تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833484567
گفتگو با محمدعلي طالبي ، كارگردان فيلم «ديوار» فيلمسازي با ترس و لرز ممكن نيست
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گفتگو با محمدعلي طالبي ، كارگردان فيلم «ديوار» فيلمسازي با ترس و لرز ممكن نيست
جام جم آنلاين: اشاره:شايد اين خاصيت سينما و تلويزيون باشد كه هر هنرمندي با غيبتي چند ساله از اين عرصه، كمي تا اندكي «فراموش» ميشود و ديگر نام او را جز در مجلههاي سينمايي و موتورهاي جستجوي اينترنتي ديده نشود.
محمدعلي طالبي از سينما غيبتي پنج ساله داشته است. آخرين فيلم او با نام «تو آزادي» نقطه پاياني بر حضور او در سينما و فعاليت در تلويزيون با ساخت دو فيلم بود و حالا بعد از گذشت بيش از پنج سال، بار ديگر فيلمي از او در سينما به نمايش درآمده است؛ فيلمي كه آدمها و شخصيتهاي آن شباهتي با آدمها و فيلمهاي قبلي او ندارند.
در اين فيلم جاي شخصيت دختربچه فيلم «چكمه» را دختري جوان به نام ستاره گرفته كه ديگر دغدغه دادن لنگه چكمه اش به كودكي معلول را ندارد.
ستاره و شهاب حتي هيچ شباهتي هم به نوجوانان فيلم «تو آزادي» ندارند. آنها تازه اول بدبختي و بيكاري و بي پولي هستند، اما با اين همه باز هم نااميد نميشوند و تلاش ميكنند تا زندگي خود را از بن بستي كه در آن گير افتادهاند، خارج كنند. اميد شايد مهمترين امتياز فيلم سينمايي ديوار است.
فيلمي كه موضوع گفتگوي ما با طالبي در بعد از ظهر يك روز تابستاني شد. طالبي حداكثر صرفهجويي را در مصرف برق انجام داده است.
ديوارها، ويترينها و طاقچههاي خانه او خالي از لوحهاي تقدير و تنديسهايي است كه او در اين سالها براي فيلمهاي خود گرفته است. همه آنها چند روزي است به خانه سينما منتقل شده تا بخشي از تاريخ سينماي ايران را در مقابل چشمان علاقهمندان آن بازسازي كند، اما منظره كوههاي شمال تهران كه از پنجره پذيرايي آپارتمان ديده ميشود، آنقدر چشم نواز هست كه مرا به آغاز اين گفتگو ترغيب كند.
به نظر ميرسد يكي از مهم ترين مسائلي كه احتمالا فيلم «ديوار» با آن مواجه بوده، انتخاب بازيگر براي نقشهاي اصلي جوانان فيلم بوده است. موافقيد از اينجا آغاز كنيم؟
در سينماي ايران براي اين مقطع سني، بازيگر خيلي كم داريم. البته بازيگران زيادي در كلاسها و مراكز مختلف هستند كه براي بازي آموزش ميبينند يا در تئاتر ايفاي نقش ميكنند و افراد با استعدادي هستند، اما اگر بخواهيم فيلمي بسازيم كه در آن يك ستاره بازي داشته باشد و مردم او را بشناسند و به واسطه اين شناخت و علاقه به سينما بيايند، تعداد بازيگران و گزينههاي مورد نظر بسيار كم ميشود.
به گونهاي كه تعداد اين چنين بازيگراني به 4 يا 5 نفر بيشتر نميرسد و ديگر بازيگران در سنين بالاتري قرار دارند. براي ساخت اين فيلم نيز در نهايت تنها سه گزينه داشتيم: باران كوثري، ترانه عليدوستي و گليشفته فراهاني كه از ميان آنها در نهايت گلشيفته فراهاني براي ايفاي اين نقش انتخاب شد.
