واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: عدالت ديني; عدالت در سه ساحت هستي
عدالت يكي از پرپيشينه ترين و معروفترين مفاهيم و ارزشها در طول تاريخ بشري است. اگر نگاهي به ادبيات مكتوبي كه از قديمي ترين حكيمان و انديشمندان به دست ما رسيده بيندازيم درمي يابيم كه همه بدون استثنا بدين مفهوم عطف توجه مبذول داشته اند.
به گزارش مهر از حكيماني چون: بودا و كنفسيوس و لائوتسه و زرتشت تا پيامبران سه دين ابراهيمي و از فيلسوفان مطرح يونان باستان تا تفكرسكولاري كه در جهان جديد مطرح شده همه توجهي قابل اعتنا به مفهوم عدالت روا داشته اند. اين تكثر در تامل بر عدالت البته تكثر و تنوعي مثال زدني در رويكردها و روشها و مضامين را نيز به وجود آورده است، به طوري كه ما هم اكنون با طيفي از آراي مختلف در باب عدالت روبرو هستيم.
در مقام روش البته گاهي روش تجربي براي رسيدن به معناي اين ارزش به كار رفته است و گاهي روش عقلي و منطقي اتخاذ شده است. در پاره اي آرا حتي روش نقلي براي فهم عدالت مورد توجه قرار گرفته است يعني به تاريخ تفكر و تمدن بشري توجه شده است. رويكردها نيز گاه پديدارشناسانه، شهودگرايانه، هستي شناسانه و معرفت شناسانه بوده اند.
با اين همه شايد معروفترين تنوع آرا با تكيه بر موضوعات مختلفي كه براي عدالت مدنظر بوده اند به وجود آمده است. گاهي موضوع عدالت هستي بوده است. در اين ساحت عادلانه بودن يا غيرعادلانه بودن جهان هستي مورد توجه است. همانطور كه مي دانيم تفكر ديني تفكري است كه بر عادلانه بودن جهان هستي دست مي گذارد. اين اصل مهم تفكر ديني كه جهان نسبت به خوب و بد بي تفاوت نيست به بهترين نحو عادلانه ديدن هستي ازمنظر تفكر ديني را نشان مي دهد. تفكر اخلاقي در يونان باستان نيز كه سه چهره مطرح آن سقراط، افلاطون و ارسطو هستند كم و بيش بدين رويكرد نسبت به عدالت قايل است و عدالت را در سطح هستي درنظرمي گيرد و پس از آن اين تعريف را به ديگر ساحتها تعميم مي دهد.
در مقابل اين تفكر پاره اي از نحله هاي فكري مدرن قرار مي گيرند كه صحبت كردن از عدالت درجهان هستي را نه باطل كه بي معنا مي دانند. به زعم اين نحله ها و مكتبها ، انسان يارا و توان آن را ندارد كه در باب عادلانه بودن و غيرعادلانه بودن جهان هستي سخن گويد و در اين سطح بايد موضع «نمي دانم» و «لاادري» اتخاذ شود.
عدالت همچنين در سطح فرد انساني نيز مورد توجه بوده است. در اين مقام عدالت نه يك صفت براي جهان هستي كه شاخصي براي عمل فردي و قواي نفس مورد تاكيد بوده است. در اينجا از عادلانه بودن يا غيرعادلانه بودن هستي سخن نمي رود بلكه تاكيد مي شود كه قواي انسان - به طور مثال قواي جسمي، ارادي و فكري - چگونه و با چه مكانيسمي مي توانند عمل كنند كه بهترين فضايل و نيكي ها فراچنگ آيند، يا اينكه عمل فرد چگونه عادلانه مي شود. به تعبير ديگرعدالت در سطح فردي يا به معناي تعادل و توازن قوا يا به معناي عمل عادلانه است. تفكرديني به اين نوع از عدالت نيز بسي توجه داشته است و كلا تفكر جهان قديم عدالت را در بادي امر در سطح هستي در نظرمي گيرد و آنگاه يكي از نمادهاي آن را در سطح فردي مي داند و بر تعادل و توازن قوا و عمل عادلانه متمركز مي شود.
اما شايد يكي از مهمترين تفاوت هاي تفكر اخلاقي جهان جديد با تفكر اخلاقي جهان قديم تاكيد بر نوع متفاوتي از عدالت است. تفكر اخلاقي جهان جديد عادل بودن را صفت جامعه و فرهنگ و سياست نيز در نظر مي گيرد و تنها به عدالت يا بي عدالتي هستي و قوا و اعمال انساني توجه ندارد. شكي نيست كه بين اين سه نوع عدالت يعني عدالت هستي شناسانه، عدالت فردگرايانه و عدالت جامعه محورانه ارتباطاتي نزديك و تودرتو وجود دارند اما آنچه اين سه نگاه را از يكديگر جدا مي كند تاكيد بر يكي و كمرنگ كردن دو نوع ديگر عدالت است.
متفكر مطرحي كه در جهان جديد در باب عدالت سخن گفته جان رالز است كه مبتني بر انديشه هاي اخلاقي كانت نظامي فلسفي را در مورد عدالت بسط داده است. اگر نگاهي به اين نظام بيفكنيم در مي يابيم كه پرسش اصلي وي نه سامان نظامي در باب عدالت هستي يا فرد كه سخن گفتن از اين نكته است كه جامعه عادلانه چگونه جامعه اي است و چگونه مي توان آزادي و ديگر ارزش هاي بشري را در اين نظام بازتعريف كرد. كتاب نظريه اي در باب عدالت رالز دقيقا با تاكيد و تمركز بر اين پرسش ها شكل مي گيرد. هرچند وي در مقام و جايگاهي ديگر سعي مي كند نقش و اهميت عدالت فردي و فضايل مهم را در اين نظام مشخص كند.
عدالت را با تكيه بر مفاهيم متفاوتي مي توان به بررسي نشست و يكي از اين مفاهيم البته موضوع است. اما موضوع عدالت نيز در سه ساحت قابل بررسي است. گاهي موضوع عدالت، جهان هستي است و عادل يا ناعادل بودن به عنوان صفات هستي در نظرگرفته مي شوند. در پاره اي جاها نيزعادل و غيرعادل بودن صفات افراد يا قواي آنها هستند. اما بيشترين حجم ادبياتي كه در جهان جديد با محوريت عدالت شكل گرفته اند به عدالت ازنظر صفت اجتماع و فرهنگ و سياست توجه دارند. براي هرگونه سخن گفتني از عدالت تاكيد براين تمايز بسيار حياتي است. اين نكته اي است كه در نوشتارها و گفتارهايي كه در ديار ما در باب عدالت موجودند كمتر مورد تاكيد قرار مي گيرد.
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]