شهر بيشترين تاثير را بر جاي گذاشت و بر وضع خانواده تندگويان نيز تاثير مستقيم داشت.
در چنين وضعيتي، جواد با معدل بيست دوره دبستان را پشت سر گذاشت و آماده ورود به دبيرستان شد. در حالي كه نفر دوم با معدل 16 قبول شده بود! و اصولا در آن زمان خصوصا در مدارس جنوب شهر سطح نمرات دانشآموزان بالا نبود. لذا معدل بالاي جواد در منطقه سروصدا به راه انداخت و جواد تندگويان در سراسر مناطق جنوب شهر تهران نفر اول شناخته شد و جايزه گرفت.
در اينحال وضع مالي پدر جواد همچون بقيه مردم نجيب جنوب شهر بود. از يكسو ركورد كسب و كار و از سوي ديگر مخالفت با رژيم و بحران مالي شديد، او را به شدت تحت فشار قرار داده بود.
دوران دبيرستان
دوران كودكي و نوجواني جواد، چه در دبستان و چه در هنگام تحصيل در دبيرستان و دانشكده رنگي از رفاه نداشت. جواد بيشتر خرج تحصيل خود را در دوران دبيرستان، از راه كاركردن و تدريس خصوصي رياضي، عربي و زبان انگليسي تامين ميكرد.
جالب اينجاست كه جواد با همان بدن ضعيف در حد مقدورات خود هيچگاه اجازه نداد ظالمي برمظلومي بتازد و هميشه مدافع مظلومان بود و با همان بدن شكننده، مقاومتي حيرتانگيز در مقابل دژخيمان ساواك از خود نشان داد! و بازجويان و شكنجهگران خود را بعد از تحمل هشت ماه شكنجه، مجبور كرد به شكست خود اعتراف كنند!
تحصيل جواد در دبيرستان اسلامي جعفري مصادف با قيام خونين پانزدهم خرداد1342بود. شاه قصد داشت به آمريكا امتيازات بيشتري براي غارت منابع ايران بدهد و هستي ملت را يكسره بر باد دهد! او اين كارهارا به بهانه رسيدن به دروازههاي تمدن بزرگ صورت ميداد! از جمله براي اتباع آمريكا، حق «كاپيتولاسيون» يا حق «قضاوت كنسولي» داده بود و قصد داشت تحت عنوان آزادي زنان و اعطاي حقوق به آنان، بعضي از مواد قانون مشروطه را ملغي و به جاي آن قوانين دلخواه آمريكا و مخالف با اسلام را جايگزين كند.
در تاريخ دهم ذيقعدهالحرام 1382 اعلاميهاي از سوي آيت الله العظمي امام خميني(ره) در مخالفت با رژيم منتشر شد. پدر جواد طبق معمول تعدادي از اين اعلاميهها را به دست آورد و در بازار تهران پخش كرد و نسخهاي از آن را نيز به خانه آورد و به جواد داد.
اين اعلاميه و تلگرافي كه به مناسبت چهلم فاجعه قم از طرف امام خميني(ره) انتشار يافته بود و از طريق پدر جواد، به دست او رسيد. تحول عميقي در روحيه اين نوجوان سيزده ساله به وجود آورد و او را يكسره دگرگون كرد.
دگرگوني كه باعث شد او تا آخرين نفس و آخرين قطره خونش سربازي فداكار و رزمنده اي شجاع براي امام خميني(ره) باشد و جانش را فداي عقيده الهي اش كند.
مهندس «تندگويان» با وجود اينكه امتياز لازم را براي اعزام به خارج به عنوان سهميه بانك ملي به دست آورده بود، در مصاحبه به دليل اينكه مذهبي ومتعصب شناخته شد، كنار گذاشته و از اعزام او به خارج از كشور براي تحصيل ممانعت به عمل آمد. ايشان با توجه به علاقهاي كه داشتند، در سال 1354 به تحصيل در دانشكده «نفت» در «آبادان» مشغول ميشوند و فعاليتهاي اسلامي و انقلابي خود را در انجمن اسلامي اين دانشكده دنبال ميكنند. پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابي مهندس تندگويان، ايشان از سوي شهيد رجايي به عنوان وزير نفت به مجلس معرفي شدند. 40 روز بعد شهيد تندگويان كه به قصد تشويق و تقدير كاركنان شجاع تاسيسات نفتي از يك راه فرعي عازم آبادان بودند، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفتند و به اسارت دشمن درآمدند. او پس از تحمل سالها اسارت وسخت ترين شكنجه ها در زندانهاي مخوف عراق در حكومت ديكتاتوري صدام به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
پايان پيام
شنبه 2 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]