واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: زندگی نامه : نام خورناتسی (Khorenatsi) یا خورنی نشان میدهد که وی باید در ناحیهای به نام خورن یا خوریان زاده شد باشد. روستا یا شهری با این نام تا این اواخر شناخته نشده بود. این اختمال وجود دارد که وی در روستای کوچکی به نام خوریا در ناحیه هاباند ایالت سیونیک (یکی از استانهای پانزدهگانه ارمنستان باستان) بدنیا آمده باشد. چند سند جنبی این باور را تقویت میکند. از جمله آشنایی کامل خورنی به سیونیک، مسیر جریان رود ارس، آبادیهای سواحل رود ارس، عدم تمایل او نسبت به مامیکنیان که در نیمه دوم سده پنجم دشمنان سیونیک بودند و جز اینها.
سال تولد او نیز به روشنی معلوم نیست. برخی پژوهشگران میگویند که او باید در سال ۳۷۰ میلادی زاده شده و به سال ۴۹۰ در سن ۱۲۰ سالگی بدرود حیات گفته باشد.۱ این ۱۲۰ سال سن او بسیار غیر محتمل است، چراکه با گفتههای خود وی بعضا مغایرت دارد. به طور نمونه او اشاره به تحصیل در اسکندریه در بین سالهای ۴۳۲ م. تا ۴۳۷ م. دارد که اگر وی در سال ۳۷۰ م. متولد شده باشد، در آن زمان باید پیرمردی ۶۲-۶۶ ساله بوده باشد. ولی اگر یک سن واقعیتر مثل ۲۲-۲۳ سالگی را بر روی او فرض کنیم. سال تولد وی باید حدودا ۴۱۰ م. یا یکی دو سال پس و پیش باشد.
از دوران کودکی خورنی اطلاعی در دست نیست ولی به احتمال زیاد وی تحصیلات ابتدایی را در همان سیونیک پشت سر گذاشته و در ۱۵-۱۶ سالگی در واغارشاباد به مدرسه مرکزی ارمنیان در آن دوران رفته و در آنجا غیر از زبان ارمنی، زبانهای یونانی و آشوری را نیز فراگرفته است.
پس از شورای افسس (۴۳۱ م.)۲ زمانی که ساهاک و مسروپ کتاب مقدس را مطابق متن یونانی تصحیح میکردند و یا برای دومین بار از یونانی ترجمه میکردند به یونانیدانان زبردست و دانشمندان ماهر در فن نگارش احتباج پیدا کردند، لذا تصمیم گرفتند چند تن از با استعدادترین شاگرانشان را به اسکندریه در مصر، مرکز علوم آن عصر بفرستند که یکی از آنان موسی بوده است.
اینکه او در اسکندریه چه چیزی میآموخت ما بطور مطمئن نمیدانیم، او معلمش را افلاطون جدید (فلوطین) مینامد بودن اینکه اسمش را یاد کند، لذا احتمال دارد او حکیم و دانشمند بوده تا عالم الهی. با در نظر گرفتن انگیزه اصلی مراجعت باید اضافه کنیم که موضوعات اصلی تحصیلی او را زبان یونانی و فن نگارش یعنی نظریه زبان و سخن، دستور و فن بیان تشکیل میداد. دوم آنکه او تفسیر کتاب مقدس، تاریخ و اساطیر یونانی نیز تحصیل میکرد.
پس از تحصیل در اسکندریه موسی به دیار خود بازمیگردد و نه تنها مورد استقبال قرار نمیگیرد بلکه با بیاحترامی و تعقیب و آزار روبرو میشود. علل این تعقیب و آزار چندان مشخص نیست. یکی از دلایل آن میتواند داشتن تمایلات فرهنگ یونانی باشد. به هر حال موسی تا سن شصت سالگی این مصائب را تحمل کرد تا اینکه وضع بکلی تغییر کرد و او حرمت و احترام بسیاری یافت و شرایط مناسبی برای انجام کارهای محبوب ادبی او برایش بوجود آمد. در همین زمان بود که شاهزاده ساهاگ باگراتونی با شنیدن آوازه علمی او به او روی آورد و درخواست نمود تاریخ ارمنیان بویژه تاریخ پادشاهان و خانوادههای اشرافی ارمنی را به رشته تحریر درآورد. موسی در سالهای هشتاد سده پنجم حدود ۴۸۳-۴۸۵ م. به پایان برد. مرگ وی احتمالا در آغاز سالهای نود همان سده (به اعتقاد برخی ۴۹۳ م.) اتفاق افتاد.
