واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: :c (14):
بسم الله الرحمن الرحيم
از وفات امام حسن(ع) تا پايان غيبت صغرى
برهه دوم زندگى امام عصر(ع), از زمانى شروع شد كه سايه پدر را از دست داد و خود عهده دار منصب امامت گرديد.
اين دوران, كه مى توان آن را دوران حيرت و محنت(1) شيعيان ناميد, بر دوستداران اهل بيت(ع) بسيار سخت گذشت و آنان, آزمون سرنوشت سازى را پشت سر گذاشتند. از يك سو, فرقه ها و نحله هاى گوناگونى پيدا شدند كه در رابطه با امامت, افكار و انديشه هاى متضادى داشتند و مردم را به شبهه و ترديد مى انداختند و شيعيان, به دنبال ملجائ و مرجعى مى گشتند(2), تا بتوانند در اين عرصه خطرناك, در پناه او بمانند و از افكار انديشه خود به دفاع برخيزند.
اين مسائله, به اندازه اى شدت يافته بود كه مسعودى مى نويسد:
(مردم, پس از امام حسن(ع) بيست طايفه شدند و هريك, بر باور وعقيده اى بودند.(3))
از سوى ديگر, دشمن احساس كرده بود كه امام يازدهم(ع) فرزندى دارد, از اين روى در صدد دستگيرى و نابودى وى برآمده بود.
مجموعه اين حوادث, فضاى حيرت و سرگردانى را دو چندان مى ساخت و به فرموده امام رضا(ع):
(... ولابد من فتنة صمّاء صيلم يسقط فيها كل وليجة وبطانة وذلك بعد فقدان الشيعة الثالث من ولدى.(4))
بعد از درگذشت سومين فرزندم[ امام حسن] فتنه فرا گير و طاقت فرسايى فرا مى رسد كه بسيارى از خوبان و نخبگان در آن فرو مى افتند.
در اين برهه از زندگانى مهدى موعود(ع), مسائل و حوادثى پيش آمد كه جاى بحث و بررسى دارد:
1. امامت در خردسالى:
از آنچه تاكنون آورديم, روشن شد كه امام يازدهم(ع) از آغاز ولادت مهدى(ع) دو وظيفه اساسى و حسّاس را عهده دار شد و از انجام آن نيز به درستى به در آمد.
حمايت و حفاظت از امام زمان(ع) در برابر حكومت خون آشام عباسى.
اثبات وجود امام و اعلام امامت او به عنوان امام دوازدهم. حفظ اين دو موقف بزرگ, با توجه به سلطه دستگاه جبار عباسى, بسيار دشوار بود.
امام حسن(ع) با تدبير و تعهدى كه داشت, مهدى(ع) را از هرگونه خطر و حادثه اى مصون نگهداشت و در فرصتهاى مناسب, به ياران و دوستان ويژه و مطمئن, امامت و جانشينى او را اعلام كرد.
پرسشى كه در اين جا مطرح مى شود آن است كه چگونه مهدى(ع) در پنج سالگى به امامت رسيد و عهده دار اين مسؤوليت خطير و بزرگ گرديد. آيا اين مسائله جنبه استثنائغ داشت, يا امرى بود معمولى و عادى؟
در باور ما شيعيان, امامت در سنين كم, محذورى ندارد و نمونه هاى ديگرى نيز داشته است.
قرآن مجيد, به عنوان محكم ترين سند معارف دينى, از افرادى نام مى برد كه در خردسالى داراى حكمت و نبوت شدند. اين نشانگر آن است كه در ميراث پيام آوران الهى, مسائله پيشوايى در كودكى پديده نوظهور نبوده و نيست:
(يا يحيى خذا الكتاب بقوة وآتيناه الحكم صيّباً (5))
اى يحيى! كتاب را به نيرومندى بگير و در كودكى به او دانايى عطا كرديم.
درباره نبوت حضرت عيسى(ع) مى فرمايد:
(فائشارت اليه قالوا كيف نكلّم من كان فى المهد صبيّاً. قال انى عبدالله آتانى الكتاب وجعلنى نبيّاً)(6).
به فرزند اشاره كردند, پس گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم. كودك گفت: من بنده خدايم. به من كتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است.
بنابراين, مسائله امامت در سنّ كودكى, نخستين بار نبوده است كه مورد اعتراض واقع شده بلكه پيش از امام زمان, دربين انبيا نمونه هاى فراوان داشته و نيز امامان قبل از حضرت: امام جواد و امام هادى(ع) هم درخردسالى عهده دار امامت شده بودند.
