واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: بازنشستگي در دانشگاه ها مفهومي ندارد
دكتر مصطفي معين: در اوان كار دولت مهرورزي مژده دادند كه انقلاب فرهنگي دوم در پيش است و چند روز پيش خبر آمد كه بازنشسته كردن اجباري استادان شاخص، صاحب فكر و مستقل دانشگاهي به ويژه در علوم انساني و اجتماعي ادامه دارد و اين چشمه ديگري از مديريت برخي «نخبگان بدلي» است. بعد از جريان انقلاب فرهنگي (1359)، در سال هاي 1375 و 1376 موج دوم بازنشسته كردن و در واقع تصفيه استادان باسابقه و برجسته دانشگاه هاي سراسر كشور آغاز شد كه در ارتباط با برنامه «اسلامي كردن دانشگاه ها» تلقي مي شد.
به عنوان مثال زماني كه من مسووليت وزارت فرهنگ و آموزش عالي سابق را در شهريور 76 بر عهده گرفتم، نزديك به 20 تن از استادان دانشمند و فيلسوف بزرگي چون استاد فقيد سيد جلال الدين آشتياني را در دانشگاه فردوسي مشهد بازنشسته كرده بودند.
به خاطر دارم كه در اوايل كار دولت اصلاحات و در اولين حضور دانشگاهي خود براي معرفي رئيس جديد در دانشگاه علم و صنعت ايران حضور يافتم. سردمداران وقت دانشگاه علم و صنعت كه دولتمردان امروزي باشند، گرداننده همه مسائل بودند و در دانشگاهي كه به آن فيضيه دانشگاه ها مي گفتند، بيش از 18 تن از استادان را بازنشسته كرده بودند.
يادآوري كنم كه در همان بدو مسووليت طي بخشنامه اي به دانشگاه ها خواستم پرونده تمامي اين افراد بازنگري شود و بسياري از آنان به دانشگاه بازگشتند.
با حضور در دانشگاه علم و صنعت و در جمع دانشگاهيان بيان كردم كه در نظام آموزش و پژوهش دانشگاهي، اصولاً بازنشستگي مفهوم ندارد، سن و سابقه به تنهايي ملاك اشتغال يا بركناري نيست، روزآمدي علمي، تعهد كاري و شخصيت مستقل دانشگاهي داشتن، شرط است.
من نمي دانم آنهايي كه مدعي و پيگير «وحدت حوزه و دانشگاه» بوده و هستند، اشتغال برخي علماي حوزه هاي ديني به كار تدريس و مطالعه را حتي تا بعد از دهه هاي 80 و90 زندگي چگونه توجيه مي كنند ولي وقتي نوبت به دانشگاه مي رسد اينگونه چوب حراج به سرمايه هاي ملي كشور مي زنند. برداشت من اين است كه متوليان مربوط در دستگاه هاي اجرايي و سياستگذاري فرهنگي و آموزش عالي فاقد حداقل درك و بينش دانشگاهي، اهليت علمي و فرهنگي هستند.
-
مردان علمي سال، مدارك قلابي
مرد علمي سال بودن، دريافت مدارك دكتراي افتخاري مخدوش، خريد مدارك جعلي و قلابي و به قولي «كاغذ پاره»هاي فاقد ارزش علمي، در كشورمان سابقه تاريخي دارد و خود از ديگر ويژگي ها و مصاديق «نخبه نماها و مديريت هاي بدلي» است.
راستي هيچ گاه از خود پرسيده ايد كه چرا خاستگاه بيشتر اين القاب و عناوين افتخارآميز و مدارك و مدارج كذايي يا همان كاغذ پاره ها، انگلستان است و از آن كعبه آمال به جهان سوم و از جمله ايران صادر مي شود. بعيد است كه حتي طرح تحقيق و تفحص مجلس هشتم نيز بتواند به اين سوال تاريخي پاسخ دهد.
-
تعهد و التزام اجتماعي دانشگاه چه شد
استادان، محققان و اعضاي هيات مديره دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي، بخش هاي اصلي نخبگان علمي جامعه را تشكيل مي دهند و وظايف خطيري چون آموزش و تربيت نيروي تخصصي مورد نياز مديريت و توسعه كشور، پژوهش و فناوري علمي و ايفاي نقش ها و مسووليت هاي موثر اجتماعي را برعهده دارند.
خانواده هاي ده ها هزار نفري كادر آموزشي و پژوهشي دانشگاه ها و جمعيت 5/3 ميليوني دانشجويي كشور سرمايه هاي ملي ممتاز و بي بديلي هستند كه شايسته همه گونه قدرداني و حمايت در برابر آسيب هاي دروني و تهديد هاي بيروني هستند.
پيش نياز اين حمايت ها آن است كه اولاً همكاران دانشگاهي ما با عنايت به منزلت و رسالت هاي علمي و اجتماعي خود از بي تفاوتي و سكوت محض خارج شده، حداقل از حقوق صنفي و اجتماعي خود و دانشجويان شان دفاع كنند و ثانياً نسبت به سرنوشت مردم و كشور خويش نيز بيشتر از گذشته حساس باشند و اداي دين كنند.
در دو، سه سال گذشته اقتصاددانان، متخصصان امور كشاورزي، كارشناسان محيط زيست، معلمان و... هركدام به نوعي مطالبات حقوقي، هشدارها، نقد ها و نظرات كارشناسانه خود را در ارتباط با عملكرد دولت مطرح كردند و با مردم در ميان گذاشتند اما به راستي تعهد و التزام اجتماعي دانشگاه چه شد؟، استادان، مديران و همكاران دانشگاهي و آموزش عالي كجا هستند؟، چه پاسخي به وجدان عمومي فرزندان خود و آيندگان خواهند داشت؟
منبع:وب لاگ دكتر معين
شنبه 2 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]