واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ميزگرد تحليل جنگ 33 روزه - 2 زارعي: بعد از جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي در چشم آمريكا بسيار كمقيمت شد
خبرگزاري فارس: يك كارشناس مسائل خاورميانه با بيان اينكه بوش و اوباما در ظاهر از رژيم صهيونيستي دفاع ميكنند، گفت: بعد از جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي در چشم آمريكا بسيار كم قيمت شد چرا كه اسرائيل نتوانست از پس يك گروه مقاومت كوچك به نام حزبالله برآيد.

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، سعدالله زارعي كارشناس مسائل خاورميانه در ميزگرد "تحليل جنگ 33 روزه" كه با حضور سردار حسين علايي كارشناس مسائل نظامي در خبرگزاري فارس برگزار شد، گفت: پيروزي حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه، وضعيت جديدي را در منطقه به وجود آورد و مبناي يك تقسيم بندي تاريخي شد؛ جهان قبل از جنگ 33 روزه و جهان بعد از جنگ 33 روزه. اين تقسيمبندي ناشي از تحولات بسيار عميقي است كه جنگ 33 روزه بر معادلات منطقهاي برجا گذاشت.
زارعي افزود: متاسفانه با تمام اهميتي كه اين جنگ دارد و با همه تاثيري كه اين جنگ بر منطقه خاورميانه از جمله بر سرنوشت جمهوري اسلامي ايران دارد كمتر در داخل ايران مورد بحث و بررسي قرار گرفته است، تا جائي كه هنوز بسياري هستند كه وقتي بحث از مقاومت لبنان و جنگ 33 روزه ميشود شانههايشان را بالا مياندازند و ميگويند اين جنگ چه ربطي به ما دارد؟! در حالي كه اگر ما رژيم صهيونيستي را به عنوان يكي از دشمنان عنود و سرسخت جمهوري اسلامي در نظر بگيريم و نگاهي به نقشههاي آنان عليه جمهوري اسلامي داشته باشيم متوجه ميشويم كه جمهوري اسلامي جزء اهداف اوليه عملياتي رژيم صهيونيستي بوده و جنگ 33 روزه و شكست فاحش اين رژيم از جوانان حزبالله لبنان كه فرزندان انقلاب اسلامي ايران هستند و به اين رابطه فرزندي نسبت به انقلاب افتخار ميكنند شكست سنگيني بود به گونهاي كه اسرائيليها ديگر حمله به جمهوري اسلامي را در تخيلشان هم نميگذرانند.
وي با اشاره به اين كه جنگ 33 روزه در گسترش امنيت منطقهاي و در ايمنسازي محيط منطقهاي جمهوري اسلامي و بيشتر كشورهاي خاورميانه تاثير بسيار تعيينكنندهاي داشت، گفت: از همين رو ميتوان گفت جهان پس از شكست اسرائيل از حزبالله لبنان در تموز سال 2006 بسيار امنتر است از جهان قبل از اين تاريخ؛ اين مسئلهاي است كه نياز به كنكاش و بررسي دارد. جنگ 33 روزه يك جنگ جامع و فراگير بود يعني از يك سو رژيم صهيونيستي با تمام قواي هوايي- دريايي و زميني وارد جنگ شد و يك جنگ پرشدت را شروع كرد. به گونهاي كه آمارها نشان ميدهد در اين جنگ حداقل 30 هزار گلوله به سمت لبنان شليك شد و 1500 سورتي پرواز از سوي رژيم صهيونيستي عليه لبنان در اين 33 روز صورت گرفت؛ يعني روزانه حدود 40 سورتي پرواز عليه لبنان انجام داد در حاليكه لبنان كشوري كوچك با 10400 كيلومتر مربع مساحت است و اين جنگ حدوداً در مساحت 4000 كيلومتري لبنان يعني مناطق شيعهنشين اتفاق افتاد و اين در طول جنگهاي ديگر كه سابقه دارد.
اين كارشناس مسائل خاورميانه ادامه داد: شدت عمليات اسرائيل عليه لبنان به گونهاي بود كه بنابر اسناد قطعي و اخبار يقيني، اسرائيليها در هفته آخر جنگ با كمبود مهمات مواجه شده بودند تا جايي كه يك خط هوايي بين تركيه و اسرائيل (بين پايگاه اينجرليك در تركيه و تلاويو) براي انتقال مهمات برقرار شد و همين طور يك خط انتقال دريايي مهمات از قطر به پايگاه تلاويو شكل گرفت، همچنين فرودگاههاي مهمي در سطح جهان از جمله فرودگاه هيسترو لندن براي انتقال بمبهاي پنج تني فعال شدند تا اين بمبها را از اروپا به تلاويو برسانند.
