واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همگی
یه سوال داشتم امیدوارم خانومای با تجربه سایت بتونن کمکم کنن.
می خواستم بدونم از نظر شما بهترین موقع برای بچه دار شدن چند سال بعد از ازدواج و
در چه سنیه؟
در ادامه عرض کنم که من الان تقریبا2.5 ساله ازدواج کردم و شدیدا هم به بچه ها علاقه مندم
ولی شوهرم با این موضوع مخالفه و فکربه مسئولیهای بچه داشتن نگرانش میکنه.
خوشحال میشم راهنماییم کنید؟
با تشکر مهناز
سلام دوست خوبم
بچه دار شدن به خیلی چیزا بستگی داره. فقط این نیست که آدم دوست داشته باشه بچه دار بشه. بچه داری سخته و از اون سخت تر تربیت بچه است و تو این دوره زمونه مخارج اون. شما اول باید به سن و سال خودت و همسرت فکر کنی و به هدفهایی که تو زندگیت داری و ببینی این وسط چی از همه مهمتره . اگه از نظر سنی وقت داری صبر کن تا همه چی مهیا بشه و خیال همسرت هم از این نگرانیها پاک بشه. چون اگه حتی یکی از والدین از بچه دار شدن احساس خوبی نداشته باشه به روحیه بچه حتی وقتی در دل مادر هست لطمه میزنه.
موفق باشی
Behnaz جون ممنون از جوابت ولی خانومی مسئله من فقط علاقه به داشتن بچه نیست
مهمترین مسئله من اینه که من وشوهرم اختلاف سنی خیلی زیادی داریم - حدوداَ 13 سال -
به خاطر همین از این میترسم که تا چند سال دیگه حوصله بچه رو نداشته باشه
والا من هنوز 23 سالمه و فکر میکنم حداقل تا 7-8 سال دیگه فرصت دارم.
قربونت ۳۶ که چیزی نیست مردم تازه ۴۰-۴۵ سالشونه میرن زن می گیرن تازه میگن میخوایم چند سالی کیف کنیم بدون بچه. خودت هم که جوونی. فعلا به خودت فکر کن که چه کارهایی داری و در وهله اول شرایطی مهیا کن که همسریت بتونه پیشرفت کنه . بعد که همه چی مهیا شد مطمئن شو که خودش ازت خواش می کنه و خواستار بچه میشه
راستش من هم تا چند ماه پیش دلم بچه دوم رو میخواست ولی همسری مخالفه. و من مدام به گونه ای مختلف این علاقه خودم رو به بچه دوم نشون میدادم. دیگه داشت تبدیل به التماس میشد. حالا به این نتیجه رسیدم که همون یکی بسه البته فعلا . یعنی که چی زن باید از خودش -وقتش - هیکلش بگذره و همه رو خرج بچه بکنه . اون وقت التماس هم بکنه که ترو خدا بیا بچه دوم هم بیاریم. دیدم نه این فایده نداره. من الان برای خودم یه سری برنامه ریزی کردم و حالا اگه لیشون دلش بچه خواست نوبتی هم باشه نوبت ایشونه که بیاد به درخواست بچه.
شما هم مطمئن باش . هیچ مردی نمیذاره که بدونه بچه بمونه. حداقل یکی رو شاخشه. وقتش که بشه حتما شما هم نی نی دار میشین.
سلام عزيزم
به نظر من شرايط خود را بسنجيد اگر شرايط مورد نياز براي پرورش نسلي را در خود يافتيد آنگاه با توكل به خدا اقدام كنيد چون من بعضي از خانواده ها را ديده ام كه پس از چند سال اقدام كرده اند براي بچه دار شدن اما چند سال طول كشيده تا صاحب فرزند بشوند انشاالله كه براي شما اينگونه نباشد و عكس ني ني خوشكلتونو هر چه زودتر تو سايت ببينيم. فكر ميكنم 2.5 سال مدت خوبي بوده است.
من فکر می کنم لازمه بچه دار شدن بلوغ فکری و جیبی !با همه
چون قراره مسئولیت بزرگی رو قبول کنین خیلی باید جوانبو بسنجین چون یک موجود رو بدون اینکه خودش نقشی داشته باشه به این دنیا دعوت می کنین
البته بچه لازم نیست اما اگه خیلی علاقمندین یکی لازمه و چه خوبه چند سال بعد از آغاز زندگی و اطمینان از اینکه با همسرتون تفاهم دارین بچ دار بشین تا سر پیری نخواین به یک فسقلی سرو کله بزنین!!!!!