در عنوان بندي پاياني فيلم از گلشيفته فراهاني هم در كنار شما و حسن حسندوست به عنوان يكي از بازنويسان فيلمنامه نام برده شده بود. ماجرا چيست؟
10 روز قبل از آغاز ساخت فيلم، من همراه حسن حسندوست و گلشيفته فراهاني بازنگري مجددي در فيلمنامه انجام داديم كه بيشتر حالت همفكري داشت تا فيلمنامهاي كه من طي 5 سال گذشته نوشته بودم، شكل اجرايي بهتري پيدا كند.
گلشيفته فراهاني ظاهرا خيلي به اين نقش علاقمند بوده است. جايي گفته بوديد كه براي ايفاي اين نقش سه فيلمنامه را رد كرد؟
گلشيفته فراهاني يكي از هنرپيشههاي خوشفكر و باهوش كشورمان است و هميشه نظرات خوبي براي كار دارد. فكر ميكنم اين مساله هم براي اولين بار در فيلم ديوار رخ نداده و احتمالا او در فيلمهاي ديگر نيز چنين تاثيري را در نقش گذاشته است. حالا شايد در آن فيلمها نام او را در عنوانبندي ننوشته بودند، اما من اين كار را كردم.
شايد بتوان از نسل هنرپيشههاي سينماي ايران به نامهايي همچون: سوسن تسليمي و فاطمه معتمد آريا اشاره كرد كه در دو پروژهاي كه با آنها همكاري كردم، حضور پر رنگي داشتند و نظرات مثبتي درباره كار ارائه كردند. اين بازيگران حضورشان در فيلم خيلي مشخص است و اين مساله تنها به دليل خلاقيت فردي خودشان است و نه چيز ديگري.
خيلي از كارگردانها با چنين مسالهاي به سادگي كنار نميآيند و اغلب ترجيح ميدهد چنين پيشنهادهايي را جدي نگيرند!
به اعتقاد من كار هنر و سينما فعاليتي جمعي است و به همين دليل به اين نوع فرديت گرايي اعتقادي ندارم. فكر ميكنم سينما از كنار هم قرار گرفتن افكار مختلف شكل ميگيرد و يك اثر سينمايي تنها در چنين شرايطي ميتواند بارور شود و رشد و غنا پيدا كند.
از نظر بازيگران ديگر هم براي فيلمنامه استفاده كرديد؟
هميشه براي ساخت فيلم از تمامي بازيگران نظر ميخواهم و حتي بازيگران نقشهاي كوتاه را هم به مشاركت ميگيرم.
شايد اين شيوه در اثر كار كردن با نابازيگرها در من ايجاد شده است. در چنين مواقعي نكته مهم اين است كه از درون نابازيگر حس و حال او را بيرون بكشيم و حالا اين شيوه در كار كردن با بازيگر حرفهاي خيلي كاربرد خوبي پيدا كرده است. به همين دليل در جلسات مختلفي با حضور محمد كاسبي، آزيتا حاجيان، معصومه ميرحسيني و... فيلمنامه را مرور ميكرديم و در مورد شخصيتها بحث ميكرديم و قبل از اجراي هر سكانس هم نقش را آناليز ميكرديم و اگر پيشنهادي توسط بازيگران داده ميشد، توسط من اصلاح ميشد.
در اغلب فيلمهايي كه تا به حال ساختهايد بازيگر حرفهاي حضور نداشته است. ساخت ديوار باعث شده تا نسبت به گذشته افسوس بخوريد؟!
ساخت فيلم با بازيگران غير حرفهاي هميشه برايم نوستالژي داشته و هنوز هم به آن كارها پايبندم و اعتقاد دارم، به گونهاي كه ممكن است من هر لحظه بخواهم فيلمي در آن حال و هوا بسازم. البته من اين فيلم را جداي از ساختههاي قبلي خودم نميدانم. تنها تفاوت اين فيلم با ديگر ساخته هايم در اين است كه در اين فيلم بچهها حضور ندارند اما ساختار فيلم متفاوت از تو آزادي يا چكمه نيست.
آن فيلمها در زمان خود با امكانات كمتري ساخته شد و شايد به همين دليل غيرحرفهاي به نظر ميرسد اما من آن فيلمها را دوست دارم و هنوز برايم زيبا هستند. بد نيست بدانيد فيلمي مانند چكمه كه با هزينه كمي ساخته شد، در 300 جشنواره شركت كرد و جوايز مختلفي گرفت و بارها در تلويزيونهاي دنيا نمايش داده شد.