به جز «تاریخ ارمنیان» کتب دیگری همچون «تاریخ هریپسیمه» و «نطق وارتاوار» به وی منسوب شده که جای شک و تردید دارند. اثر ترجمهای او را باید «نیازنامه» دانست. بررسیهای ادبی به احتمال زیاد، ترجمه تاریخ ماجراهای اسکندر نوشته کالیستنس کاذب و قسمتی از نطقهای گریگور نازیانزی (عالم الهیات) را نیز به او نسبت میدهند.
تاریخ ارمنیان به سه بخش یا کتاب تقسیم شده است که عبارتند از:
نسبنامه بزرگان ارمن
تاریخ میانه نیاکان ما
پایان تاریخ میهن ما
کتاب یا بخش نخست شامل ۳۲ باب است که هفت باب نخست شامل مطالب پیشگفتاری هستند و از باب دهم تاریخ اصلی ارمنیان آغاز میگردد. پس از کتاب اول دو باب «از افسانههای پارسی» بطور مجزا وجود دارد که اولی در مورد آژدهاک بیوراسب و فریدون اما دومی شامل تشریح این افسانه و تاریخ تصحیح شده میباشد.
کتاب دوم شامل ۹۲ باب است و از قیام پارسیان در برابرسلوکیان و از پادشاهی واغارشاک بر ارمنیان (۱۳۲ پ.م.) آغاز میشود و با مرگ تیرداد (۳۱۸ م.) پایان میپذیرد، بنابراین شامل ۴۵۰ سال تاریخ ارمنیان است.
کتاب سوم شامل ۶۸ باب است و شامل رویدادهای اتفاق افتاده در عصر مولف یا کمی پیش از آن است که با خسرو صغیر (۳۱۹ م.) جانشین تیرداد شروع میشود و تا فروپاشی پادشاهی آراشاگونی (اشکانیان ارمنی ۴۲۸ م.) ادامه دارد.
در ابتدای این کتاب خورنی پس از بیان نامه ساهاک در پاسخ به خواهش او به شرح دلیل استفاده وی از منابع یونانی به جای دیگر منابع میپردازد. او اشاره دارد که به ویژه پارسیان و کلدانیان کارهای متعددی مربوط به ارمنیان انجام دادهاند ولی از آنجا که یونانیان کتب و تواریخ همه هملتها را به یونانی ترجمه میکردند و از این لحاظ از دیگر ملل بسیار پیشی داشتند، وی ترجیح داده تا از منابع یونانی استفاده نماید. سپس وی به بیان رفتار دانشستیزانه نخستین پادشاهان و شاهزادگان ارمنی میپردازد و از این باب بسیار گله و شکایت مینماید.
در بخش بعدی وی به قیاس کتاب مقدس با مطالب سایر تاریخنگاران در باب آدم و دیگر پیشوایان (پیامبران) همچون نوح میپردازد و بیان میدارد که مطالب این دو در بعضی موارد دارای تشابه و در بسیاری دیگر دارای تناقض است. خورنی خود از گزافهگویی در این باب پرهیز میکند و بحث منشاء تاریخ ارمنیان را آغاز مینماید.
آرشاک بزرگ پادشاه پارسیان و پارتیان۳ که خود نیز اصلا پارتی بود در برابر مقدونیان شورش کرد و آنتیوخوس را در نینوا به قتل رساند و سراسر گیتی را فرمانبردار خود ساخت و برادر خود واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان گماشت.
