واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: بله، ما موز نخواهيم خورد
آيا تا بهحال از خود پرسيدهايد كه چرا موز در اروپا و آمريكاي شمالي اين قدر ارزان است؟ اگر چه در هزاران كيلومتر آن طرف تر كاشته شده است و چرا فقط يك گونه از اين ميوه براي فروش وجود دارد؟ در حالي كه بيش از هزار نوع موز موجود است. اين مقاله جذاب را دن كوپل نويسنده كتاب «موز: سرنوشت ميوهاي كه دنيا را دگرگون كرد» نوشته است.
در زماني كه مردم با بنزين هر گالن 4 دلار خو ميگيرند، روحيهتان را براي آغاز شوك بعدي تقويت كنيد: موز به كيلويي دو دلار ميرسد. با اين قيمت احتمالا آمريكاييها ديگر به موز به عنوان كالاي اساسي ارزان قيمت فكر نميكنند، و در اين صورت استراتژي كه بيش از يك قرن در خدمت كمپانيهاي بزرگ موز بوده است شروع به از هم پاشيدن خواهد كرد - اين استراتژي براي آنان اين امكان را فراهم كرد كه ميوهاي عجيب و گرمسيري را به ميوه مورد علاقه روزانه جهاني تبديل كنند.
دلايل آني براي افزايش قيمت موز، بالا رفتن بهاي نفت و كاهش عرضه موز است كه در نتيجه سيل در اكوادور يعني بزرگترين صادر كننده موز جهان ايجاد شده است، اما چيزي مهمتر از اينها در جريان است كه بر قيمتهاي سالهاي آتي تاثير ميگذارد.
اينكه موز مدت زمان زيادي يكي از ارزانترين ميوهها در فروشگاهها بوده شگفتآور است. آنها هزاران كيلومتر دورتر كاشته شده، بايد در كانتينرهاي يخچال دار حمل شوند و حتي داخل كانتينرها نيز پس از دو هفته كه از درخت چيده شوند، سالم نخواهند ماند. در مقايسه با موز، سيب ميوهاي است كه در چند صد كيلومتري فروشگاه كاشته شده و ماهها در سبدي بيرون از گاراژ قابل نگهداري است. با اين حال قيمت سيب تقريبا هميشه حداقل دو برابر قيمت موز بوده است.
آمريكاييها به همان اندازهاي كه مجموعا سيب و پرتقال ميخورند، موز نيز مصرف ميكنند. چيزي كه شگفتآور به نظر ميرسد اين كه بدانيد در گذشتهاي نه چندان دور موز در اين كشور عملا ناشناخته بوده است. موز در آمريكا بلافاصله پس از اينكه در اواخر قرن 19 افرادي كمپاني «يونايتد فرويت» (چيكيتاي امروز) را تاسيس نمودند و تشخيص دادند كه چگونه موز را بر سر ميز آمريكاييها بياورند به كالاي اصلي تبديل شد. آنها با تسطيح جنگلهاي باراني آمريكاي لاتين، ساختن خطوط راه آهن و شبكههاي ارتباطي و روشهاي سردسازي براي رسيدن ميوه وارد شدند. همچنين سلطانهاي موز محصول خود را به شيوههايي كه هرگز در گذشته به ذهن كشاورزان و خوارو بار فروشيها خطور نمي كرد به بازار عرضه كردند، يعني با پيشنهاد كوپنهاي تخفيف، نوشتن شعر و چاپ كردن عكس موز در كتابهاي مدرسهاي و روي كارتپستالها. آنها حتي پزشكاني را استخدام كردند تا مادران را قانع سازند موز براي سلامت فرزندانشان مفيد است.
زماني كه موز كاملا شناخته شد كمپانيها با استفاده از شيوههاي كنترلي مشت آهنين در كشورهاي آمريكاي لاتين و مناطقي كه موز كشت ميشد، هزينهها را پايين نگه داشتند. به آنها حقوق اساسي مانند مراقبت و سلامت يا حق تجمع داده نميشد و دستمزدهاي ناچيزي دريافت ميكردند. (در سال 1929، گروههاي كلمبيايي كارگران مزارع موز و خانوادههاي شان را كه بعد از كليسا در ميدان شهر تجمع كرده بودند به قتل رساندند.) دولتها كاري نميتوانستند انجام دهند و كاملا سازشپذير بودند. بارها و بارها نظاميان آمريكايي به كمپانيهاي موز كمك كرده و هر جا احتمال ميرفت كه هر «جمهوري موز» همكاري خود را پايان دهد، ارتش مداخله ميكرد. (در سال 1945 «يونايتد فرويت» به برنامهريزي براي سرنگوني دولت مردمي گواتمالا كمك كرد.) نيروي كار هنوز در اين كشورها ارزان است و صاحبان كشتزارهاي موز به شيوههاي ظالمانه متوسل ميشوند.