حتي هنوز هم در برخي كشورها در برنامه افتتاحيه و مرور آثار آنها اين فيلم در كنار فيلمهاي بزرگ دنيا همچون هشت و نيم فليني نمايش داده ميشود. مدتي قبل با من تماس گرفتند و درخواست كردند اين فيلم را براي نمايش در جشنواره فيلم اسكاتلند كه 25 مرداد در اسكاتلند برگزار ميشود و يكي از برنامه ريزان آن نيز جورج كوئن است ارائه كنم.
همين اواخر تماسي هم از سوي دانشگاه لندن داشتم و آنها هم ميخواستند اين فيلم را در برنامه نمايش خود قرار دهند. چنين فيلمهايي كه در حد و اندازههاي كوچك ساخته شدند، هنوز هم براي خيليها با ارزش و حرفهاي هستند.
اما ديوار متعلق به سينماي حرفهاي است و حسابش با آن فيلمها فرق ميكند.
من در اين فيلم فقط دستمزدم را گرفتم. توقع زيادي هم ندارم. فقط دوست دارم مردم اين فيلم را تماشا كنند، اما انتظار ندارم فيلم در گيشه سينما «بتركونه»! خيلي دوست دارم فيلم با مخاطب خود ارتباط برقرار كند. چند روز قبل يكي از همسايهها ميگفت فيلم را ديده و تازه فهميده من كارگردان آن هستم. بابت اين مساله هم از من تشكر ميكرد. به نظرم گاهي لازم است فيلمهايي بسازم كه با مردم ارتباط برقرار كند، هرچند لزوما طرفدار كاري كه حتما گيشه و تماشاچي داشته باشد، نيستم.
يعني براي دست گرمي و تنوع سراغ اين نوع سينما آمدهايد؟
نه، اتفاقا خيلي هم با وسواس، دقت و حوصله سراغ ساخت اين فيلم آمدم. بيش از پنج بار فيلمنامه را بازنويسي كردم و حدود دو سه سال تحقيق كردم و فكر ساخت آن در همه اين سالها با من بود. براي ساخت اين فيلم هم خيلي سختي كشيدم. فيلم به دليل طرح مسائلي درباره دختران، بيكاري، جوانان و... به سختي مجوز ساخت گرفت.
در مقطع حضور در جشنواره هم دچار مشكلاتي شد اما خوشحالم كه بالاخره موفق شديم به مديران فرهنگي بقبولانيم كه ميتوانند با اين فيلم برخورد بهتري داشته باشند و فيلم را اكران كنند و قضاوت را به مخاطب واگذار كنند. از اين مساله هم خوشحاليم كه اين فيلم به نتيجه رسيده و با استقبال مخاطب مواجه شده است.
بعد از چند سال فيلم به نتيجه رسيده؟
حدود پنج سال تلاش كردم تا فيلم به اين مرحله برسد.
در زمان حضور فيلم در جشنواره فجر سال گذشته نيز شايعه توقيف آن شنيده شد. ماجرا چه بود؟
در آن مقطع زماني با اعلام نام فيلمهاي حاضر در بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر، نام ديوار در ميان آنها نبود.
اين رفتار ناشي از يك برداشت سليقهاي از فيلم بود كه به ديدگاه مديريت فرهنگي سينما مربوط ميشود. در سالهاي گذشته گاهي مديريت سينما از سينماي منتقد حمايت كرده و به همين دليل فيلمسازان گاهي توانستند آزادانه آنچه مورد نظرشان بود را ارائه كنند. گاهي هم افرادي بوده اند كه ما را منتقد، غربي و سينماي ما را جشنوارهاي دانستهاند.
در شكل اول جرياني كه از سينما حمايت كرده، باعث رشد سينما شده و زمينهاي را فراهم كرده تا ديدگاههاي مختلف بتوانند مسائل جامعه را از طريق سينما مطرح و سينماي ايران را بعد از انقلاب شكوفا كنند. اما جرياني كه مخالف اين خط فكري بوده و براي خود دستورالعمل صادر ميكرده، وقتي در سينما قدرت را در دست گرفته، خروجي آن هرچند به لحاظ كميت تعداد زيادي فيلم بوده اما از لحاظ كيفي چيزي نبوده كه بتوان به آن اتكاء كرد.
