واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
رحمان رضایی مدافع سابق تیم ملی: «یکی از مشکلاتی که برایم پیش آمد این بود که در ایران شایعه شد من شهروند افتخاری ونیز شدهام. البته اصلا دوست ندارم در مورد این مسئله صحبت کنم.»
میثم بهرامی / بچه شهرستان نور از استان مازندران هستم. در سطح استانی و به صورت لیگ دسته یک مازندران از شهر محمودآباد شروع کردم. یک سال آنجا بودم و بعد آمدم به یک تیم از شهرستان نور. بعد از آن هم بلافاصله آمدم تهران و در برق تهران بازی کردم. بعد رفتم به راهآهن تهران. همان ماهها بود که به عضویت تیم دانشجویان ایران درآمدم. با آن تیم برای مسابقههای جهانی به اسپانیا رفته بودیم. سال 76 بود که مسابقههای جهانی دانشجویان برگزار میشد. آن موقع در مسابقههای دانشجویان جهان پنجم شدیم. محمد دادکان سرپرستی آن تیم را برعهده داشت و یادم میآید که او زحمت زیادی برای تیم کشید و یکی از عوامل موفقیت دانشجویان بود. بلافاصله که از تیم دانشجویان بیرون آمدم به ذوبآهن رفتم. اگر اشتباه نکنم سال 78 بود. در لیگ دسته اول کشور برای ذوبآهن بازی کردم. البته آن موقع لیگ برتر نداشتیم و بالاترین سطح فوتبال ایران همان لیگ دسته اول بود. سال دوم به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم و از آنجا هم به ایتالیا رفتم.
اولین بار که به تیم ملی دعوت شدم بلاژویچ سرمربیگری تیم ملی را برعهده داشت. زمانی که من به اردوی تیم ملی دعوت شدم، تنها من بودم که از تیمهای شهرستانی به تیم ملی دعوت شده بودم. بارها از لطف آقای حجازی تشکر کردهام که با توجه به اطلاع داشتن از نحوه بازیام، من را به تیم ملی معرفی کرد و باعث شد پیشرفت کنم. به تیم ملی که دعوت شدم، سعی کردم جواب اعتمادهای ناصر حجازی و سرمربی تیم ملی را بدهم. ناصر حجازی تاثیر خیلی زیادی در فوتبال من داشت. تاثیر او فوقالعاده بوده. نمیتوانم بگویم چقدر، چون واقعا نقش خیلی زیادی داشته. شاید اگر او نبود، اصلا به فوتبال حرفهای وارد نمیشدم. ناصر حجازی بود که من را به ذوبآهن برد تا در مسابقههای باشگاهی شرکت کنم. همچنین او بود که من را به تیم ملی معرفی کرد و باعث پیشرفتم شد.
اولین باری که به اردوی تیم ملی رفتم، تمام زورم را زدم و شدم فیکس تیم ملی. از همان موقع در تمام مسابقهها برای تیم ملی بازی کردم. در مسابقههای مقدماتی جام جهانی کره و ژاپن برای تیم ملی بازی کردم. در جام جهانی 2006 آلمان و جام ملتهای آسیا و مسابقههای مختلف در ترکیب تیم ملی بودم. سرانجام پس از مسابقههای جام ملتهای 2007 آسیا از تیم ملی خداحافظی کردم. دوست داشتم تیم ملی در آن مسابقهها قهرمان میشد که با یک افتخار دیگر از فوتبال ملی خداحافظی کنم اما این اتفاق نیفتاد.