واغارشاک یک نفر آشوری هوشیار به نام مارآباس کاتینا را با هدایای گرانبها نزد برادر خود آرشاک بزرگ میفرستد و در نامهای به وی تقاضا میکند که آرشاک دیوان درباری را در برابر وی بگشاید تا از این طریق مشخص گردد پیش از واغارشاک چه کسانی بر ارمنستان حاکم بودهاند و منشاء این ناخارنشینها از کجاست. این خواسته پذیرفته میشود و مارآباس کاتینا با بررسی همه کتب نوشتهای یونانی مییابد که به فرمان اسکندر از زبان کلدانی به یونانی برگردانده شده و شامل داستانهای باستانیان و نیاکان اصیل است.
در این کتاب آمده است که همه افراد نامدار از فرزندان سه شخصیت ناخاراری به نامهای زروان، تیتان و هاپتوسته میباشند. مارآباس کاتینا این کتاب را نزد واغارشاک میبرد و وی آنرا در صندوقی نگهداری میکند و دستور میدهد تا بخشی از آن را بر روی سنگ حکاکی کنند.
تاریخ در این کتاب چنین آغاز میشود:
«نخستین خدایان مخوف و نامآور و باعث مواهب بزرگ گیتی و سرآغاز جهان و تعدد بشریت بودند. نسل تهمتنان نیز از اینان ناشی گردید، مردانی عظیمالجثه، نیرمند و ستبری که با تکبر و غرور اندیشه غیر مشروع برجسازی را در مغز خود پروراندند و آنگاه اقدام به انجام کردند. در اثر خشم خداوندی، توفان شدید روی داد و برج نابود گردید و هر یک از مردمان دارای زبانهای غیر قابل فهم (برای دیگران) شدند و لذا میان آنان شورش و ناسازگاری افتاد. هایک هاپتوسته نیز یکی از آنان بود، ناخاری دلیر و نامدار با کمانی بزرگ و نیزهافکنی پرتوان به شمار میرفت.»
هایک در برابر استبداد بعل که توانسته بود سراسر زمین را تسخیر کند، پرچم شورش برافراشت چراکه نمیخواست از وی فرمانبرداری کند. وی پس از تولد فرزندش آرمنیاک در بابل همراه فرزندان و نوادگان خود که حدود سیصد نفر بودند اقدام به کوچ کرده و به سرزمین آراراد که در نواحی شمال واقع بود رفت. هایک مردمان آنجا را فرمانبردار خود ساخت و در آنجا خانههایی بنا نمود و به عنوان ارث به کادموس فرزند آرامانیاک داد.
بعل تیتان یکی از فرزندان خود را به نزد هایک میفرستد و از وی میخواهد که از او فرمانبرداری کند. هایک نمیپذیرد و جنگی بین این دو درمیگیرد و در این جنگ هایک با کمان خود تیری بر سینه بعل میزند و وی را به هلاکت میرساند و سپاهیان بعل هم با دیدن این صحنه پا به فرار میگذارند.
پس از مرگ هایک فرزندش آرامانیاک دودمانش را رهبری کرد و بدین ترتیب از نسل وی یکی پس از دیگری بر ارمنستان حکومت کردند تا اینکه قدرت به دست شخصی به نام آرام رسید. وی مرزهای ارمنستان را در همه سو گسترش داد و یونانیان و پارسیان به واسطه نام همین شخص ارمنیان را آرمن و آرمنیک مینامند در حالیکه ارمنیان خود را به مناسبت نام نیایشیان هایک «های» خطاب میکنند.
آرام در جنوب بر آشوریان چیره گشت و بخشی از سرزمین آنان را تسخیر نمود در غرب هم کپدوکیه را به تصرف خود درآورد. پس از وی فرزندش آرا سرزمین عظیمی که آرام به ارث گذاشته بود را رهبری کرد. در این زمانی زنی به نام شامیرام (سمیرامیس) ملکه آشور بود. با شنیدن آوازه زیبایی آرا، شامیرام نمایندگانی را با هدیه و تحفه نزد وی فرستاد و تقاضا کرد تا وی به نینوا رفته و او را به زنی بگیرد و بر تمامی آنچه او دارد پادشاهی کند. آرا این پیشنهاد را نپذیرفت و بدینترتیب جنگی میان شامیرام و آرا در گرفت و در این جنگ آرا کشته شد.
