واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: كودكان سر آمد به توجه ویژه نیاز دارند.
تمام مردم روی زمین یكسان خلق نشدهاند تفاوتهای فردی از مشهودات روزانه است، حتی در شكل و حالات انفعالی و روش زندگی با هم اختلاف دارند.
كودكانی را میبینیم كه در سن 6 سالگی بعضا قبل از راه رفتن و زبان باز كردن میتوانند بخوانند و یا بنویسند و یا موسیقی بنوازند و نقاشی كنند.
بسیار دیده شده كه كودكان بیسرپرست بسیار زرنگ و با هوش و با استعداد هستند منتها چون خوب تربیت نشدهاند، استعداد خود را برای كارهای بد به كار میبرند. از طرفی كودكانی كه در آغوش خانواده در ناز و نعمت اما بیاستعداد بار آمدهاند زیرا والدین به جای آنها اندیشیدهاند.
بگذارید كودكان استعداد را در كوچه یاد بگیرند به هوا پرواز كنند، به زمین سقوط كنند و راه نجات را شخصا یاد بگیرند. نباید كودك همواره فكر كند كه والدین به او كمك خواهند كرد.وقتی از طرف والدین ناامید شد اتكا به نفس پیدا كرده برای زندگی خویش دست به ابتكار میزند. پس برای رسیدن به منتهای استعداد باید عوامل گیرنده را باور ساخت.
در هزاره سوم هیچ چیز تاسفبارتر از این نیست كه یك نابغه بالقوه درست همانند یك معلول، براثر خفقان محیط بهنجار به انحطاط كشیده شود و جایگاه خود را از دست بدهد.
چه كسی میتواند آینده یك كودك نابغه را پیشبینی كند شاید در اثر توجه به او كشف استعداد، توانایی خلاقیت همین كودك بتواند كودك معلول (جسمی، ذهنی) را در اثر نبوغ خود نجات دهد.از دیرباز كودكان پراستعداد (تیزهوش) مورد توجه بودهاند بهطوری كه افلاطون در كتاب جمهوری گزینش كودكان پراستعداد را حتی از میان خانوادههای زحمتكشان، صنعتگران و... تجویز كرده است.
در قرن پانزدهم سلطان محمد فاتح، مدرسه مخصوصی در قصر خود تاسیس كرد كه زیباترین، قویترین و باهوشترین كودكان را مستوفیان او از سراسر امپراتوری جمع و در آن مدرسه به تحصیل گماشتند.
هدف از تاسیس این مدرسه ایجاد افكار بزرگ در كالبدهای نیرومند بود. این كودكان را پس از اتمام تحصیلات به مناصب مهم میگماردند. مورخان معتقدند كه این ابتكار سهم بسزایی در افزایش سریع اقتدار امپراتوری عثمانی در قرن پانزدهم و شانزدهم داشته است.
در قرن بیستم و در آستانه هزاره سوم روزافزون شدن مدارس تیزهوشان بهویژه در ایران اسلامی نشانگر وجود كودكان پراستعداد در كشور است و مشاهده میشود كه ضمن تحسینبرانگیز بودن رسیدگی و توجه به كودكان معلول ذهنی كودكان تیزهوش نیز در كانون توجه قرار میگیرند و به حال خود رها نمیشوند، هر چند كه به علت نبود امكانات، بسیاری از كودكان تیزهوش به مدارس تیزهوشان و شاهد راه نمییابند همچنان در مدارس ضعیف و درجه 3 مشغول به تحصیلاند یعنی كودكان تیزهوش (gifted) همچنان در بوته فراموشی و فقر و فلاكت خانوادهها باقی میمانند.
در این میان بسیاری از مردم معتقدند كودكانی كه از قرایح استثنایی برخوردارند، نیاز چندانی به كمك ندارند، چون «سرآمد» هستند.
قطعا سرآمد در بسیاری از موارد به راحتی از جمع سربر میآورد و راه خود را در جامعه میگشاید ولی همیشه چنین نیست.دكتر رمیشدون معتقد است كه یك نابغه در كلاسهای درس ملالتبار با تكرار بیهوده مفاهیم اجمالی به انحطاط كشیده میشود چون سرآمد بیدرنگ درسها را درونسازی میكند.
حضور او در آن تكرار برای نبوغ او زیانبار است.اغراقآمیز نیست كه در بسیاری مواقع از نبوغش میگذرد چون بار سنگین نبوغ را نمیتواند تاب بیاورد چون هیچ كس به او نیاموخته كه با نبوغاش چه كند (طرز حملش را نمیداند.)
