واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: گناه ما در اين شكست ها
تجربه اندوزي براي آينده را اميد داده بوديم. اما تجربه براي كي و كجا؟ جودو هيچ وقت مدال نياورده اين بار هم مدال نياورد تا باز هم تجربه اندوزي كنيم.
رضا خدادادي: قهرمان سه دوره جهان كف تشك ولو شده و لامپ هاي سقف محل برگزاري مسابقه را مي شمرد.
گزارشگر تلويزيون هاج و واج مانده كه چه بگويد. قهرمان تكان نمي خورد انگار دنيايمان فريز شده. چيزي شبيه يك كارت پستال كه از اتفاق تلخ المپيك براي ميليون ها خانه در ايران ارسال مي شود. قهرمان باخته اما صداي گزارشگر تلويزيوني است كه به لرزه افتاده. دنبال واژه مي گردد. تمام توجيه ها پيش از اين خرج شده. زماني كه تيرهاي تير و كمان بازمان كلاغ را از روي ديوار همسايه انداخت. هنگامي كه قايقران مان از خط پايان مي گذشت و فقط صرف حضور برايمان مهم بود. آنجا بود كه تمام جمله هاي اميدواركننده براي گرفتن زهر شكست را به خورد مخاطبان ورزش دوست خود داده بود.
تجربه اندوزي براي آينده را اميد داده بوديم. اما تجربه براي كي و كجا؟ جودو هيچ وقت مدال نياورده اين بار هم مدال نياورد تا باز هم تجربه اندوزي كنيم. اما بالاخره اين همه تجربه را كجا قرار است خرج كنيم؟ اگر جايش در المپيك نيست، پس كجاست؟ همه دنيا تمام تجارب خود را در دوره چهارساله مي آيند و روي دايره المپيك مي ريزند اما ما همين طور در حال كسب تجربه ايم و شايد اين روند تا قيام قيامت هم بي حاصل ادامه داشته باشد. آقاي گزارشگر اين بهانه را هم در آستين نداشت چون آن را هم جاي ديگري سوزانده بود اما چاره ديگري وجود نداشت. بايد زمين خوردن قهرمان سه دوره جهان را هم توجيه كرد چون پذيرفتن شكست در قاموس ما جايي ندارد. بايد يادآوري كرد كه كشتي فرنگي بيش از سه دهه است كه مدال نگرفته پس اين بار هم روي آن.
از مصاحبه هاي زنده از ورزشكاران خبري نبود و هيچ كدام از ورزشكاران شكست خورده به استوديوي پخش زنده مسابقات در چين دعوت نشدند كه از زبان خودشان بشنويم و ببينيم چه بلايي بر سرشان نازل شده. سياست رسانه اي ما در مقابل پديده اي بزرگ و جهاني مثل المپيك را مي شد در لابه لاي همان هن وهن كردن آن گزارشگر يافت؛ آنجا كه دست و پا مي زد تا دليل و برهاني منطقي و محكمه پسند براي ميليون ها علامت سوال كه پاي گيرنده هاي تلويزيوني شكل گرفته، بيابد. رسانه ها بايد مثل هميشه نقش سوپاپ اطميناني را بازي كنند كه فشار را خالي مي كند و اجازه نمي دهد محيط بيش از اندازه ملتهب شود. سياست لاپوشاني شكست مدت هاست در دستور كار قرار دارد؛ سياستي كه در آن ما هميشه مدعي پيروزي و قهرماني هستيم اما مي بازيم و دليلش يا حق خوري توسط داوران است يا عناد و دشمني با ايران يا سهل انگاري و مصدوميت يا تجربه اندوزي. بايد به جملات رنگ و لعاب زد و از تكرار كلمه شكست پرهيز داشت.
كج رفتاري هاي رسانه اي ما تنها مربوط و محدود به تلويزيون نمي شد. در تمام آن روزها كه ورزشكاران ايراني در حال قلع و قمع شدن در المپيك بودند، تيتر اول نشريات نوشتاري ما مدل ريش فلان بازيكن فوتبال بود و منشور اخلاقي كه آنها را ملزم به يك اصلاح صورت كامل كرده است. قهرمان جهان خاك شد اما دعواي علي دايي و امير قلعه نويي كه دقيقاً بر سر هيچ بود و با ادبياتي به سبك جاهلان دهه هاي گذشته انجام مي گرفت، روي جلد جرايد ورزشي قرار گرفت. اين هم قسمتي از عادت رسانه هاي مكتوب ماست كه به شكست بيش از پيروزي علاقه مند هستند و تنها زماني حواس شان متوجه المپيك شد كه روزهاي ناكامي پشت هم مي گذشت و ناگهان تبديل به روزشمار ناكامي شدند تا تسويه حساب هاي فوتبالي را احتمالاً اينجا پيگيري كنند.
ما كه در نقدهاي خود ورزشكار و مربي و مدير ورزش را هر كدام به نحو و به شكلي مقصر معرفي مي كنيم و زهر نقد خود را به ايشان مي پاشيم بد نيست اگر سهم خود را هم در پديد آمدن اين اتفاق مشخص كنيم؛ آنجا كه ندانسته يك ورزشكار را تا حد يك غول چراغ جادو بزرگ مي كنيم و توقع زايي مي كنيم و بعد ناگهان چشم از شكست اش مي پوشيم و مهر سكوت بر لب مي گذاريم چون اعتراف به شكست و ناكامي را خدشه به روح بزرگ و احتمالاً شكست ناپذيرمان مي دانيم. ما چقدر مقصريم وقتي در تمام طول سال تمام رشته هاي ورزشي را به قالب يك تك صفحه از روزنامه خود فرو مي كنيم در حالي كه فوتبال تا دلتان بخواهد، فضا و تريبون دارد.
فوتبال زهوار در رفته و فكسني خودش چه دارد كه مدل ريش بازيكنش از اهميت برخوردار باشد. چرا وقتي اولويت ما در طول همين دو هفته المپيك هم المپيك نيست، توقع رسيدن خبرهاي خوش داريم.
جمعه 1 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]