2. نماز بر پيكر پدر:
امام حسن(ع) در آستانه ارتحال قرار گرفت. چند روزى كسالت شديد پيدا كرد. خليفه از اين امر آگاه شد. و به دستور وى, گروهى از سران دولت و گروهى از پزشكان, به منزل امام يازدهم رفتند, تا ضمن مداواى حضرت و كسب وجهه عمومى, اوضاع و شرايط را زير نظر بگيرند و رفت و آمدها را به كنترل در بياورند اگر صحنه مشكوكى در رابطه با جانشينى و امامت پس از امام حسن(ع) ديدند, آن را گزارش كنند(7).
تا اين كه در تاريخ هشتم ربيع الثانى, سال 260 ه. ق. امام حسن(ع) در شهر سامرا, چشم از گيتى فرو بست و به جوار حق شتافت.
شيخ مفيد مى نويسد:
(فلما ذاع خبر وفاته صارت سرّ من رائى ضجة واحدة عطلت الائسواق وركب بنوهاشم والقواد وسائر الناس الى جنازته فكانت سرّ من رائى يومئذ شبيهاً بالقيامة فلما فرغوا من تهيئته بعث السلطان الى ابى عيسى ابن المتوكل يائمره بالصلاة عليه.(8))
زمانى كه خبر وفات امام حسن(ع) پخش گرديد, سامرا غرق در عزا شد, بازارها تعطيل گرديد, بنى هاشم و مائموران دولت و ساير مردم به سوى خانه امام حركت كردند.
در آن روز, گويى قيامتى بر پا شد... هنگامى كه مقدمات غسل و تشييع تمام شد, حاكم عباسى به فرزند متوكل[ ابو عيسى] دستور داد بر جنازه امام يازدهم نماز بگزارد.
نقل ديگر آن است كه پس از درگذشت امام حسن(ع) و غسل و كفن وى, جعفر(برادر امام) در كنار جنازه حاضر شد, تا بروى نماز بگذارد, ناگهان كودكى از لابه لاى جمعيت به جلو آمد و جعفر را از كنار پيكر پدر كنار زد و خود بروى نماز گزارد(9).
بين اين دو نقل مى توان اين گونه جمع كرد كه بگوييم دو نماز بر جنازه امام حسن عسكرى گزارده شده: در جمع و آشكارا و در خلوت و نهانى.
و اين نكته را مى توان از روايت پيشين كه بدان اشارت رفت استفاده كرد, راوى مى گويد:
(... فلما صرنا فى الدار اذا نحن بالحسن بن على(ع) على نعشه مكفناً فتقدم جعفر بن على ليصلى على اخيه, فلما هم بالتكبير خرج صبى... فجبذ برداء جعفر بن على وقال: تائخر ياعمّ فانا احق بالصلاة على ابى فتائخرجعفروقداربدّوجهه واصفر...(10)
[ابوالائديان] مى گويد: هنگامى كه به خانه امام حسن(ع) رسيديم وى را در حالى ديديم كه كفن شده بود. برادرش جعفر جلو افتاد تا بر جنازه امام نماز بخواند.
هنوز تكبير را نگفته بود كه كودكى بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را از جنازه كنار زد و فرمود: اى عمو كنار بايست كه من از تو براى نماز گزاردن بر پدرم شايسته ترم.
جعفر نيز در حالى كه رنگ از چهره اش پريده بود, كنار رفت.
از اين روايت استفاده مى شود نمازى كه امام مهدى(ع) بر بدن امام حسن(ع) خوانده در خانه امام و در ميان افراد خاص برگزار شده و اين با نماز ابوعيسى كه در ميان جمع و نماز رسمى بوده است, ناسازگارى ندارد. البته اين جمع بندى در صورتى است كه بخواهيم مسائله را از جنبه عادى ومعمولى بررسى كنيم. و اما در فرض اعجاز و غير عادى بودن, نيازى به اين مباحث نيست.
--------------------------------------------------------------------------------
(1) (كتاب الغيبة), نعمانى 185/.
(2) (بحار الائنوار), ج11/51 و 12.
(3) (مروج الذهب), مسعودى ج199/4.
(4) (كتاب الغيبة), نعمانى ;180/ (كمال الدين) ;370/ (سفينة البحار), ج703/2.
(5) سوره (مريم),آيه 12.
(6) سوره (مريم), آيه 29.
(7) (بحارالائنوار), ج328/50.
(8) (همان مدرك); (اصول كافى), ج;505/1 (ارشاد) مفيد, ج324/3, مؤسسة آل البيت.
(10و9) (كمال الدين) 475/.
--------------------------------------------------------------------------------
:c (14):
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]