تاثیر محیط نامساعد بر نبوغ كودكان
در سالهای بسیار دور شخصا شاهد ماجرایی بودم. تاثیر این اندوه عمیق همواره تحقیق در مورد زندگی كودكان سرآمد را در ذهنم زنده نگهداشته بود.نیسیزاده در دبستان همشاگردی پسرم بود. همیشه بهدنبال پسرم میآمد كه با هم به مدرسه بروند. كودكی بسیار شاد و با نشاط و تیزهوش، چست وچابك.
وقتی رفتنشان را تعقیب میكردم میدیدم كه به جای راه رفتن پرواز میكنند. پدر نیسیزاده در پی یك بیماری فوت كرد، مادرش مخارج سرپرستی خانواده 5 نفری آنها را به عهده داشت. مادر تنگدست در خانهها رختشویی میكرد. خواهران و برادران نیسیزاده بهتدریج به شهرهای دیگر رفتند. خانواده از هم پاشیده شد. نبود اندوخته مالی (ارث) از طرف پدر به از هم ریختگی و از هم پاشیدگی خانواده بیشتر كمك كرد. نشاط و چابكی از نیسیزاده دور شد.
هر وقت از مدرسه به خانه باز میگشت مدتها در آستانه در منتظر مادرش میماند. به تدریج افت تحصیلی جایگزین تیزهوشی او شد. او كه همواره شاگرد ممتاز و سرآمد بچههای دیگر بود از ادامه تحصیل باز ماند. پسرم میگفت: نیسیزاده در طول راه كه به مدرسه میرویم درسهایش را مرور میكند حافظه تمام عیار و فوقالعادهای داشت . توانایی آموختن درس كلاسهای بالاتر را نیز داشت.
مدتها گذشت كه دوباره او را دیدم .چشمانی غمگین و حالتی پریشان داشت، گویی كوچكتر شده بود. رشدی در او نمیدیدم موفقیتهایش را یادآور شدم، از مادرش جویا شدم آهی عمیق كشید سر بهزیر فرو برد، گفت: مادرش بیمار است و دیگر تحصیل نمیكند و تنها دغدغهاش امرار معاش و تهیه دارو برای مادرش است. اولین باری نبود كه شاهد شكست یك كودك سرآمد (نابغه) بودم.
افول یك نابغه در شرایط بد
دختر آقای سبزواری شاگرد اول كنكور سراسری سال 1382 بود كه مادرش در بستر بیماری افتاد و سبزواری كه از بضاعت اندك مالی برخوردار بود نتوانست برای همسرش پرستاری استخدام كند در نتیجه آفاق سرآمد، برای پرستاری از مادر بیمار و رسیدگی به وضعیت خانه و خواهر و برادرش ترك تحصیل، و از دانشگاه رفتن باز ماند.
میبینیم كه برخلاف عقاید بسیاری از اندیشمندان كودك سرآمد، نمیتواند سر برآورده و راه خود را در جامعه هموار سازد؛پیشداوری یا سوء تفاهم دمكراتیك مانع از درك این واقعیت مسلم میشود.
معمولا این تصور پیش میآید كه محیط، سهم بهسزایی در تحول سرآمدها دارد. كاملا درست است محیط باعث شكوفایی سرآمدها میشود. محیطی كه مرفه پرور باشد، نه محیطی كه مملو از فقر و فساد باشد.
در بسیاری موارد بهجز استثناهای موجود سرآمدها به خانوادههای بسیار روشنفكر تعلق دارند یعنی خانوادههایی كه برای برانگیختن كودكان خود به انتخاب مشاغلی كه با استعدادهایشان وفق میكند واجد هرگونه تسهیلات هستند. روانشناسان و محققین در این استدلال خطایی را نشان میدهند. چه نسبتی از نوابغ بالقوه به طبقات محروم تعلق دارند؟ چگونه میتوان این نوابغ را نادیده گرفت.
بسیاری از كودكان ایرانی و آسیایی و اروپایی كه توانستهاند درفهرست نوابغ قرار گیرند و المپیادها را فتح كنند از طبقات محروم بودهاند.جنگنیز در میان كودكان زاغههای شیكاگو به نسبت ارزندهای از كودكان سرآمد دست یافت. به نظر جنگنیز «برای یافتن كودكان سرآمد كافی است معتقد باشیم وجود دارند و بخواهیم پیدایشان كنیم...»