زارعي افزود: جنگ 33 روزه به لحاظ برخورد نظامي بسيار ابعاد فراگيري داشت و در عين حال در طول جنگ، سازمانهاي حقوقي و سياسي بينالمللي در كنار اسرائيل بودند. شوراي امنيت سازمان ملل در طول اين مدت يا با سكوتش با رژيم صهيونيستي همراهي ميكرد يا با سخناني كه حزبالله را تروريست معرفي ميكرد از اسرائيل حمايت ميكرد و يا در اين اواخر با صدور قطعنامه 1701 عملاً تلاش كرد جنگ را با يك پيروزي براي اسرائيل به پايان برساند كه البته موفق نشد. همينطور اتحاديه اروپا و كشورهايي مثل فرانسه و انگليس، مساعدت بسيار نزديك در اين جنگ با رژيم صهيونيستي داشتند و قطعنامه 1701 را هم انگليسيها پيشنهاد كردند، البته پيشنويس قطعنامهاي كه انگليسيها تهيه كردند بسيار تند بود و تلاش ميكرد كه حزبالله لبنان را از طريق يك اقدام بينالمللي خلع سلاح كند و در نهايت از بين ببرد اما اين پيشنويس با مخالفت حزبالله لبنان و بسياري از كشورهاي عضو سازمان ملل قرار گرفت و دوبار اصلاح شد تا در نهايت در قالب قطعنامه 1701 صادر شد و ناچار شدند موجوديت حزبالله لبنان را به رسميت بشناسند.
وي با اشاره به اين كه قدرتهاي بينالمللي در طول جنگ همواره در كنار رژيم صهيونيستي بودند و اين ابعاد بينالمللي جنگ را نشان ميداد، اظهار داشت: در منطقه هم كشورهاي عربستان سعودي، مصر و اردن در كنار رژيم صهيونيستي بودند و اين همكاري با رژيم صهيونيستي را مخفي هم نكردند بلكه با فتاوايي كه علماي وهابي عليه حزبالله لبنان درست در اثناي جنگ نابرابر 33 روزه عليه حزب الله لبنان صادر كردند مشخص شد كه با صهيونيستها همدست هستند عليرغم همه اين ائتلافها و اتحادها در سطح بينالمللي عليه حزبالله لبنان و عليرغم اينكه حزبالله در فضاي داخلي لبنان با تنشهاي گوناگوني مواجه بود و گروههاي 14مارس و امثال حزب المستقبل، حزب كتائب، فالانژهاي لبنان، احزاب دروزي لبنان و ... عليه حزبالله به صورت يك خنجر از پشت عمل ميكردند اما حزبالله در اين جنگ به پيروزي رسيد، وقتي تمام اين ائتلافهاي داخلي و بينالمللي نتوانستند با حزبالله مقابله كنند يك موقعيت ممتازي در صحنه بينالمللي و منطقهاي ظهور و بروز پيدا كرد و حزبالله در جايگاه ويژه و ممتازي قرار گرفت.
زارعي ادامه داد: حزبالله در لبنان از مسئله عدم ورود به مباحث قوي و مذهبي دفاع كرده و به هيچ وجه به اين مسائل دامن نزده است. حزبالله لبنان با هوشياري از پيدا شدن يك خط مشي كه ماهيت صرفاً مذهبي يا حزبي و گروهي داشته باشد اجتناب كرده. درست است كه حزبالله لبنان را جمع قابل توجهي از جوانان شيعه لبنان تشكيل ميدهند ولي آنها دور هم جمع شدهاند تا تنها از هويت شيعه دفاع كنند بلكه حزبالله لبنان براي دفاع از تماميت لبنان تشكيل شده است. حزبالله لبنان به هيچ وجه ماهيت طايفهاي يا مذهبي ندارد بلكه بر اساس تاكيد مكرر سيد حسن نصرالله، حزبالله لبنان براي دفاع از تماميت ارضي لبنان و دفاع از تمام مردم لبنان تشكيل شده است. عملكرد حزبالله در طول 25 سال گذشته به خوبي مؤيد اين است كه حزبالله به دفاع از تماميت ارضي لبنان باور دارد. دفاع حزبالله از آقاي «سمير قنطار» نمونهاي از اين مسئله است. آقاي سمير قنطار يك اسير دروزي بود كه 30 سال در اسارت اسرائيليها بود و هيچ كس نتوانسته بود او را آزاد كند و اسرائيليها هم به آقاي قنطار گفته بودند هيچ كس نميتواند تو را آزاد كند اما آقاي سيد حسن نصرالله از اين اسير دروزي با قاطعيت دفاع كرد و اعلام كرد ما به زودي سيمر قنطار را در بيروت ملاقات خواهيم كرد و ديديم كه آقاي نصرالله تمام تلاش خودش را براي آزادي سمير قنطار به كار بست و در نهايت هم موفق شد او را آزاد كند بنابراين حزبالله لبنان براي دفاع از مردم و تماميت ارضي لبنان و در بعد فراگيرتر براي دفاع از موجوديت مستقل منطقهاي تشكيل شده است.