وضعيت فعلي سينماي ما هم دليلي بر اين مدعاست. اين روزها شاهد فيلمهاي زيادي بر پرده سينماها هستيم كه در بهترين حالت «فيلم فارسي مدرن» است اما محتواي آن به موضوعهاي روز جامعه و به زندگي امروز ما ارتباطي ندارد.
شايد چنين فضاي غالبي سبب شده بود تا مديران سينمايي فكر كنند فيلم من و چند فيلم ديگر، مزاحم ديگر فيلمهاي حاضر در جشنواره هستند. همين مساله سبب شد تا سكانسهاي زيادي از فيلم حذف و به سختي به نمايش فيلم رضايت داده شود.
با اين شرايط چطور به حضور فيلم شما در جشنواره رضايت دادند؟
بخشهايي از فيلم را اصلاح كرديم.
اين مساله باعث لطمه خوردن فيلم نميشد؟
تفكر شخصي من بر مبناي اصلاحات است. البته درگيريها و چانه زنيهايي را هم داشتيم و تلاش كرديم تا حدودي آنها را قانع كنيم. كمي موفق شديم و بخشي از كار را هم آنها ما را قانع كردند، اما در مجموع اين تجربه موفق بود. هيچ چيز بدتر از اين نيست كه فيلمي اكران نشود.
اين مساله علاوه بر اينكه سرمايه تهيه كننده را متوقف ميكند، باعث آسيب رسيدن به يك محصول فرهنگي ميشود و مردم را از تماشاي آن محروم ميكند.
مسوولان سينمايي براي اصلاح فيلم پيشنهادهايي هم داشتند؟
پيشنهادهايي از سوي آنها داده ميشد اما نميشد به آنها خيلي توجه كرد چون به كار لطمه ميزد و از جنس اظهارنظرهاي هنرپيشهها و عوامل فيلم كه بتواند سازنده باشد نبود.
پس با اين وضعيت براي ساخت اين فيلم احتمالا هيچ تسهيلاتي هم از دولت دريافت نكرديد؟
حدود 3 سال قبل كه اين فيلم را ميخواستم بسازم قرار بود بنيادسينمايي فارابي وامي به اين پروژه بدهد. با همين دلخوشي كار را آغاز كرديم و شروع كرديم به انجام هزينه كه مجموعا 12 ميليون تومان هزينه شد اما بعد فارابي اعلام كرد از فيلم حمايت نميكند و به همين دليل كار متوقف شد. ما هم ضرر كرديم و سال 86 با تهيه كننده خصوصي ساخت آن را آغاز كرديم.
با توجه به موضوع فيلم كه به مسائل شهري ميپردازد، براي ساخت آن به سراغ معاونت هنري سازمان فرهنگي هنري شهرداري هم رفتيد؟
بله. ابتدا گفتند حدود 100 ميليون تومان به ما كمك ميكنند. قرار بود بر اساس اين مبلغ يك سهم پنجاه درصدي در فيلم پيدا كنند كه عادلانه هم نبود. اين فيلم با هزينه چهارصد ميليون تومان توليد شد و صد ميليون تومان يك چهارم فيلم ميشد. بعد از آغاز فيلم برداري گفتند نميتوانيم كمكي بكنيم و فيلم تنها با سرمايه بخش خصوصي توليد شد.
شايد علت اين عدم حمايت اين بود كه شما در فيلم ديوار در شهر مدرني مانند تهران سراغ چنين مسالهاي رفتهايد؟!
در اين فيلم تلاش كردم تا زيباترين تصاوير را از شهر تهران نشان بدهم. پاركي كه در اين فيلم به تصوير كشيده شده به گونهاي است كه شايد خيلي از بينندگان را به رفتن به اين پارك ترغيب كند.