البته بهناز جان همه مردها بچه دوست نیستن !یکیش همسر خودم که اصلا بچه نمیخاد و الان که 5سال از ازدواجمون میگذره هنوز اطرافیان در انتظارن که دلش هوایی بشه اما هر روز بد تر از دیروز که البته منم چندان با نظرش مخالف نیستم!
ianaz نوشته است:سلام به همگی
یه سوال داشتم امیدوارم خانومای با تجربه سایت بتونن کمکم کنن.
می خواستم بدونم از نظر شما بهترین موقع برای بچه دار شدن چند سال بعد از ازدواج و
در چه سنیه؟
در ادامه عرض کنم که من الان تقریبا2.5 ساله ازدواج کردم و شدیدا هم به بچه ها علاقه مندم
ولی شوهرم با این موضوع مخالفه و فکربه مسئولیهای بچه داشتن نگرانش میکنه.
خوشحال میشم راهنماییم کنید؟
با تشکر مهناز
iannaz عزیزم،
مگه بچه دار شدن مسله ریازیه که سنتو بزنی تو فرمول و جوابشو بدست بیاریری؟؟؟البته من با این دید که باید صبر کرد وقتی خونه و ماشین و شغل مناسب و یه گونی پر پول داشت اونوقت بچه دار شد مخالفم...
ولی در عین حل با اینکه ۲ نفر بدون حساب و کتاب و فقط واسه اینکه از یکنواختی زندگی در بیان بچه دار بشن هم شدیدا مشگل دارم.
بچه در وحله اول ۲ نفر میخواد که به اون متعهد باشن و خوشی اون بچه را جلو خوشی خودشون بزارن و از هر از خودگزشتگی واسه اون بچه دریغ نکنند.
اگه یکی از طرفین ۱۰۰ در ۱۰۰ راضی نیست باید صبر کرد...شما همونطور که میگید خودتون ۷-۸ سال وقت دارید و شوهرتون هم همینطور،،، به قول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
بعضیها در جوونی وقتی خیلی پول ندارند بچدار میشن و این موجب میشه که بچیشون را با کلی از خود گذشتگی بزرگ کنند وگاهی آذین موضوع رنج میبرند.. و بعضیها هم ۱۰ سال بد میون ۳۰ سالگی بچدار میشن که دیگه اون موقع زندگیشون (امیدوارم که ) جا افتاده و میتونن واسه اون بچه کوچولو همه چی بخرن و حسابی لوسش کنن این افراد هم همیشه فک میکنند که ۱۰ سال پیش باید بچدار میشدند و الان کلی از زندگیشون جلو بودن و اذین جهت رنج میبرند...
کلا بعضیها هم هرچی خدا قسمتشن کنه یه عیبی توش میبینن و اصلان از همه چیز دنیا رنج میبرند......
به این لیوان آب تو عکس زیر نگاه کن،،،،،نصفشو خالی میبینی،،،،،،،،،، یا نصفشو پر
سعی کن از هر لحظه زندگیت حد اکثر استفاده رو ببری...بشین با شوهرت واسه زندگیت یه نقشه ۵ ساله بریز اونو تقسیم بر ۵ کن و ببین که سال دیگه باید کجا باشی؟...۶ ماه دیگه باید کجا باشی؟
بد اونرو بازم تقسیم کن و اینطوری میتونی ببینی مسلن یکماه دیگه باید کجا باشی؟
هر ۲-۳ ماه نقشه اولیت را بازرسی کن ببین آیا هنوز هم قابل اجراست یا اینکه باید کمی توش تغییر داده بشه...
تو computer science یه الگاریتم هستش به نام "Divide and conquer algorithm"،
هر کی بلده لطفا فارسیشو بگه،،،فلسفه اش همون که بالا وسعت گفتم یعنی اینکه مشگل بزرگ را به تیکه هأی کوچیک و قابل اجرا تقسیم کن و اونها را انجام بده..
امیدوارم که موفق باشی.
سلام
تهران جان اسم فارسی الگوریتم ، تقسیم و حل است .