اين كارشناس مسائل خاورميانه گفت: در جنگ 33 روزه چيزي كه براي همه به اثبات رسيد اين بود كه اگر يك گروه اراده كند كه با تكيه بر توانمنديهاي خودش هرچند كه اين توانمنديها در مقايسه با توان دشمن اندك هم باشد به پيروزي برسد و انسان مؤمن با توكل به خدا ميتواند نقشههاي دشمن را هرچند كه اين نقشهها بسيار پيچيده و درهم باشد خنثي كند. اين مسئله در جنگ 33 روزه به اثبات رسيد و اين مهمترين چيزي بود كه مقاومت در اين جنگ به دست آورد. كشورهاي منطقه هم كه تا اين زمان تحت تاثير تبليغات گسترده جريانات استكباري و تحت تاثير وقايعي كه طي دهههاي گذشته در منطقه خاورميانه اتفاق افتاده بود احساس ضعف و ذلت نسبت به آمريكا و قدرتهاي بينالمللي ميكردند امروز احساس ميكنند كه ميتوانند بر اين قدرتها غلبه كنند و بر ساز و برگ و جنگ افزارهاي مدرن آمريكا پيروز شوند كه اين مهمترين دستاورد اين جنگ بود.
زارعي در ادامه ميزگرد "تحليل جنگ 33 روزه" در خبرگزاري فارس خاطرنشان كرد: به طور طبيعي امروز ديگر هيچ ملتي در خاورميانه نميتواند با استناد به امكانات آمريكا بگويد ما توانايي پيروزي بر آمريكا را نداريم و اين مشكل آمريكاست. الان آمريكاييها اقرار ميكنند كه چون اسطوره شكستناپذيري آمريكا و اسرائيل در منطقه خاورميانه شكسته شده بنابراين مقاومت در سطح منطقه بسيار گسترده شده و نه فقط شيعهها بلكه سنيها را هم در بر گرفته و امروز به اندازهاي كه شيعهها وارد ميدان مبارزه شدهاند سنيها هم وارد اين ميدان شدهاند، البته در كشورها و طيفهاي مختلف ممكن است نوع ورود به آن مسئله متفاوت باشد مثلاً در تركيه شاهد يك نوع ورود باشيم اما در فلسطين نوعي ديگري از ورود را ببينيم. اما آنچه كه مهم است ورود ملتها به ميدان مقابله با آمريكا است و ديگر حضور و استيلاي آمريكا را تحمل نميكنند. بر همين اساس هم حزبالله لبنان اگرچه يك «فئة قليلة» بود و لبنان اگر چه يك قطعه كوچك در منطقه است اما همين گروه اندك توانست بر قدرت بزرگتر از خودش پيروز شود. زيرا معنويت، روحيه، انگيزه و اراده انساني بر جغرافيا و ماديات غلبه كرد.
اين كارشناس مسائل خاورميانه افزود: يكي از تئوريسينهاي آمريكايي در تحليلش گفته است: «جنگ اسرائيل و حزبالله مينياتوريزه جنگ ايران و آمريكا اين بيانگر واهمهاي است كه آمريكاييها بعد از جنگ 33 روزه از مواجهه با جمهوري اسلامي دارند و از بركات اين جنگ است كه موجب شد آمريكا در مواجهه با جمهوري اسلامي به تامل بيشتر بپردازد و همين تا حد زيادي تهديدات امنيتي ما را كاهش ميدهد.