شش ماه بعد از دعوت شدنم به اردوی تیم ملی، به ایتالیا رفتم. البته قراردادم را با باشگاه پروجا زودتر امضا کرده بودم و سه ماه پس از آنکه قرارداد را امضا کردم به ایتالیا رفتم. همان سالی که ایرلند را در تهران شکست دادیم، بلافاصله رفتم ایتالیا. دو سال در پروجا، سه سال در مسینا و دو سال هم در لیوورنو بازی کردم. چند سالی که در ایتالیا بودم خیلی خوب بود. تجربههای زیادی کسب کردم. در هر سه تیمی که برای آنها بازی کردم درسهای زیادی گرفتم. من یکی از معدود بازیکنان ایرانی هستم که در لیگ ایتالیا بازی کردهام. به همین دلیل همیشه در دید کارشناسان بودهام. حضورم در لیگ ایتالیا را افتخاری برای خودم و فوتبال ایران میدانم. همین الان هم که با خیلیها صحبت میکنم، بیشتر از هر چیزی، بازیهای من در سری آ ایتالیا و حضور مقابل مهاجمان بزرگ ایتالیا را بیش از هر چیزی به خاطر میآورند. البته بازی در ایتالیا، دوران سختی هم بود. همیشه مشکلاتی باعث میشد نتوانم تمام حواسم به فوتبال باشد. مخصوصا در دو سه سال اول رفتنم به ایتالیا، مشکلاتی وجود داشت. مسئولان باشگاه ذوبآهن و پروجا اختلافهایی با هم داشتند که مربوط به مسائل مالی میشد. مدیر باشگاه ذوبآهن با مدیر باشگاه پروجا مشکلاتی داشتند که مشکلات آنها بیشتر به من ضربه زد. ولی خب خوشبختانه باز هم توانستم پس از پروجا، خودم را در سری آ خوب نشان بدهم. البته همیشه به خودم میگفتم این مشکلات از مسائلی است که در فوتبال طبیعی است و باید با آن کنار بیایم. آن سال در لیگ ایتالیا فرصت خیلی خوبی داشتم. در دومین سالی که در پروجا بودم، در طول 9 مسابقه توانسته بودم به عنوان یک مدافع 3 گل بزنم. ولی بعد از بازی نهم دیگر بازی نکردم تا اینکه آخر فصل شد و من در این مدت تنها 12 بازی انجام داده بودم. همیشه من را میفرستادند روی سکو یا روی نیمکت. آن روزها از سختترین مشکلات زندگی فوتبالیام بود. البته گفتن آن مشکلات بعد از گذشت بیش از 10 سال دیگر جالب نیست.
سال آخری که در ایتالیا بازی میکردم، مدیر برنامههایم به دلیل مشکلات شخصی و کاری که داشت، نتوانست وقت زیادی برای من بگذارد. او درگیر کارهای خودش و دادگاه رفتن بود و من فرصت طلایی را که برای رفتن به تیمهای دیگر داشتم از دست میدادم. سرانجام فرصت از دست رفت و من قربانی مشکلات شخصی مدیر برنامههایم شدم. نتوانستم با هیچ تیم ایتالیایی به توافق برسم و اجبارا به فوتبال ایران برگشتم. وقتی به ایران آمدم، با پرسپولیس قرارداد بستم و حدود 8 ماه در این تیم بودم. بعد هم که فصل تمام شد، پیشنهادهایی از کشورهای عربی داشتم که به قطر رفتم.
در سالهایی که فوتبال بازی کردهام، چند مشکل بزرگ برایم درست شده است. غیر از قضیه مشکل ذوبآهن و پروجا ایتالیا، مشکلات دیگری هم بودهاند که من را به دردسر انداختهاند. یکی از مشکلاتی که برایم پیش آمد این بود که در ایران شایعه شد من شهروند افتخاری ونیز شدهام. اصلا دوست ندارم در مورد این مسئله صحبت کنم. این مسئله هم مثل خیلی از مسائل دیگری بود که بعضیها از خودشان در آوردند. گذشت زمان این مسائل را تلطیف کرده و دیگر بهتر است به آن اشارهای نکنم. نمیدانم چه کسی این شایعه را درست کرد اما این را هم گذاشتم به حساب حاشیههای فوتبال. حاشیه دیگری که برایم پیش آمد، درگیری با علی بداوی در جام ملتهای آسیا بود. من و علی بداوی به دلیل فشاری که بر مسابقه حاکم بود یک لحظه در جریان مسابقه با هم درگیر شدیم که خیلی زود تمامش کردیم. آن هم یک اتفاق بود و فردایش همه چیز را فراموش کردم. برای خودم مهم این بود که آنقدر فوتبالم خوب بود و آنقدر سابقه خوب در این فوتبال داشتم که هیچ کدام از حاشیهها و شایعههایی که برایم پیش آمد نتوانست تاثیری در فوتبالم بگذارد و غیر از مشکلات پروجا و ذوبآهن، هیچ مشکلی نبود که من را تضعیف کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 581]