به تصوير كشيدن اين شهر بازي و اين فضا ميتوانست براي شهرداري خيلي خوب باشد. اينجا هم ما با همان مشكل عدم وجود جسارت در مسوولان سينمايي مواجه شديم.
انگار در كشور ما مديران فرهنگي كاملا به ميزها و صندليهاي خود وابسته شده اند و نگران هستند تا چيزي بگويند و اين امكانات از آنها گرفته شود. به نظرم اين مساله بزرگ ترين گرفتاري ماست كه سبب شده تا شرايطي پيش بيايد كه اگر جايي برويد و سوژهاي را پيشنهاد كنيد و اين سوژه كمي «مساله» داشته باشد، ترجيح ميدهند اين مساله را از سر خود باز كنند و بيشتر از يك جور سينماي بي دردسر و مورد تاييد همه، حمايت كنند.
تا زماني كه اين جريان در مديران مملكت ما حاكم باشد، مطمئن باشيد نميتوان شاهد كارهاي هنري برجستهاي بود كه در آنها مسائل اجتماعي، با جسارت و نو بيان ميشود. در چنين فضايي همه افراد با ترس و لرز فيلم ميسازند و هنر اساسا با ترس و محافظه كاري جور در نميآيد و در ذات آن محافظهكاري نيست.
تصور كنيد اگر شاعراني مانند خيام و حافظ قرار بود در خلق آثار خود محافظه كاري داشته باشند، ديگر شاهد كارهايي به اين زيبايي از آنها نبوديم. البته در آن دوره شاعران براي خلق اثر هنري نيازي به حمايت كسي نداشتند اما ما الان در شرايطي قرار داريم كه پول، سرمايه و قدرت در دست جناح قدرتمند است و اغلب آدمهاي تصميم گيرنده نگران موقعيت خود هستند.
خود فيلمسازان هم زمينهاي براي ابراز جسارت ندارند؟
آنها هم در اين مسير به خود سانسوري ميرسند؛ چون اگر بخواهند نسبت به ساخت فيلم با جسارت رفتار كنند، بيكار ميشوند و مدتي بعد دچار سردرگمي ميشوند و در نهايت اين مسائل آنها را محافظه كار ميكند و باعث ميشود آنها دست به عصا راه بروند. نتيجه چنين ماجرايي هم اين است كه فيلمهاي خنثي به وجود ميآيد.
اگر به سينماي دهه شصت و هفتاد نگاه كنيد، سرشار از فيلمهاي خوب و موفق است. اين مسالهاي است كه دهه هشتاد به سختي ميتوان نمونههايي را براي آن پيدا كرد.
موتور سواري دختران موضوع جذابي است كه بارها در جامعه مطرح شده و به نوعي كنجكاوي برانگيز است. آيا براي ساخت فيلم به اين مساله هم توجه داشتيد؟
فيلم ديوار شرايط دختران جوان در جامعه امروز را بيان ميكند و تلاش كرده نسبت به اين مساله نگاهي سمبوليك داشته باشد. تصميم نداشتم فقط براي جذاب كردن فيلم سراغ چنين موضوعي بروم. در آن صورت ميتوانستم مثلا داستاني را دستمايه كار قرار دهم كه چند دختر در مدرسه قصد دارند كاري انجام دهند كه اين كار چندان مورد تاييد مسوولان مدرسه نيست، اما اين فيلم حال و هواي ديگري دارد.
شخصيت دختري كه براي اين فيلم انتخاب شده، كار بدي انجام نميدهد. او با حجاب كامل موتور سواري ميكند اما اين مساله از وقتي براي او دردسر ساز ميشود كه افرادي با ديدگاه شخصي و دورهاي كه هميشه ممكن است عوض شود درباره اين موضوع تصميم گيري ميكنند.
