واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: زنان - تشديد نابرابريهاي جنسيتي
زنان - تشديد نابرابريهاي جنسيتي
مرضيه مرتاضي لنگرودي: كليات لايحه حمايت از خانواده كه به پيشنهاد قوه قضائيه و با دستكاريها و تغييرات دولت در مجلس هشتم مورد تصويب قرار گرفت؛ نشاندهنده نگرش و رفتار متناقض دولت و مجلس اصولگرا است كه شعارهاي عدالتخواهانه سر ميدهند اما در عمل نا برابريها را دامن ميزنند. موضع گيري دولت و مجلس در خصوص لايحه حمايت از خانواده به خصوص در موارد 23 و 25 مويد اين نظريه فوكو است كه ميگويد: «كاركرد قدرت در سطوح خرد سياسي؛ كنترل اجتماعي از طريق بدن و جنسيت است». دولت با تمركز بيش از حد بر تفاوتهاي جنسي در جامعه و با مداخلات قدرت مدارانه خويش در زندگي و روابط زن و مرد در جامعه نابرابريهاي جنسيتي را دامن ميزند. بهنظر ميرسد بهرغم تمايل جمعي و عطش جامعه ايران به برقراري رابطه عادلانه در تمام سطوح و بهخصوص در رابطه بين زن و مرد دولت اصرار دارد با عمده كردن غرايز جنسي مردان زن دار رابطه عاشقانه و متعادل زن و مرد در مقام زن و شوهر را از حالت تعادل خارج كرده و به نفع اعمال زور و سلطه جنس مرد بر زن آن را تثبيت و تاكيد كند!؟ وقتي دولت تفاوتهاي جنسي را زمينه ساز مشروعيت بخشي به نابرابريهاي جنسيتي ميكند در واقع بهدست خويش اعتبار را زير سوال ميبرد و بدتر از آن اينكه هر جا كم ميآورد از ائمه و پيامبر براي توجيه رفتار خويش بهره ميجويد. يكي از اصليترين نقاط وفاق و همدستي كه بين زنان ايراني اعم از مذهبي و سكولار و لائيك؛ مدرن و سنتي، حوزوي و دانشگاهي و طبقات و لايههاي مختلف شهري و روستايي بهصورت ناگفته و نانوشته وجود دارد؛ عناد و سركشي دستهجمعي زنان در برابر قوانين و لوايحي مانند لايحه اخير دولت است كه چند همسري را تبليغ و تشويق ميكند. چنين لوايحي شخصيت زن و مرد در مقام همسر و شريك زندگي خانوادگي را در حد ابزار جنسي و اقتصادي تقليل ميدهد. بعيد ميدانم حتي متشرعترين زنان مستقر در حوزههاي علميه حاضر باشند با توجيه شرعي قوانين و لوايح ضد زن توازن و تعادل شكل گرفته بر اساس عشق و عاطفه و مشاركت در زندگي زناشويي زن و مرد مسلمان را در پاي غرايز جنسي و مادي مردانه و زنانه ذبح شرعي كنند. در حاليكه زنان حاشيه نشين در حوزه قدرت سياسي بهراحتي اين كار را انجام ميدهند و خود را فاقد راي و اراده آزاد و مختار در نقد اين لوايح ميبينند و اعتبار سياسي خود را در حد مامور و معذور فرو ميكاهند و اجازه ميدهند قدرت معطوف به سلطه و سركوب از زن براي سركوب زن استفاده كند و خود را بيطرف نشان دهد. قدرتهاي سياسي- اقتصادي توانايي اين را دارند كه انسان را مقهور هم جنس و هم نوع خويش گردانند و اين سلطه جويي را با توجيهات شرعي مشروعيت بخشند. مثلا خانم طبيب زاده نوري مشاور رئيس جمهور در امور زنان و رئيس مركز امور خانواده رياست جمهوري دو گام فراتر از سنتيترين نگرش مردانه حاكم نهاده و تعدد زوجات را جزء اصول اسلامي تلقي و آن را توجيه شرعي كرده و براي اعتبار بخشي به اظهاراتش خدا، پيامبر و ائمه را هم به شهادت گرفته است. در حاليكه تعدد زوجاتي كه بهصورت عرف و سنت از هزاران سال پيش در جوامع پدر سالار و نظامات قبايلي رايج بود نه تنها جزء اصول اسلامي نيست كه از جمله قوانين تاريخ مصرف گذشتهاي است كه امروزه توسط فقهاي بزرگ مذاهب اسلامي تحريم شده است. با توجه به اين نكته كه اين قانون از سوي پيامبر اسلام و ائمه بدون اما و اگر و قيد و شرط پذيرفته نشده و مشروط و محدود به اصل اساسي و هميشه معتبر اسلام يعني عدالت گرديده است، پس اصل اسلامي عدالت است نه «قانون»! اگر قانوني اصول اساسي را منكر شود يا زير پا بگذارد بايد قانون را كنار گذاشت نه اينكه عدالت را در پاي قانون سلطه قرباني نمود. متاسفانه آنهايي كه خود را اصولگرا ميخوانند در عمل اساسيترين و محوريترين اصل اسلامي يعني عدالت را ناديده ميگيرند. نكته قابل توجه ديگري كه بايد بدان توجه كرد، اين است كه در مثلث نياز، حق و قانون، قانون كاركردي و كاربردي مقطعي دارد در حاليكه نياز و حق، اموري دائمي اند. قانون معمولا زماني كاربرد دارد كه توافقات و تفاهمات فيمابين يك رابطه از بين رفته باشد و خلأ عاطفي و بي اعتمادي جاي آن نشسته باشد. در خلأ هيچ وزن و جاذبه و چارچوبي وجود ندارد كه بتوان با اتكا به آنها رابطهاي را تعريف كرد و شكل داد. اينجاست كه قانون وارد ميشود و سعي در برقراري تفاهم يا تعادل و توازن در رابطه تخريب شده نابرابر ميكند. در رابطه زناشويي و روابط عاطفي و عاشقانه هم چنين وضعيتي وجود دارد. زن و مرد تا وقتي عاشقاند و به يكديگر اعتماد دارند، نيازي به قانون نميبينند، ازمال و جان خويش در راه يكديگر به آساني ميگذرند، سختيها را به جان ميخرند تا خم به ابروي معشوق نيفتد. خويشتنداري ميكنند تا به معشوق برسند. به همه گونه فداكاري دست ميزنند تا كليت توجه به عشق و معشوق را براي خودشان محفوظ دارند. اما همين كه دوره عاشقي به هر دليل ميگذرد يا اطمينان خاطر ناشي از وصال حاصل ميشود، گذشتها كم ميشود. براي مرد و زن به عنوان زن و شوهر لحظاتي موقت پيش ميآيد كه از يكديگر خسته ميشوند، حتي نسبت به خودشان و ديگري احساس ملال و بيزاري ميكنند. اينها اوقات و لحظات خطرناكي هستند كه وزن و اعتبار رابطه زناشويي را به مخاطره مياندازند.
شنبه 2 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]