بعد از جنگ 33 روزه، رژيم صهيونيستي دچار بحرانهاي بسيار گستردهاي شد، بياعتمادي مردم اسرائيل به ارتش رژيم صهيونيستي يكي از اين بحرانهاست. مردم اسرائيل بعد از جنگ 33 روزه از تامين امنيت خودشان توسط ارتش نااميد شدند و موضوع بقاي اسرائيل مطرح شد. اسرائيليها به اين فكر ميكنند كه حتي اگر ارتش قدرتمندي هم داشته باشند و بتوانند ضعفهاي آن را اصلاح كنند آيا باز هم با استفاده از قدرت نظامي ميشود موجوديت اسرائيل را حفظ كرد يا نه؟
زارعي خاطرنشان كرد: تا قبل از جنگ 33 روزه موضوع ارض موعود (سرزمين مقدس) براي اسرائيليها بسيار جدي بود و رژيم صهيونيستي توانسته بود در پناه 3، 4 دهه تبليغات سياسي براي يهوديها جا بيندازد كه اين ارض مقدسي كه در تورات آمده همين سرزمين فلسطين است و بنابراين ما يك رسالت تاريخي مذهب داريم براي احياي هويت يهود و احياي سيادت يهود در نظام بينالمللي، اما بعد از جنگ با حزبالله، اين مسئله به شدت زير سوال رفت و مورد شك و ترديد قرار گرفت. طبق گزارشي در روزنامه «هاآرتص» در تاريخ 22/3/2008 ، فردي به نام يولي گلدشتاين گفته است كه 85 درصد يهودياني كه در كانادا زندگي ميكنند روس تبارهايي هستند كه از اسرائيل به كانادا آمدهاند يعني يك جمعيت يهودي در حال حاضر در كانادا شكل گرفته كه قبلاً همه در فلسطين اشغالي و در شهركهاي صهيونيستي بودهاند. اين نشان ميدهد كه آرماني به نام صهيونيسم و ارض موعود جاي خودش را در اذهان شهروندان يهودي از دست داده است. فردي به نام «آبراهام فيروش» دبير دوم دولت مناخم بگين گفته است «در حال حاضر 50 درصد جوانان يهودي ميگويند نابودي اسرائيل هيچ اهميتي ندارد». طبق يك نظرسنجي در آمريكا 70 درصد يهوديان آمريكا گفتهاند ما تا به حال به اسرائيل نرفتهايم و علاقهاي هم به سفر ندارند.
وي ادامه داد: از بعد از جنگ 33 روزه، اسرائيليها بيشتر از آنكه از تهديدات خارجي بترسند از نوعي فروپاشي در درون خودشان به هراس افتادهاند. از بعد از جنگ با حزبالله، مقالات متعددي در خود روزنامههاي صهيونيستي درباره فروپاشي اسرائيل منتشر ميشود. هر روز در «معاريو»، «يديعو آرنوتا» و «اورشليم پست» مقالاتي در اين باره چاپ ميشود، هر روز يكي از مقامات و يا تئوريسينهاي رژيم صهيونيستي خطر فروپاشي را گوشزد ميكنند به همين خاطر رژيم صهيونيستي بسيار محتاج اين است كه اشخاص مثل باراك اوباما و يا جورج بوش در مجامع رسمي از آنها حمايت كنند.
زارعي در پايان گفت: در طول دو سال گذشته خود يهوديها كتابهاي زيادي درباره اوضاع وخيم رژيم صهيونيستي نوشتهاند. يك يهودي به نام "شلمن" كتابي نوشته با عنوان "چگونه ملت يهود اختراع شد؛ از يهود تا صهيونيزم" و يا فردي بنام "فينكنشتاين" كتابي تحت عنوان "پردهبرداري از توارت" نوشته و با استناد به تورات اثبات كرده كه مساله "ارضموعود" و تشكيل دولت يهودي باطل است و اساساً تورات مخالف تشكيل يك دولت يهودي است. درست است كه جرج بوش و باراك اوباما در ظاهر از رژيم صهيونيستي دفاع ميكنند اما حقيقت اين است كه از بعد از جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي در چشم آمريكا بسيار كم قيمت شده است و اين طبيعي است چرا كه بعد از حمايت 6 دههاي آمريكا و اروپا از رژيم صهيونيستي اين رژيم نتوانست از پس يك تگروه مقاومت كوچك به نام حزبالله برآيد.
انتهاي پيام/خ
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]