واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: روز اعتراض...
- حاج آقا تا شب جلسه دارند، فرصت مصاحبه هم ندارند، سوال هاتان را بفرستيد اگر صلاح دانستند و حوصله داشتند و خوششان آمد، جواب مي دهيم...
- سردار در ماموريت اند، موبايل هم جواب نمي دهند، هفته بعد تماس بگيريد.
- آقاي دكتر اهل مصاحبه نيستند، مطلبي اگر مي خواهيد برويد از سايت برداريد.
- موضوع مصاحبه چيه ؟ ...اينكه ديگه مصاحبه نمي خواد، همه مي دونن كه ما توي كشور از همه سريم، بريد از بچه ها بپرسين...
¤¤¤
هفته اي كه گذشت، روز ميلاد حضرت جوان و يگانه پيامبر سيدالشهداء(ع) بود؛ روزي كه به يمن لبخند او بر عالم، روز جوان را به تقويم خورشيدي ما هديه دادند. ما البته با اين نامگذاري ها زياد ميانه اي نداريم چرا كه وقتي كشوري بر مدار و محور جوان در حركت است، خنده دار است اگر نگوئيم هر روزش، روز جوان است و خنده دارتر اگر دل خوش كنيم و پندارمان اين باشد كه يك روز سال، روز جوان است!
در همين ايام، توفيق(؟!) شد تا با يازده مسئول نهادهايي كه مستقيم و غير مستقيم با جوانان در ارتباطند، مرتبط شويم؛ بعله...چشم تان روز بد نبيند كه چشم و دل ما ديد و چند سطر بالاتر خوانديد...
افسوس مي خورم كه نام و نسل مرا تمام اميد آينده اش مي دانند اما دريغ از يك مسئول پاسخگو...دريغ از يك...بعله حق با شماست اصلا كو مسئول پاسخگو كه حالا در حوزه جوان پيدا شود، جوان فقط به فصل انتخابات ولاغير!
اسم مصاحبه كه مي آوردم تب مي كردند از نام خبرنگار تا يك هفته! استدلال نمي خواهد؛ هم من مي دانم علتش چيست ،هم شما.
جان؟ مشاوران جوان رئيس جمهور و عملكرد سه ساله شان؟ يادداشت مرا سياسي نكنيد، من اصلا آدم سياسي نيستم، اگر خدا بخواهد، يك شخصيت فرهنگي تشريف دارم...بله؟ بعله...خدا از همه قبول كند!
عرض مي كردم...دقت كرده ايد همين مسئولان خوش لبخند فراري از رسانه، وقتي در جمعي سخن مي رانند چه شعارها كه نمي دهند مثلا: جوانان كشور ال...جوانان كشور بل...اين ها يكطرف، بخش بودجه سازش يكطرف. اين آقايان اگر در هيچ حوزه اي مرتبط با امور جوانان تخصص نداشته باشند استاد مسلم آمار و رياضيات اند؛ مثل پويا نظري!
آقايان متخصص در علوم رياضي كه هر يك در گوشه اي از كشور، خيمه اي زده اند و براي «پركردن اوقات فراغت» سفره اي پهن كرده اند، هنگامه آمار دادن طوري باد به غبغب مي اندازند و اعداد را رديف مي كنند كه سر جمع افراد تحت پوشش مثلا برنامه هاي تابستاني شان از كانون مسجد و بسيج و حلقه هاي سازمان تبليغات گرفته تا اردوهاي جهادي و اتحاديه دانش آموزي و هلال احمر و...بالاي 35 ميليون نفر مي شود و اين در حالي است كه در كل كشور 24 ميليون نفر در رده سني جوانان در حال نفس كشيدن هستند! (ندا مي رسد: بر شماست كه بيابيد پرتقال فروش را...)
نكته جالب تر اينكه تمامي اين مسئولان با افتخار عبارت خنده آور «پركردن اوقات فراغت» را دائم تكرار مي كنند تا به ما ثابت شود كه به حكم تق و توق و يا همان برخورد در و تخته به ميز و سمت رسيده اند و اين عبارات فني را چون نقل و اسكناس شب پاتختي عروس(؟!) در سخنانشان خرج مي كنند؛ فارغ از اينكه قرار نبوده و نيست كه ايشان اوقات فراغت را «پر» كنند؛ قرار بوده و هست كه اوقات فراغت را به مثابه اورانيوم، غني سازي كنند، همين! اگر ماجرا پر كردن باشد كه تلويزيون به اين قشنگي دارد انجام وظيفه مي كند...خانه اينطوري از پاي بست ويران است كه در سي سالگي انقلاب كلاس هاي تابستاني پرمدعاترين نهادهاي كشور مثل 15 سال پيش اداره و اجرا مي شود و هيچ رنگ و بويي از تكنولوژي و انفجار اطلاعات و آپ توديت بودن ندارد. جماعت فكر مي كنند با همان توپ پلاستيكي دولايه مي شود جاي گيم نت ها و باشگاه هاي بيليارد و موسسات بازيگري و كلاس هاي موسيقي و...را گرفت!