مرسی فری جون
سلام تهران جان
اومده بودم مطالب این پست رو بخونم چشمم افتاد به امضات گفتم اسم اون درخته رو برات بذارم *** بید مجنون ***
خانم شمیم نوشته است:سلام تهران جان
اومده بودم مطالب این پست رو بخونم چشمم افتاد به امضات گفتم اسم اون درخته رو برات بذارم *** بید مجنون ***
شمیم خانم ، فکر میکنم "بید مجنون" اسم یک فیلم بود که پرویز پرستویی بازیگر اون بود .
پيوست:bazgasht_2.jpg
اسم فیلم " بید مجنون" از اسم همون درخته که توش بود گرفته شده ، درسته شمیم جان اسم اون درخته بید مجنونه
حالا بحث فیلم و درخت و بیخیال بشین بچسبین به بحث اصلی
خانوما منم یه سوال دارم راستش همسرم خیلی دلش بچه میخواد ولی میدونه با توجه به شرایطمون 1- 2 سال دیگه باید صبر کنه اما من چی کار کنم که بچه نمی خوام البته میدونم خودخواهیه که بخاطر خودم بچه دار نشم و حتما وقتش که برسه تسلیم خواهم شد اما با دلم چی کار کنم ؟ شاید پیش خودتون بهم بخندین ولی من خیلی ترسو هستم بسیار شدیدتر از اونی که فکرشو بکنید از حاملگی و زایمان حتی بصورت سازرین وحشت دارم طوری که وقتی اسم دکتر و زایمان و بیمارستان میاد فشارم میاد پایین فکر کنم با این همه ترس و اضطراب اصلا نتونم بچه رو نگه دارم و احتمال سقطش هم زیاد خواهد بود یعنی کسانی که منو از نزدیک میشناسن همیشه این نکته رو یادآور میشن حالا من چی کار کنم ؟ خانومای باتجربه به من کمک کنید البته به نظرم همسرم باید قبل از بارداری با مشاور روان شناسی جلساتی داشته باشم
با سلام خدمت همهٔ خانمهای عزیز من ۲ ماه میشه که خدا بهم دختری ناز هدیه کرده و این دختر کوچولوی من الان ۳ روز میشه که شیر منو خوب نمیخوره مخصوصا سینهی چپم را هر کاری بگید کردم بخاطر همین گفتم بهش شیر کمکی بدم ولی شیر خشک هم نمیخوره و کلا با پستونک و شیشه رابطهٔ خوبی نداره من نمیدونم چیکار کنم که لاقل شیر خودمو خوب بخوره اگه میشه منو راهنمائی کنید در ضمن بیشتر از ۱۰ دقیقه هم شیر نمیخوره و اگه در ط این زمان شیر بپره گلوش دیگه اصلا نمیخوره و دائم گریه میکنه نمیدونم چیکار کنم بعضی موقع سینهام مثل سنگ میشه هر کار میکنم نمیتونم بدوشم تا دردش کم بشه واقعا نمیدونم چی کار کنم؟
اینم عکس کوچولوی با قلق من
پرینا جون، مبارکه قدم نو رسیدهت، اسمش چیه این خوشگل من؟؟؟
بچه دومی من هم شیر منو زیاد نمیخورد و وزنش خیلی کم شده بود....در حالیکه من تجربه هم داشتم تو اینکار شیر دادن....خودت را ناراحت نکن(شیرت خشک میشه.....این درسته...) ولی از شوخی گذشته....بچه را حتما ببر دکتر که بفهمی که وزنش بطور خطر ناک کم نشه....
من شیر خشک را ( گاهی هم شیر خودم را میدشیدم)میریختم تو این ظرفها،،بشون میگن medicine cup اینجا البته بعد بچه را در حالت عمودی نگهداری...من برام سخته که توضیح بدم ولی باید مواظب باشی که بچه تو گلوش نپره شیر.
از دکتر بپرسید ایشون بتن راهنمائی میکنند که چطوری این کار را صحیحا انجام بدید
یواش یواش مثلا یکی دو قلپ بش بده بد اروغ بزنه و این بچه شما مثل بچه من ریزه هست(الان بیا ببینش،،،مشالا)زود از مکیندن یا خوردن خسته میشه..
راجع سینههات که دردناک میشن میتین برید زیر دوش آب گرم و اونها را ماساژ بدید..امیدوارم کمکتون کنه.
چه روزهای خوبی هستن اینروزا،،،قدرشن را بدونین
---
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1953]