واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: برگرفته از ایران روشن
خواستگار (علي حاتمي)
وسواس الدوله (صادق بهرامي) :خب ، دفعهي قبل به كجا رسيديم ؟
خاوري (پرويز صياد) : عرض كردم معلم خطم و شما فرموديد بهبه !
زير پوست شهر (رخشان بين اعتماد)
طوبا (گلاب آدينه) : آخه اين جاهاي چيتان فيتان چيه آدمو ورميداري ميآري ؟
عباس (محمدرضا فروتن) : تو آخه چيتان مني ، همهي فيتان مني ، چيتان فيتان مني .
تيغ و ابريشم (مسعود كيميايي)
مرد (اكبر معززي) : خوشبختي مال ازگلا و زناي بزك كردهي زير تير چراغ برقه !
از كرخه تا راين (ابراهيم حاتمي كيا)
سعيد ( علي دهكردي) : خدايا ... من شكايت دارم . من شاكيام . پس كو رحمانت ؟ پس كو رحيمت ؟ آخه چرا اينجا ؟ چرا حالا ؟ چرا اينطوري ؟ من شكايتمو پيش كي ببرم ؟ به كي بگم ؟
ناخدا خورشيد (ناصر تقوايي)
مستر فرهان (علي نصيريان) : يعني تو به من هم ديگه اعتماد نداري ، ناخدا ؟
خورشيد (داريوش ارجمند) : تو تنها كلاهبرداري هستي كه به اون اعتماد دارم !
ردپاي گرگ (مسعود كيميايي)
صادق خان (منوچهر حامدي) : سلام بر عالم عشق و معرفت . ما كه زمين گير و دست به ديواريم . غيرت شما رو رخصت !
آرامش در حضور ديگران (ناصر تقوايي)
سرهنگ (اكبر مكشين) : يه وقتي بود قدم تو ميدون سربازخونه كه ميذاشتم ، شيپور پادگان نعره ميكشيد . چي بود ؟ چه خبر بود ؟ جناب سرهنگ وارد شده بودن . ايست خبردار . من داد مي زدم ، آزاد !
گوزنها (مسعود كيميايي)
سيدرسول (بهروز وثوقي) : وقتي رفتي ، نفهميدم كي رفته ، حالا كه اومدي ، ميفهمم كي اومده !
مسافران (بهرام بيضايي)
خانم بزرگ (جميله شيخي) : مه همه روياي هميم !
آژانس شيشهاي
حاج كاظم (پرويز پرستويي) : تو ميدوني گردان بره خط گروهان برگرده يعني چي ؟ تو ميدوني گروهان بره خط دسته برگرده يعني چي ؟ تو ميدوني دسته بره خط نفر برگرده يعني چي ؟
ديوانهاي از قفس پريد (احمدرضا معتمدي)
منشي (رضا سعيدي) : جناب قاضي ، اين بدبخت بچهاش كجا بود ؟! وقت جنگ كه خودش هنوز بچه بود ، وقتيام برگشت كه ديگه بازنشسته شده بود .
سوته دلان (علي حاتمي)
مجيد (بهروز وثوقي) : آخ كه چقدر دشمن داري خدا ، دوستتاتم كه ماييم ، يه مشت عاجز عليل ناقص عقل كه در حقشون دشمني كردي .
نسل سوخته (رسول ملاقليپور)
احمد (آتيلا پسياني) : بدبخت ، رو كسي تيغ نميكشه . درسته كه ريشهي معرفت بين آدميزاد نيم سوز شده . اما از اول ميگفتي كه پول لازم داري ، مهم نيست واسه چي .
برج مينو (ابراهيم حاتمي كيا)
موسا (علي مصفا) : مينو ، من اين دكلو دادم تا تو رو به دست بيارم . حالا تو اومدي وسط همين دكل واستادي !
گاو (داريوش مهرجويي)
مش حسن (عزت الله انتظامي) : من مش حسن نيستم . من گاو مش حسنم !
اجاره نشينها (داريوش مهرجويي)
عباس آقا (عزت الله انتظامي) : اكبر ، بيا بپر برو دكون پيش عسگري ، بهش بگو واسه سي چهل نفر ، چرخ كرده و راسته جور كنه . خس مسشو ، رگ و ريششو قشنگ بگيره صافش كنه . شيشك آجري باشه ها . سوسه موسه بهت نده !
خانهي خلوت (مهدي صباغزاده)
امير جلال الدين (عزت الله انتظامي) : مردان بي عار ، زنان بي كار ، تلفنهاي خر تو خر ، موضوع خوبيه ، اما فكر نميكنم چاپ كنن .
سوته دلان (علي حاتمي)
مجيد (بهروز وثوقي) : خوش به سعادتتون كه ميرين روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما كه دنيامون شده آخرت يزيد . كيه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجيد تو رو چه به روضه ، روضه خودتي ، گريه كن نداري ، وگرنه خودت مصيبتي ، دلت كربلاس !