ستاره دختري عادي است و هيچ هنجار شكني خاصي ندارد. نگران نبوديد كه چنين شخصيتي براي مخاطب جذابيت داستاني نداشته باشد؟
دوست داشتيم دختري را در فيلم به تصوير بكشيم كه خيلي به خانواده و مسائل اخلاقي اهميت ميدهد و هيچ كدام از كارهاي منفي و خلاف را در جامعه انجام نميدهد. دوست نداشتم قهرمان قصه سراغ مواد مخدر و يا روابط خارج از عرف برود. او دختري خوب و در عين حال خيلي معمولي است كه تنها دغدغه اش داشتن يك شغل است و مثل خيلي از دختران جامعه، به دليل جنسيت خود ممكن است در معرض پيشنهادهايي قرار گيرد و به آنها بي توجه باشد.
او براي فعاليت حلال خود سبزي پاك ميكند، كيت رايانهاي درست ميكند اما هيچ كدام از اينها مشكل او را حل نميكند و در نهايت كاري را در پيش ميگيرد كه پدرش انجام داده بود. اين شيوه او مانند خيلي از پسران و دختران جامعه است كه شغل خانوادگي خود را ادامه ميدهند. همه كارهاي او مثبت است و حتي در رفتار با برادر خود اصلا جنبه مرد ستيزانه ندارد و به او كمك ميكند تا در كنار او بيايد و بچرخد.
اما در فيلم بازي ستاره بر بازي شخصيتهاي ديگر به شدت غلبه دارد. اينطور نيست؟
اكر اين طور شده باشد به نظرم خوب نيست. بعضي سكانسها در اين فيلم هست كه ستاره و شهاب با هم برخوردي برابر دارند. مانند سكانسي كه ستاره به خانه ميآيد و ميوه گرفته است. اين سكانس از بخشهاي خوب فيلم است كه هر دو بازيگر در آن بسيار خوب هستند اما به اين مساله توجهي نشده است و اصلا بازي خود صديقيان هم در فيلم چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
او ابتدا مخالف حضور خواهر خود است اما به مرور با او موافق ميشود. محمد كاسبي هم در نقش اوس محمود خيلي خوب است. شايد علت پررنگ بودن شخصيت ستاره اين است كه در فيلم به او بيشتر پرداختيم و كمتر وارد زندگي ديگر شخصيتها شديم. در مجموع فكر ميكنم شايد لازم بود به نسبت ديگر بازيها كنترل بيشتري انجام شود.
در صحنهاي از فيلم ستاره پاي برادرش را مي بوسد و يا هنگام راه رفتن از روي مبلها حركت ميكند. اين مساله هم از چيزهايي است كه بازي گلشيفته فراهاني را خيلي پر رنگ ميكند!
شخصيت اين دختر به گونهاي است كه به مرور موتور سواري در رفتارهاي زندگي او نيز تاثير گذاشته و كارهايي كه با موتور در شرايط عادي انجام ميدهد را در زندگي عادي خود هم بدون آن انجام ميدهد. او وقتي وارد خانه ميشود و ميخواهد پيش مادرش بيايد، از بالاي اپن آشپزخانه ميآيد.
او هر حركتي كه انجام ميدهد خيلي متفاوت با ديگران است. در مقابل او معصومه ميرحسيني است كه دختري خانگي است كه قوانين زندگي سنتي را رعايت ميكند و مجبور است به حرف پدر خود توجه كند و خواستههاي او را انجام دهد.
به همين دليل رفتار او با رفتار ستاره تفاوت زيادي دارد و در آن ظرافت زنانه بيشتري هست.من از بازي او بسيار خوشم ميآيد و احساس او نسبت به زندگي برايم ارزشمند است هرچند نقش زيادي به نسبت ستاره در فيلم ندارد.
مادر ستاره هم شخصيتي مانند همه مادران است. البته معتقدم موقع ساختن فيلم لزومي ندارد همه شخصيتها تمامي خصلتهاي خود را بروز دهند و تمامي جنبههاي شخصيتي آنها شكافته شود. مثلا در فيلمي مانند عزيز ميليون دلاري، دختري حضور دارد كه همه داستان بر اساس شخصيت او شكل ميگيرد و مادر او را تنها در دو سكانس ميبينيم و داستان تنها بر بازي شخصيت اصلي تمركز دارد.
هنگام تماشاي فيلم احساس كردم شخصيت دوست ستاره بهگونهاي به او سنجاق شده است. اين فلسفه خواندن او يك جورهايي توي ذوق ميزند.
