واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:تغيير ساعت کار بانکها متاسفانه باعث ايجاد اختلال در بسياري از طرحها و برنامه هاي کوتاه مدت و درازمدت صنف سارقان کشور شده است که عموما طرف حسابشان بانکها مي باشد. الان از موقع اجراي اين طرح ، حساب کار از دستمان در رفته و دقيقا نمي دانيم چه ساعتي بايد کار خود را شروع کنيم که موفقيت آميز باشد و باعث اتلاف وقت که واقعا طلاست ، نگردد. سابق بر اين ، هم برنامه کاري خود را زودتر آغاز مي کرديم و هم وضعيت ترافيک سنگين شهر به ما کمک مي کرد تا بتوانيم با امنيت بيشتري ، محموله خود را به مقصد برسانيم ، بدون آن که کسي بتواند ما را تعقيب کند اما حالا همه چيز به هم ريخته و حتي بين دوستان دزد هم اختلاف افتاده. يک عده شان قبل از 9 صبح سراغ بانکها مي روند و کمين مي زنند و يک عده ديگر همان 7:30 سابق. حق هم دارند. نمي توانند سريع السير برنامه هاي حساب شده شان را به هم بزنند. اي بسا ماه ها نشستند روش فکر کردند. الکي که نمي شود دست به سرقت زد. برنامه مي خواهد ، برنامه اي مدون و هدفمند. بعضا حتي بدون آن که عاشق و بيمار باشند ، صبح تا شب بيدار خوابي کشيدند تا توانستند نقشه سرقت يک بانکي را به ثمر برسانند. يکي از بزرگان ما را که سابقا گرفته بودند ، به خاطر مشکوک شدن به همين شب زنده داري اش بوده است. چون با خودش بلند بلند مي خوانده است : همه شب تا به صبح بيدارم گرچه نه عاشق و نه بيمارم به هر حال ، الان که خيلي ها (حتي معاون حمل ونقل و ترافيک شهرداري تهران) اذعان کرده اند که تغيير ساعت کار بانکها گره کور و کچل ترافيک را باز نکرده است و چند نماينده مجلس هم به دولت پيشنهاد تجديدنظر در اين راستا را دادند فلذا اميدواريم با حل اين معضل و منحل گشتن اين تصميم ، به برنامه هاي بلندمدت ما نيز آسيب جدي وارد نشود. اين هم که مي گويند طرحش آزمايشي است ، از آن حرفهاست. آخه ، عزيز دل برادر! ما که نمي توانيم تمام طرح و برنامه هاي خود را با طرحهاي آزمايشي شما هماهنگ کنيم. ما از اين کيف قاپ هاي هردمبيلي و درپيتي نيستيم. مثل همين گروه کيف قاپي که با اسامي چي چي دلکو ، يوسف قرتي ، فرشاد آبليمو و شاهرخ سوسول همين دو سه روز پيش دستگير و براي مدتي استراحت و تجديدقوا راهي آن سوي ميله ها شدند. ما کارمان کلاس خودش را دارد و فقط توي خط بانک هستيم و لاغير. از اين روست که هرگونه تغيير نابهنگام و شتابزده در ساعت کار بانکها مي تواند لطمات شديد و جبران ناپذيري بر بدنه ما وارد کند. با کمال تاسف ، هيچ مرجع و ملجا مطمئني هم براي شنيدن صداي ما وجود ندارد. مي ترسيم به هر جا مراجعه کنيم ، قبل از آن که منظورمان را بگيرند ، خودمان را بگيرند. اين روزها متاسفانه يک کلانتري مطمئن هم نمي توان پيدا کرد. «جمعي از دزدان دلسوز مقيم مرکز»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]