هامون (داريوش مهرجويي)
حميد هامون (خسرو شكيبايي) : تو ميخواي من اوني باشم كه واقعن تو ميخواي من باشم ؟ اگه من اوني باشم كه تو ميخواي ، پس ديگه من ، من نيست . يعني من خودم نيستم .
سلطان (مسعود كيميايي)
سلطان ( فريبرز عربنيا) : خونهمون ... اينجا بود ... اينجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و يه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود .
از كرخه تا راين (ابراهيم حاتمي كيا)
اصغر (اصغر نقيزاده) : كجا رفتي دلاور ؟
سعيد ( علي دهكردي) : تو آكواريومم . چرا نميآييد تماشا ؟
اصغر : كفر نگو ، اين كاخ سلطنته ، دلم ميخواست تو ركابت باشم ... بگي بخون ، ميخونم ، بگي برقص ، ميرقصم ، بگي بمير ... به خدا ميميرم .
اجاره نشينها (داريوش مهرجويي)
عباس آقا (عزت الله انتظامي) : مرتيكه مزقونچي تو گفتي ميخواي دو تا گلدون بزاري سر پشت بومت كه با صفا بشه ، نه اينكه ورداري سرتاسر سقف خونهي مردمو اينجوري بريني بهش .
سعدي (حسين سرشار) : مگه چه عيبي داره ؟ دو تا سوراخ پيدا شده ، خب ميگيرمش . اما عوضش تو اين سيستم من ...
عباس آقا : سيستم من ، سيستم من ، بشاش به اين سيستم !
روز واقعه (شهرام اسدي)
عمرو (سعيد نيكپور) : مسلماني ما سه نسل است و از او هيچ .
زيد (عزت الله انتظامي) : آري ، اما من از اسلام او بوي تازگي ميشنوم و از مسلماني تو تنها بوي غرور جاهلي ميآيد .
عمرو : ما شصت ساله مسلمانيم .
زيد : اين چه تفاخري است كه به ايمان خويش ميكني ؟ كه تو اگر مسلماني از پدر داري ، او اين گنج به رنج خويش يافته است .
چهره (سيروس الوند)
فريدون بهنام (ابوالفضل پورعرب) : به اين ميگن دلار ... زبون بين الملل . دلار بده ، سفيد و سياه حرفتو ميفهمن . تلخه ، زشته ، ميدونم . اما اين قانون دنياس .
متولد ماه مهر (احمدرضا درويش)
دانيال (محمدرضا فروتن) : تو متولد چه سالي هستي ؟
مهتاب (ميترا حجار) : مهر پنجاه و هفت .
دانيال : پس دو سال از من بزرگتري . شناسنامهي من اول جنگ سوخت ... هفت سالم بود . تاريخ تولدمو از شروع جنگ نوشتن .
مرگ يزدگرد (بهرام بيضايي)
زن (سوسن تسليمي) : چون هشت گونه بادي كه از كوه و دامنه و از جنگل و دشت و از دريا و رود و از ريگزار و بيابان ميرسد ، در ميان اين توفان ايستاده منم . كشندهي پادشاه را نه اينجا ، بيرون از اينجا بيابيد ! پادشاه پيش از اين به دست پادشاه كشته شده بود . آنكه اينجا آمد ، مردكي بود ناتوان !
سوته دلان (علي حاتمي)
فروغ الزمان (فخري خوروش) : اون سال زمستون ، ده چهارده سال پيش همون روز كه ناهار دمي باقالي داشتيم ، رخت نظام برتون بود . ميخواستين برين باغ شاه .دكمهي فرنجتون افتاده بود ، گفتين ...
حبيب آقا ظروفچي (جمشيد مشايخي) : آقازاده خانم چشمش سو نداره ، ميشه دكمهي فرنجمو بدوزين خانم خياط ؟ تو گفتي ...
فروغ الزمان : خانم خياط اسم داره ...
سگ كشي (بهرام بيضايي)
نايري (احمد نجفي) : صحبت يه پكيج بود تو لاين ايمپورت اكسپورت . يه باكس خونگي با پرافيت آوريج نود درصد گارانتي . ميتونست راحت هندلش كنه . اما خب ، تو فيلد ما نبود .
گلرخ كمالي (مژده شمسايي) : ببخشيد از ناصر معاصر حرف ميزنيد ؟
نايري : اين پسر كيس خاصي بود تو بيزنس خودش . خيلي اكتيو و نان استاپ . تو رنج خودش . لوكش هم بد نبود . اما نميفهمم چرا آن و آف بود ؟
مسافران (بهرام بيضايي)
رهي (حميد امجد) : بي جهت خودتو آزار ميدي . چرا خيال ميكني ما باعث مرگ اونا شديم ؟
ماهرخ (مژده شمسايي) : اونا براي ما مياومدن .
رهي : به خواست خودشون .
ماهرخ : به خاطر ما !
يه بوس كوچولو (بهمن فرمانآرا)
راننده (پيام دهكردي) : مرگ ... مثل يه بوس كوچولو ميمونه
اختیار دارید
قیصر داشتو کشتند :cool:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]