علت حضور اين شخصيت در داستان به اين دليل بود كه حرفهايي را در داستان مطرح كنيم. نكاتي كه او درباره نگاه به زندگي، چرخيدن در يك دايره و... بيان ميكند، لايههاي ديگر فيلم است تا تصور مخاطب درباره اين داستان تنها يك فيلم ساده نباشد. البته دوست ندارم اين لايهها را خودم بشكافم.
از سوي ديگر اين مساله را هم قبول دارم كه ممكن است حس مخاطب نسبت به اين شخصيت چندان مثبت نباشد اما من توجيه خاص خود را براي حضور اين شخصيت داشتم.
آيا ديواري كه ستاره در آن ميچرخد، همان دايره بسته مثلاجهان سوم نيست كه در فيلم «باي سيكل ران» هم به آن اشاره شده بود؟
اين ديوار ميتواند هر چيزي باشد. هم جهان سوم، هم جهان اول. يك چرخه تكراري كه يا آدم بايد در آن بچرخد و يا كله خود را به آن بكوبد. خيليها پيش از اين كله خود را به اين ديوار كوبيده و مردهاند. برخي رفته اند ديوار را منفجر كنند اما خود منفجر شدهاند.
در اين فيلم اين مساله مطرح شده كه ميتوان اين ديوار را دور زد و با شرايط عادي زندگي كرد. خيلي از ما سالهاست اين كار را انجام ميدهيم. اين دايره گذرا است و هر زماني با يك سري تماشاچي شكل ميگيرد اما وجه تشابه همه آنها اين شعر است كه اين دايره عمر عجب ميگذرد.
اين يك «دم» است كه در يك مقطع ميچرخيم و ممكن است برخي تغييرات را در آن اعمال كنيم. ذهيت اغلب ما هميشه اين بوده و هنوز هم هست كه فكر ميكنيم اين دم را زندگي كنيم و از آن خوب استفاده كنيم، چون ميدانيم هيچ وقت برنميگردد.
بهتر نبود به جاي گلشيفته فراهاني، ترانه عليدوستي در اين فيلم ايفاي نقش ميكرد؟ فراهاني بعد از ايفاي نقش در فيلم ميم مثل مادر آن هم در نقش يك مادر، ديگر در نقش يك دختر جوان به سختي پذيرفتني است؟
من فيلم ميم مثل مادر را نديدم ولي گلشيفته فراهاني ظرافت فيزيك و چهره خوبي دارد. در فيلم تلاش كرديم از زيبايي او كم كنيم. چون اين مساله تا حد زيادي سبب ميشد او از چهره واقعي مردمي كه در جغرافياي آنها زندگي ميكند، فاصله بگيرد.
به همين دليل اگر به چهره او دقت كنيد، ابروهاي او پر پشت است و صورتش نيز دست نخورده است. شخصا دوست نداشتم بازي او مانند بعضي از بازيهاي كليشهاي تلويزيوني ظريف و شكننده باشد و مثل ربات حركت كند. البته از نظر پوشش هم اين حساسيت وجود داشت كه او بايد خيلي موقر باشد.
نام فرحناز منافي ظاهر هم در عنوان بندي فيلم بود، اما در فيلم ديده نميشود.
متاسفانه براي نمايش فيلم مجبور شديم در بازنگري نهايي حدود ده دقيقه از فيلم را حذف كنيم.
به دليل مميزي؟
نه. حسن حسندوست، تدوين گر فيلم حساسيتهاي فراواني داشت و تاكيد داشت هرچه قرار است در فيلم استفاده كنيم، از لحظات ناب باشد و اگر چيزي تكراري بود و به درد فيلم نميخورد را حذف كنيم. من هم به اين تجربه موفق احترام گذاشتم و همين مساله سبب شد صحنههايي كه خانم منافي ظاهر در آن حضور داشت را حذف كنيم.
