واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: توي چلچراغ اين هفته يه پرونده توپ درباره اخبار داريم كه يكي از مطالبش مصاحبه من يا محمدرضا حياتيه كه در ادامه ميخونيد. عكسش هم ما مهگامه پروانهست... 1- سالهاست به ديدن چهرهاش در زمان پخش اخبار از تلويزيون عادت كردهايم. ليسانس علوم سياسي دارد و تازه وارد دهه پنجم زندگياش شده. 2-به خاطر سبك خبرگويي و چهرهاي كه تا به حال از او ديدهايم، در نظر اول امكان دارد كه هر كسي فكر بكند با يك آدم كاملاً جدي و خشك روبهروست، اما وقتي روبهرويم مينشيند با يك آدم كاملتر از آن چيزي كه انتظار دارم روبهرو ميشوم. آدمي مهربان، بذلهگو، خندان و به دور از افههاي خيلي از همكاران همطرازش.
3-ميگويد به خاطر عشقي كه به هنر و مخصوصاً سينما داشته وارد اين رشته شده و بعدش به اين طرف كشيده شده. عاشق فيلمهاي قديمي و كلاسيك سينماست و اعتقاد دارد هنوز بعد از ساليان دراز فيلمي مثل «خوشههاي خشم» توليد نشده كه بتواند در حد و اندازههاي آن باشد. سينماي امروز دنيا را زياد نميپسندد و معتقد است عاري از جنبههاي هنري و انساني است. 4- كارش را با گويندگي راديو شروع كرده و حتي در نمايشنامههاي راديويي هم حرف زده. ميگويد جوانهاي نسل خودشان با حوصلهتر بودهاند و به همين خاطر هم پيشرفت كردهاند، اما امروزيها خيلي عجولند و زود جا ميزنند. 5- هنوز هم كه هنوز است بخش خبري 21 و محمدرضا حياتي پرطرفدارترين خبر و خبرگوي تلويزيون در بين مردم جامعه هستند به سراغ او رفتيم. * از اول گوينده خبر بوديد؟ نه، من ابتدا گوينده يك برنامه راديويي بودم، اما بعدها به خاطر جوي كه در حوزه خبر و آن حال و هوايش ديدم، با شخصيت خودم بيشتر سازگاري داشت. * آن موقع امتحان و گزينش خاصي هم براي ورود به اين عرصه وجود داشت؟ بله، طبق معمول آزموني ميگرفتند، البته خب چون آن موقع گويندگان قبل از انقلاب رفته بودند و در واقع صدا و سيما خالي مانده بود و عملاً كسي نبود، سختگيريها كمتر بود. آزموني گرفتند و ما هم جذب شديم. * اما باز هم فكر كنم جذب گوينده بهتر از الان بود؟ بله، شايد بشود گفت ما كمي راحتتر آمديم چون نياز بود، اما من هميشه گفتهام آنهايي كه اول انقلاب آمدند شايد ديگر بعدها كسي مثل آنها نيامد. نسل ما در سال 60-59 وارد صدا و سيما شديم، بعد از آن خيليها آمدند و رفتند. خيليها. مخصوصاً از دهه 70 به اين طرف، ولي نتوانستند در اين جايگاه ماندگار شوند. نيروهايي كه اول انقلاب آمدند واقعاً عاشق اين كار بودند و فقط عشق به صدا و تصوير و اين جور چيزها نبود. اصلاً در اين وادي نبوديم كه فقط معروف و مشهور بشويم، زياد اين چيزها هم نبود كه مصاحبه مطبوعاتي و عكس روي جلد و از اين جور حرفها باشد. * به هر حال كار شما شهرتي را هم به همراه دارد. يعني شما اصلاً از اين شهرت خوشتان نميآيد؟ اذيتتان ميكند؟ ببينيد اين دو جنبه دارد. نميشود گفت كاملاً اذيت ميكند. به هر حال انسان يك موجود علاقهمند به جلب توجه كردن و شناخته شدن است و طبعاً اين جنبه مثبتش است، ولي از طرف ديگر شايد بشود گفت 60 درصدش دست و پاگير است، به ضرر آدم ميشود و تو را از لحاظ اجتماعي محدود ميكند. خيلي چيزها را بايد رعايت كني كه يك آدم معمولي كه چهرهتلويزيوني و معروفي نيست لزومي به رعايت كردنش ندارد؛ خيلي چيزهايي كه شرعي و قانوني است. اين مخصوصاً براي كسي كه گوينده خبر هست و از اين نظر فراتر از يك چهره معمولي تلويزيوني به حساب ميآيد، بيشتر صدق ميكند. * الان سواي دستهبندي خبر به دو شيوه كلاسيك و مدرن، خيليها در خبرگويي، شما را از سه چهره شاخص ياد ميكنند: سبك شما، آقاي بابان و آقاي افشار. نظر شما چيست؟ سبك گويندگي خبر به صورت آن چيزي كه در دنيا شاخص و مرسوم است، فكر ميكنم همين سبكي است كه همه دارند گويندگي ميكنند كه به سبك خبري كلاسيك معروف است. يك مدل ديگر هم هست كه چند سالي است در ايران باب شده، بحث مجله خبري است. حالا اين سبك خبري كه شايد به اسم ما تمام شده، فكر ميكنم ارتباطي با من يا آقاي افشار ندارد. هر گوينده ديگري هم كه حالا دارد مجله يا شوي خبري را اجرا ميكند، اگر بيايد در اين بخش خبري ما بنشيند، لاجرم بايد مثل ما اجرا بكند و نميتواند طور ديگري اين كار را انجام بدهد و اگر ما هم برويم آنجا طبيعتاً ما بايد آن طور اجرا بكنيم. چون اصلاً آن فرمت خبري با فرمت خبري ساعت 21 فرق ميكند. مثلاً بخش خبري 30/20 شبكه دو هم نوع نگارشش فرق ميكند، هم مخاطبش فرق ميكند و هم خبرهايي كه ارائه ميدهد اصلاً فرق ميكند. يعني خبرهاي رسمي كلاسيك سياسي نيست اينجا. خبرهايي كه خيلي از آنها ممكن است شايعه باشد يا مسائل پشت پرده هست كه نوع نگارششان هم فرق ميكند. محاورهاي نوشته ميشود و از كلمات معمول مردم در آن استفاده ميشود كه در گفتار مصطلح تلويزيوني رايج نيست. گاهي اوقات خود من واقعاً از اين حصار و چهارچوب خسته ميشوم، اما هيچ چارهاي ندارم، چون ميبينم اگر بخواهم آن را بشكنم خيلي چيزهاي ديگر هم بايد شكسته شود و اين كار گوينده تنها نيست. ساختار خبر 21 اصلاً اين طور تعريف شده و شايد مسئولان و مردم هم دوست دارند اين خبر همينطوري اجرا بشود. در دنيا معمولاً سبك خبري كه به صورت خاص ما در خبر 21 داريم، بيشتر قابل استناد است، يعني مردم بيشتر به اين خبرها استناد ميكنند. *تا همين چند سال پيش در اخبار تلويزيون زياد به دكور توجه نميكردند، اما الان باب شده كه دكورهاي متفاوتي براي اخبار داريم. به نظر شما تأثير اينها روي اقبال خبر چگونه است؟ كار تلويزيوني از بخشهاي مختلفي شكل ميگيرد كه يكي از آنها دكور است. شايد بشود گفت ما هميشه يك مقدار از اين لحاظ از دنيا عقب بودهايم. يعني الان كه ما داريم زياد به دكور اهميت ميدهيم ديگر در تلويزيونهاي مهم دنيا دكور باب نيست و بيشتر كارهاي مجازي انجام ميدهند. بالاخره دنيا دنياي رايانه و از اين جور چيزهاست. اين طور است كه الان در دنيا ديگر براي دكور زياد هزينه نميشود ولي خب ما الان پس از سالها تازه به اين رسيدهايم و داريم هزينههاي آنچناني براي آن صرف ميكنيم. * بهترين و بدترين خبري را كه در طول اين سالها گفتهايد يادتان ميآيد؟ چيزي كه دل خودتان را هم تكان داده باشد. در اين 28-27 سال اين قدر خبر خواندهام كه زياد چيزي در ذهنم نمانده. خيلي از خبرها بوده كه من به عنوان گويندهاش از ته دل شاد شدهام. من در اين ساليان 90 درصد خبرهاي مهم بعد از انقلاب را چه داخلي و چه خارجي، براي اولين بار گويندهشان بودهام. خب انتخاب بين اينها برايم كار سختي است. اما تلخترين و دشوارترين خبري كه خواندهام خبر رحلت امام بود كه واقعاً اجرا و گويندگي اين خبر و پيامي كه برايش ارائه شده بود برايم سنگين و دشوار بود. * تا حالا وسوسه نشدهايد كه كار مجله خبري بكنيد و از اين فرم كلاسيك دور بشويد؟ شايد مردم ما را در اين قالب شناختهاند و بيشتر دوست داشته باشند خبرهاي مهم و حساس را در اين سبك از زبان ما بشنوند، ولي براي من فرقي نميكند. من ميتوانم قالب خودم را بشكنم و در آن سبك هم اجرا بكنم. كمااينكه در اين ساليان برنامههاي مختلفي اجرا كردهام كه قالب خبري هم نداشته؛ شعر خواندهام، برنامهراديويي داشتهام و حتي نمايشنامه بازي كردهام. توانايي اين كار را دارم. * علاوه بر كار گويندگي خبر كار ديگري هم ميكنيد؟ الان كه بيشتر كار گويندگي خبر را انجام ميدهم. ساليان دراز هم هست كه كار تبليغاتي هم در كنارش انجام ميدهم. * درآمد يك گوينده خبر چقدر است؟ يك گوينده كه استخدام رسمي سازمان است طبعاً بر اساس يك اشل حقوقي كه بر پايه نظام هماهنگ پرداخت است حقوق خودش را دريافت ميكند و آن هم مشخص است. مثلاً يك ليسانسيهاي كه 20 سال هم كار كرده در مملكت ما چقدر حقوق ميگيرد. اين درآمد و اين حقوق اكتفاي زندگي اين فرد را نميدهد، ولي خب كار ما طوري است كه ميتوانيم برنامههاي اضافه بگيريم و آنها به ما كمك ميكند. * يعني مبلغش مشخص نيست؟ اينكه مثلاً براي هر اجرا فلان تومان بگيريد؟ چرا، به همين صورت است. ما كه الان گوينده رسمي سازمان هستيم يك فيش حقوقي داريم كه 500 تا 600 تومان ميشود. و اضافه بر آن را به صورت برنامهاي حساب ميكنند. * در كار تبليغاتي كه ميكنيد خودتان چه بخشي از ماجرا را بر عهده داريد؟ نويسندگي را بيشتر در فيلمهاي صنعتي بر عهده دارم. گاهي هم نريشنها را خودم ميخوانم. بيشتر اين كارها مربوط به شركتهاي خودروسازي و توليدي بود. * آدم شوخطبعي هستيد؟ چقدر روحيه طنز داريد؟ يك زماني اهل شوخي بودم، اما به قول يكي از دوستان كه ميگفت شغل آدم روحيهاش را تغيير ميدهد، من هم عوض شدم. شايد اگر من وارد يك كار طنز شده بودم الان براي خودم طنزپرداز بزرگي بودم، اما خب وارد يك كار جدي و سياسي شدم و اين طور شد كه روحيهام يك مقدار تغيير كرد و كاراكتر شوخم جديتر شد. * تا حالا شده تپقي زده باشيد يا همكاري تپقي زده باشد كه روي آنتن خندهتان بگيرد؟ خيلي سال پيش فكر ميكنم دهه 60 بود در راديو، خبر ساعت 14 راديو كه خيلي هم خبر مهمي بود. يك خبر به من دادند كه در آن اسم يك مسئول خارجي كه به كشور ما آمده بودند وجود داشت كه خيلي اسم عجيب و غريبي بود. اسمي كه براي ما خيلي خندهدار بود. مثلاً فكر كنيد وزير خارجهاي اسمش چغندر باشد. يكهو اين خبر را به من دادند و شروع كردم به خواندن، وقتي رسيدم به اسم آقاي چغندر يكهو زدم زير خنده و نميتوانستم خودم را كنترل كنم. همكار خانمي هم كه در استوديو كنار من بود خندهاش گرفت و از استوديو رفت بيرون. خندهام گرفته بود و روي آنتن هم نميشد كاري كرد. فقط صدابردار يك لحظه صدا را گرفت تا من بتوانم به خودم بيايم، اما اثرش تا پنج شش دقيقه در وجودم بود. * با همكاران شوخي هم ميكنيد؟ مثلاً اينكه خبري را دستكاري كنيد و... اين خيلي كار خطرناكي است. گاهي اوقات پيش آمده، البته در خبرهاي ورزشي كه حساسيت كمتري دارد، بچهها با هم شوخي ميكنند. مثلاً يكي از دوستان استقلالي است براي اينكه اذيتش كنند خبري به او دادند كه استقلال چند تا گل خورد، اما خب در ويرايش خبر هم اين چيزها حل ميشود و چيزي روي آنتن معمولاً نميرود. * آخرش هم ميخواهم نظرتان را درباره اين جوانهايي كه كارشان را تازه شروع كردهاند بدانم. الان سر كلاسهايي كه براي گويندگان جديد گذاشتهميشود مثلاً به طرف ميگوييم شما سه ماه بايد در تحريريه بنشيني و كار ياد بگيري. ماه اول كه تمام ميشود، ماه دوم خسته ميشوند و ميگويند آقا من تا كي بايد اينجا بنشينم! اين طوري است. من يادم هست موقعي كه كارم را شروع كردم، سه ماه فقط ميرفتم در يك اتاق كوچك مينشستم و كاركنان قديمي آن موقع راديو هم اصلاً به ما محل نميگذاشتند و حتي جواب سلام ما را هم نميدادند و اگر موقعي سري برايمان تكان ميدادند خوشحال ميشديم و ميگفتيم فلاني جواب سلام ما را داد. تازه بعد از اينها بود كه يك چيز كوچك در يك نمايشنامه راديويي به من دادند كه بگويم؛ چيزي در حدود پنج شش كلمه. همين كه كنار كساني مثل آقاي اسماعيلي و منوچهر آذري باشم برايم خيلي جذابيت داشت. اما الان جوانها كمطاقت شدهاند و اينطوري هم به هيچ نتيجهاي نميرسند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]