واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تختی با عشق خود وداعکرد! تختی: شاید عمل جراحی لازم باشد
اما وقتی که محمد خادم با "واتانابه" کشتی می گرفت- قهرمانی که رکوردار پیروزی و حضور مستمر در مسابقات کشتی بود- او که در سالن حضور داشت و همچون مردم تماشاگر بود، عقیده خودش را چنین ابراز کرد: لذت بردم. او به کشتی ابهت دیگری بخشیده است. آنقدر کیف کردم که تصمیم دارم تا المپیک آینده کشتی بگیرم... و بعد به بیمارستان رفت. درد او شش سال متوال در نقاب حجت او پهنان شده بود و پس از عمل جراحی مشکوک برای همیشه مجبور شد با عشق خود که "واتانابه" ژاپنی به آن گرمی مخصوصی بخشیده بود، وداع کند. (البته غلامرضا تختی باز هم به خواست مردم در المپیک 64 توکیو و مسابقات جهانی 66 تولید و نیز شرکت کرد) تختی چند روز پیش به دفتر کیهان ورزشی آمد اما 15 از قبل لاغرتر شده بود.چرا این قدر ضعیف شدی؟حالا حالم خیلی بهتر شده ... تقریباً چاق شدم.از دنیای تازه تو خبر دارم. می خواهی از کشتی کنار بروی؟کشتی می خواهد مرا ترک کند. درد شدیدی حس می کنم. شاید یک عمل جراحی لازم باشد.با فدارسیون کار می کنی، با کشتی گیران چطور؟همکاری می کنم. مشاور شدم. خب این هم یک سرگرمی است. در کنار دریا، زمین وسیعی کرایه کردیم. با چند دوست شریک هستم که از وزارت کشاورزی تخم گل گرفتیم و هفته آینده آنها را می کاریم .تا هفته آینده چه کارهایی برای انجام دادن داری؟دنیای تازه من شروع شده است. می خواهم برای مردم باشم. راستی مایلی به من کمک کنی تا وظیفه وجدانی خود را رد قبال زلزله زدگان ادا کرده باشیم؟ ... فردا و پس فردا تختی به خیابان رفت. چند دوست قهرمان و مهربان از جمله یک فوتبالیست به نام جدیکار هم او را یاری کردند. در حقیقت یار او مردمی بودند که به او ایمان داشتند. زنان، مردان، دختران، پسران، کارگردان، کارمندان، نظامی ها، بچه ها و بالاخره شخصیتهای مملکت که در خط سیر او قرار گرفته بودند، به احترامش کلاه از سر برداشتند و هر چه مقدورشان بود از پیش کشی دریغ نکردند. محصول دو روز پیاده روی، چهار کامیون خواربار، پوشاک و بیست هزار تومان پول نقد بود. او برای اولین مرتبه دست نیاز به سوی دیگران دراز کرده بود که این دست با صمیمیت فشرده و شرافتمندانه بدرقه شد. شاید پس از او کمتر کسی قادر باشد افتخارات دوران حیات ورزشی تختی را تجدید کند. افتخاراتی که توام با علاقه مردم بوده و قدم به قدم توسط انبوه کثیری از مردم تعقیب می شد. در هر حال هیچ قهرمانی جاویدان نیست و کسی نمی تواند از دعا کند جاویدان خواهد ماند. نیروی جوانتر پیش می رود و صحنه های تاریخ را تکرار می کند. بله... هیچ مقامی ابدی نیست و هیچکس تا به حال جاویدان نمانده است. قهرمانان دو بار به مرگ محکوم می شوند، یک مرتبه عمر زندگی ورزشی شان سپری می گردد و زمانی که خواهند مرد.... اما تختی ... زندگی تازه او هیچگاه به مرگ ورزشی دچار نخواهد شد.شماره 365- کیهان ورزشی 17 شهریور 1341ایران غرق غم و فرزند دردانه آقا رجب تختی پیشگام ملت می شود. کسی باید و یا دستی باید این دست های یاری دهنده و یاری جو را به هم متصل کند. جهان پهلوانی باید پیشقدم شود تا همه آنهایی که حتی حاضر نیستند یک قران از مال و یک قطره از خون خود را به همنوعی دیگر ببخشند، با دل و جان به استقبال دردمندی از همین آب و خاک پهناور اما پر اختناق روند.و این دست همان دستی است که در بازگشت از تولید و از همه میدان های قبلی برای مردم بالا رفته و بر روی تشک توسط داوران بالا می رود. این دست اشک ها و لبخندها و در یک کلام عاطفه ها را در هنگام وقوع زلزله بویین زهرا به هم پیوند می دهد.غلام اما رضا، مرد نجیب اردوهای تیم ملی کشتی آزاد بزرگسالان، هدایا و کمک های مردمی را در چهار کامیون جا می دهد. چشمان پر جذبه به او مامن غریبی است برای اعتماد کردن.این چشمها که به گاه ناراحتی و نگرانی در پای غصه می شود، همه را به سوی یاری دادن تشویق می کند و به راحتی بی آنکه از روی ریا سخنی بگوید و در کلام از مردم چیزی بخواهد، اعتماد مردم، مردمی را که حتی به چشمان و گوش های خود هم اعتماد ندارند، جلب می کند. در تهران حماسه ای شکل می گیرد. مردم یک سوی این حماسه و غلامرضا تختی مرد پر افتخار تشک کشتی سوی دیگر آن... غلامرضا با دستان غریب نواز خود اینبار لبخند را به مرد م حادثه دیده بویین زهرا و اوج هدیه می کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 776]