تقسیمبندی كودكان
كودكان پر استعداد، سرآمد و خلاق را باید از هم متمایز كرد.درمراحل اولیه زندگی ردیابی كودك زودرس كار چندان دشواری نیست،بنابراین بسیار دیده شده كه فعالیتهای یدی در كودك خیلی زود بروز میكند، زود راه میافتد، زود حرف میزند، خیلی زود بر خود مسلط میشود.روانشناسان معتقدند كشف استعداد دوران كودكی بهعهده والدین و سپس معلمان است.
خانم حاجیوند میگوید: ما در بروجرد زندگی میكنیم تعطیلات نوروز مهمان داشتیم كه محمدحسین 2 ساله در حضور مهمانان زیرنویس اخبار تلویزیون را برای مهمانان خواند. این عمل او موجب شگفتی مهمانان شد و حیرت همسر و برادرم را نیز برانگیخت. گفتند شاید تصادفا نوشتهها را درست خوانده زیاد مهم نیست.
ولی وقتی در مسیر خیابانها، نام خیابانها و فروشگاه ها و اسامی معابر و كوچهها و بانكها را نیز خواند به نبوغ خدادادی او پی بردیم و از اینكه او اول اسفند 82 متولد شده و در نوروز 84 زیرنویس تلویزیون را خوانده است شگفتزده شده و بعد متوجه شدیم كه او توانایی خواندن بیش از یك هزار و پانصد كلمه را دارد.
حتی در خواندن برخی آیات قرآن به كمك پدرش و كتب دبستانی توانایی دارد.خانم گروست در كتابی درباره پسر سرآمدش نوشته است: مایك در 5/3 سالگی توانست بخواند. وقتی مایك كوچكتر بود میدیدم كه علاقه زیاد به ورق زدن كتاب دارد بعداز كتاب پارچهای اینبار كتاب كاغذی خریدم و خواستم كه به او خواندن یاد بدهم.
وقتی به واژههایی با حروف «ش» شروع میشد دیدم در میان حیرت من مایك كتاب را روی زانوانش گذاشت، كتاب به اندازهای بزرگ بود كه تمام پاهایش را میپوشاند، البته كتاب بزرگ نبود پاهای مایك كوچك بود مایك بعداز یك دقیقه نگاه كردن به صفحات كتاب شروع به خواندن كرد: شیر حیوانی است درنده، شیر را در قفس نگهداری میكنند، شمع استوانه كوچكی است شمعهای میلاد مسیح روشناند.
ناگهان متوجه شدم كه با دهانی خشك در حالی كه مو بر تنم راست شده و با اضطرابی نزدیك به هستری بیاختیار منهم نوشتههای كتاب را دنبال میكنم با خود فكر كردم شاید من قبلاً برایش خواندم و او حفظ كرده است.
با آرامش به خود مسلط شده به او گفتم: بسیار خوب حالا واژههایی را كه با حرف «گ» شروع میشود كه بدون مكث و اشتباه و بدون آنكه عجله كند تمام صفحات كتاب را خواند. مجلهای را شتابان برداشتم و گفتم حالا ببینم با این حروف ریزتر چه میكنی؟
او مجله را به چشمهایش نزدیك كرد و شروع به خواندن قسمتی كرد كه مربوط به تحقیقات فضایی بود. حتی در مورد اصطلاحات علمی نیز خطا نكرد. تعجب كرده بودم عجولانه پرسیدم:
مایك چند وقت است كه میتوانی بخوانی؟
«از خیلی وقت پیش مامان...»
برای خواندن چه كار میكنی؟
خواندن بلدم، همین مامان.
در گزارش یكی از محققین ایالات متحده آمده است كه 92 درصد كودكان پراستعداد در 6 سالگی و 33 درصد قبل از 5 سالگی قادر به خواندن هستند.
سخن آخر
كودك پراستعداد با مشكل بزرگی مواجه است، اگر در شرایطی بماند كه برای دیگران عادی است ولی با وضعیت او جور نیست خطر (نابودی تدریجی) او را تهدید میكند.
این كودكان به علت متفاوت بودنشان با مشكلاتی روبهرو میشوند كه گاه نمیتوانند برآنها چیره شوند چون مجال و شرایط تربیتی لازم را برای شكفتن نمییابند. هیچ چیز تأسفبارتر از آن نیست كه یك نابغه بالقوه بر اثر بی توجهی به انحطاط كشیده شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]