پس از این پیروزی شامیرام مدتی را در دشتی به نام آیرارات (برگرفته از نام آرا) به سر میبرد. با مشاهده آب و هوای معتدل ارمنستان، وی تصمیم میگیرد تا در آن سرزمین کاخی بنا کند و آنجا را به عنوان پایتخت تابستانی خود برگزیند.
او تابستانها زمانی که به شمال به شهر ییلاقی در ارمنستان میآمد، زرتشت مغ نیا و پیشوای مادیان را زمامدار آشور و نینوا تعیین میکرد و چون او این امر را مدتی طولانی به وی محول نموده بود لذا به او اطمینان میکرد. شمیرام به علت رفتار *****آمیز خود بوسیله فرزندانش سرزنش میشد از این رو وی همه آنان را به هلاک رساند و تنها کوچکترین فرزند وی یعنی نینواس جان سالم به در برد.
میان شامیرام و زرتشت اختلافی افتاد و جنگی بینشان درگرفت و در این جنگ شامیرام ناچار به فرار به ارمنستان شد. در اینجا نینواس فرصت مناسبی برای انتقامجویی بدست آورد و مادرش را به قتل رساند و خود بر نینوای آشور پادشاهی کرد.
از آرا فرزندی به نام آرا آرایان به جا مانده بود که وی نیز به همراه شامیرام کشته شد. نینواس فرزند وی به نام آنوشاوان را به عنوان خراجگذار بخشی از ارمنستان تعیین کرد، بعدها وی توانست کل کشور را تصاحب کند.
بارویر فرزند اسکایوردی نخستین ارمنی است که بر ارمنستان پادشاهی میکند، وی واراباکس مادی (اهل نواحی نامعلوم مرزی ماد) را یاری کرد تا پادشاهی سارداناپال آشوری را براندازد و بدین ترتیب آشور و نینوا به چنگ مادها افتاد.
پس از برویر چند تن دیگر بر ارمنستان پادشاهی کردند تا اینکه نوبت به نهمین پادشاه یعنی تیگران بزرگ رسید. وی از هر حیث بزرگترین و نیرومندترین پادشاه ارمنی بود.وی در برانداختن حکومت ماد به کوروش کمک نمود و بر یونانیان بارها چیره شد و مرزهای ارمنستان را به منتهای وسعت خود رساند.
او در آغاز همپیمان آژداهاک مادی بود و خواهرش تیگرانوهی را به ازدواج وی درآورد ولی آژداهاک در سایه چنین پیوند خویشاوندی قصد قتل تیگران را داشت. این قصد وقتی قوت گرفت که کوروش به تیگران پیشنهاد پیمان داد. آژداهاک در خواب دید که توسط تیگران ارمنی مورد حمله قرار میگیرد، وی این خواب را با رایزنان خود در میان گذاشت و قرار برای این شد که یک ملاقات ظاهرا دوستانه با تیگران در مرز مشترک دو پادشاهی گذاشته شود تا نقشه شوم خود را عملی سازند ولی تیگران پی به این توطئه برد و از این رو کار این دو پادشاه به جنگ کشید و در این جنگ آژداهاک کشته شد.
تیگران خواهرش تیگرانوهی را به یک آبادی در ارمنستان که تیگران به نام خود تیگراناگرد ساخته بود میفرستد و آنویش زن نخست آژداهاک و فرزندانش را به همرا انبوهی از اسیران در سوی شرقی کوه بزرگ تا مرزهای گوغتن اسکان میدهد.
پس از تیگران فرزند و نوادگانش به پادشاهی میرسند تا اینکه یکی از آنان به نام واهه با شورش در برابر اسکند مقدونی به دست او میمیرد. از آنجا تا پادشاهای واغارشاک در ارمنستان چیز موثقی برای گفتن وجود ندارد چراکه در اثر رویداد شورشها برای تصاحب کشور یکی پیش از دیگری اقدام میکرد. بدین علت نیز آرشاک بزرگ به آسانی وارد ارمنستان شده و برادرش را بر تخت پادشاهی نشاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]