حالا از دعواهاي صنفي و موازي كاري ها و خط و نشان كشيدن هاي اين نهاد براي آن نهاد هم مي گذريم بالاخره دنيا محل گذر است ديگر!
اما حيف است هواي تلخ ستون اين هفته را با تلخي توقيف يك هفته نامه جوان تكميل نكنم! ماجراي توقيف، داستان تازه اي نيست و حتي روزنامه خودمان هم دچارش شده، مختص كشور ما هم نيست؛ پس تلخي اين واژ ه ها از جنس اعتراض به حكم و نظارت نيست.
شايد حالا وقت گفتن اش باشد كه اشكال همشهري جوان ـ و البته بسياري از نشريات جوان پسند و خانوادگي ـ از ابتداي تولد و تا همين شماره آخر، گم كردن راه بود؛ ساده ترش مي شود اينكه از ساختمان شيشه اي مرتفع در خيابان جردن نمي توان براي جوان بيكار ايلامي خوراك فرهنگي تهيه كرد، همچناني كه از ساختمان ويلايي درندشت خيابان پاسداران نمي شود امر به معروف را احيا كرد، خيالتان تخت! اين البته ظاهر و باطني دارد كه اهل معنا مي گيرند وگرنه از كوچه هاي تودرتوي تيردوقلو هم نمي توان خوراك فرهنگي تهيه كرد اگر مواد لازمش نباشد.
دوستان عزيزم در همشهري جوان كه انشاء الله به زودي دوباره چشم ما را به مجله پنجشنبه هر هفته مان روشن مي كنند، در تمام اين 178 شماره جدايي غير قابل توجيهي با جوان ايراني داشتند؛ اين البته عيب بزرگ مطبوعات ماست كه جوهر خودنويس و ديافراگم دوربين و قاب فكر و سوژه شان از محدوده پايتخت ـ بخوانيد منطقه چهار به بالا ـ فراتر نمي رود؛ تفريحات جوان مي شود تفريحات تهراني ها، مشكلات جوان مي شود مشكلات تهراني ها، نخبگان جوان مي شوند ساكنان پايتخت و مديران جوان هم مي شوند پشت ميزنشينان قيطريه و زعفرانيه و فرمانيه...
واقعا چند نخبه، هنرمند، ورزشكار، مبتكر، شاعر و...از جغرافياي خارج از مركز در اين 178 شماره حاضر شدند و ديده شدند و مشكلاتشان را گفتند؟! تيم حرفه اي همشهري جوان چطور دغدغه هاي جوان تهراني را - با عرض معذرت اغلب در انواع و اقسام امكانات غوطه ور و در عوض بسيار پرتوقع و غرغرو ـ تيتر يك خود قرار مي دهد در حالي كه قرار است در تمام ايران توزيع شود؟ حتي يادداشت هاي هفتگي تحريريه هم به شدت تهراني بود و گاه تنها پناه خواننده مي شد همان ستون لاغر خوانندگان...آخر چه مي شود كه موضوع پرونده ويژه يك هفته نامه «ملي» مي شود هوس بازي عده اي پايتخت نشين كه از بي قيدي به قاعده رسيده اند؟ آيا درد و غم و دغدغه جوان شاهرودي، دختر اهوازي و سرباز مرزبان ما معاملات دست مالي شده عشقي چند كلاهبردار عاطفه و كافه نشين خوشگذران است؟
و نكته آخر؛ اگر قرار به برخورد و توقيف باشد، انصافا هستند نشرياتي كه جلوتر از همشهري جوان بايد و مي بايدتوقيف شوند مگر اينكه ماجراي ديگري هم دخيل باشد... ارتباط ميان توقيف آن هفته نامه و مسئولان امور جوانان باشد با خواننده فهيم نسل سوم! و البته رمزگشايي نمي خواهد صفحه امروز خودش حديث مفصل است...مي بينيد چقدر خوب است كه مي توانيم حرف هاي دلمان را قلمي كنيم بدون آنكه كسي خط قرمزي روي آن عنايت كند؟ جان؟ ...هيئت نظارت بر مطبوعات چهارشنبه ها جلسه دارند؟!
محسن حدادي
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]