آخرين بخش معادله قيمتگذاري روي موز، ژنتيكي است. برعكس توليدكنندگان سيب و پرتقال، صادركنندگان موز فقط يك گونه از ميوهشان را به فروش ميرسانند؛ نوع كاونديش. بيشتر از هزار گونه موز وجود دارد – بيشتر در آسيا و آفريقا- اما كاونديش تنها نوع موزي است كه در بازار ميبينيم. اين تنها نوعي است كه به بازار عرضه شده و در همه جا از پكن تا برلين و از مسكو تا مينياپوليس مصرف ميشود. با توليد فقط اينگونه، صنعت موز مطمئن ميشود كه تمام موزها با سرعت يكساني به عمل آمده و ارسال ميشوند. يعني با همساني و افزايش توليد، قيمت را پايين ميآورند. كاونديش ميوهاي است معادل همبرگر فست-فود؛ كارآمد در توليد، هماهنگ در كيفيت و ارزان و در دسترس جهاني.
اما بين موز و همبرگر تفاوت وجود دارد: موز يك موجود زنده است. ميتواند بيمار شده و از آنجاييكه همه موزها از يك ژن مشترك هستند، يك بيماري تقريبا خطرناك ميتواند محصول موز تجاري جهان را ظرف چند سال نيست و نابود كند.
اين اتفاق در گذشته افتاده است. اجداد ما كاونديش نخورده بودند و بهجاي آن موز راس ميچل ميخوردند؛ نوعي موز كه همه توافق دارند خوشمزه تر است. در ابتداي قرن نوزدهم، مزارع موز به وسيله قارچي بهنام بيماري پاناما آلوده شد و يكي يكي از بين رفتند. جنگلها را بايد براي مزارع جديد موز تسطيح ميكردند و ميوه سالم جديد بايد براي مدتي در آنجا پرورش مييافت، اما سرانجام دست از مقاومت كشيدند.
تا سال 1960 گراس ميچل اساسا نابود شد و صنعت موز تقريبا ورشكسته بود. در آخرين لحظات گونه كاونديش توانست صنعت موز را حفظ كند، گونه چيني كه به نظر ميرسيد چيزي بيارزش و بيخاصيت باشد با طعمي نامرغوب، راحت له ميشود (و بنابراين حمل نقل آن سخت است) و در اندازهاي بسيار كوچك كه مصرف كننده را جلب كند. اما اين گونه موز در مقابل آفت مقاومت ميكرد.
با وجود اين دردهه گذشته نوع خطرناك ديگري از بيماري پاناما شروع به سرايت در سرتاسر جهان نمود و در اين زمان كاونديش در امان نبود. گمان ميرفت قارچ ظرف 5 تا 10 سال – شايد هم 20 سال- به آمريكايلاتين برسد. كمپانيهاي بزرگ موز نه تنها تلاشي براي تامين هزينه درمان يا مقابله كردن با قارچ نكردند، بلكه براي تنوع بخشيدن به محصول موز جهاني با محافظت كردن از گونههاي كمتر شناخته شده اين ميوه در آفريقا و آسيا كاري انجام ندادند.
در سالهاي اخير مصرف كنندگان آمريكايي شروع به بررسي منافع– براي سلامت، براي اقتصاد و براي محيطزيست- با خريد ميوههايي كه در نزديك كشورشان كشت ميشود كردهاند. عادت كردن به زندگي بدون موز سازگاريهايي را ميطلبد. چه ميوه ديگري را ميتوان جايگزين موز براي صبحانه كرد؟
موز هيشه سمبل زنجيره غذايي راه دور بوده است. شايد وقت آن رسيده باشد كه بفهميم موز چيست؛ ميوه عجيبي كه شايد يك روز فراتر از دسترسي ما قرار گيرد.
شنبه 26 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]