فيلمنامه اوليه براي ساخت خيلي تغيير كرد؟
معمولا درباره همه فيلمهايي كه ميسازم، حتي بعد از تدوين، چند سكانس ميگيرم و به فيلم اضافه ميكنم. خيلي دوست داشتم در اين فيلم هم اين امكان وجود داشت تا به فصل ماقبل آخر داستان ده دقيقه اضافه كنم. دوست داشتم داستان بعد از توقيف موتور كمي طول بكشد و با تنهايي ستاره بيشتر همراه شويم. اما اضافه كردن اين صحنهها نياز به بودجه زيادي داشت و براي تهيه كننده مشكل ساز بود.
در فيلم چكمه اين كار را كردم و بعد از تدوين يك سكانس فيلمبرداري و به كار اضافه كردم. در فيلم تو آزادي هم اين تجربه را داشتم و ده دقيقه به آخر فيلم اضافه كردم.
اين فيلم تاكنون در جشنوارهاي خارجي هم شركت كرده است؟ فكر ميكنيد ميتواند مانند فيلمهاي قبلي شما حضور موفقي را تجربه كند؟
اين روزها كپي غير مجاز از فيلمها شرايطي را فراهم آورده كه تهيه كنندگان نگران سرنوشت فيلم خود هستند. به همين دليل تهيه كننده اين فيلم نيز اصرار داشت فيلم زودتر اكران شود تا دچار سرنوشت فيلمهاي ديگر نشود. ما هم ترحيج داديم بعد از پايان اكران براي شركت دادن آن در جشنوارههاي خارجي اقدام كنيم.
در حال حاضر هم چند جشنواره در ايتاليا و ژاپن براي نمايش فيلم تقاضاهايي را مطرح كرده اند كه در حال زيرنويس كردن فيلم و آماده كردن آن هستيم.
احتمال دارد اين فيلم موفقيت فيلم چكمه را تكرار كند؟
چكمه در زماني به جشنوارههاي خارجي راه يافت كه عليرضا شجاع نوري در بنياد سينمايي فارابي مسوول بخش بينالملل بود و در زمينه پخش بينالمللي اين فيلم خيلي تلاش شد اما در حال حاضر فكر نميكنم پخش كنندهها چنين فعاليتي را داشته باشند.
فكر ميكنيد پايان داستان براي مخاطب قابل حدس است؟
فكر نميكنم كسي بتواند پايان داستان را حدس بزند. برخي تماشاگران انتظار داشتند زماني كه ستاره پشت ديوار ايستاده داستان تمام شود. اين پايان با يك گريه ميتوانست پايان تلخ و گزندهاي باشد و از به بن بست رسيدن يك انسان حكايت كند اما من نميخواستم اين جور باشد و دلم ميخواست در پايان فيلم دريچهاي رو به آينده باز كنم. در صحنههاي قبلي گفته شده بود بايد ديوار را دور زد و من سعي كردم راه جديدي باز كنم. پايان بندي فعلي هم جذاب است و مثل هيچ نوع پايان بندي ديگري نيست.
واكنش ستاره در پايان فيلم يك جور دهن كجي است؟
نه. چون او راههاي قانوني را طي كرده و همه مجوزها را گرفته است. اگر قرار بود دهن كجي كند بايد با كلنگ ديوار را ميشكست و وارد ديوار ميشد اما او به شكلي شرافتمندانه و زيركانه كار خود را دنبال ميكند.
راستي چرا ديگر فيلمي مانند شهر موشها نميسازيد؟ آيا اين فيلمها ديگر مخاطب ندارند؟
چنين فيلمهايي هنوز هم مخاطب دارند اما خود من ديگر تمايلي به اينگونه فيلم سازي ندارم. سال هاست از اين فيلم سازي فاصله گرفته ام و ديگر انگيزهاي براي ساخت چنين فيلمهايي ندارم.
فكر ميكنيد اين نوع سينما خيلي سطح پايين است؟
نه اما من اعتقادي به سينماي سرگرم كننده صرف ندارم.
مگر سرگرم كردن مخاطب كار بدي است؟
نه. اما كساني كه در اين حوزه فعاليت ميكنند كم نيستند و استعداد و علاقه هم دارند. اما من به سينماي ديگري علاقه دارم.
رضا استادي
چهارشنبه 30 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]
-
گوناگون
پربازدیدترینها