تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867715385


سحر جعفری جوزانی» عاشق بابام هستم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: سريال «در چشم باد» اين روزها با استقبال خيلي زيادي مواجه شده است. سريالي كه در آن بازيگران بنامي بازي ميكنند، دو شماره گذشته محور گفتگوهايمان «كامبيز ديرباز» بود و اينك با سحر جعفريجوزاني به گفتگو نشستيم، بازيگري كه با بازي در سريالهاي طنز مهران مديري مطرح شد و خيلي زود توانست پلههاي ترقي را طي كند. او از نقش «ايران» در اين سريال همچنين تولدش در آمريكا، از عشقش به كشورش و خانوادهاش برايمان گفت، اين گفتگوي خواندني را دنبال كنيد، ضمن اينكه او با پدرش مقابل دوربين خانوادهسبز ايستاد تا عكس زيبايي از آنان به يادگار بگيريم، پدر سحر خانم را كه ميشناسيد، كارگردان مجموعه در چشم باد؛ مسعود جعفريجوزاني.
خانوادهسبز: اين طور كه من شنيدم شما متولد سانفرانسيسكو هستيد، هميشه براي من سوال بوده، چرا هنرمندي مانند شما راهي آمريكا نشده است در حالي كه خيلي از جوانان دوست دارند آنور آب به فعاليت هنري و حرفهايشان بپردازند؟
جوزاني: من مادرم آمريكايي است و تا 5 سالگي هم در اين كشور زندگي كردم، از آن به بعد هم، دائم در رفت و آمد بودم، در واقع براي سر زدن به مادرم به آن جا سفر ميكنم در دوران كودكي وقتي هنوز به ايران نيامده بودم، پدرم آنقدر از اين كشور برايم حرف زده بود و از مولانا و خيام برايم خوانده بود كه در همان عالم بچگيام عاشق ايران و فرهنگ ايران شدم، چون به پدرم به شدت وابستهام و طبيعي بود كه نگاه و گفتههاي او راجع به كشورم تاثير مثبت زيادي روي من بگذارد، به همين دليل تصميم گرفتم در سرزمين پدريام به فعاليت هنريام ادامه بدهم.
خانوادهسبز: يك نكته جالب ديگر در مورد شما و البته پدرتان وجود دارد كه شايد براي بسياري جالب و سوالبرانگيز باشد و آن اين است كه شما برخلاف برخي از افرادي كه تا به جايگاهي ميرسند فورا اصالت و زادگاه خودشان را فراموش ميكنند تاكيد بسياري روي پسوند فاميليتان كه حكايت از اصالت محلي كه متولد شديد را داريد طوري كه جوزاني به فاميلي اصليتان تبديل شده است، اين تاكيد به خاطر چيست؟
جوزاني: به نظر من اصالت يك فرد خيلي مهم است، اينكه بداند از كجا آمده و گذشتهاش چه بوده است؟ پدر هميشه برايم از پدربزرگم و زادگاهش به نيكي حرف ميزد. پدربزرگم در زمان خودش فرد بسيار روشنفكر و صاحبانديشهاي بوده است. من دوران كودكي با مادربزرگ و پدرم زندگي ميكردم، يادم است آن زمان مادربزرگم قصههايي براي من تعريف ميكرد كه در دوران من كمتر كسي براي بچههايش ميگفت، در صورتي كه به نظر من آن قصه در نوع خودش يك فولكلور ايراني بود، اصالت مانند ريشه است، اينكه آدمها چهها دارند و ميتوانند به كجا سفر كنند و موقعيتهاي جغرافيايشان را تغيير بدهند چيز خاصي نيست، اما بايد بدانند از كجا آمدهاند؟ چون در غير آن صورت تبديل به علف ميشوند كه ريشه محكمي ندارند، تاكيد پدرم هميشه روي حفظ اصالت بود.
خانوادهسبز: شما در خانوادهاي بزرگ شديد كه پدرتان يكي از بزرگان عرصه فيلمسازي است خودتان از چه زماني متوجه شديد، به اين حرفه گرايش داريد؟
جوزاني: من هميشه هنر را دوست داشتم و يك جور احساس ميكردم كه هنر در خون من است. شايد به اين خاطر بود كه در يك فضاي هنري بزرگ شدم، وقتي بچه بودم دائم پدرم را ميديدم كه مشغول نوشتن بود يا كتاب ميخواند و سرصحنه كاري بود، بزرگ شدن در چنين فضايي من را به اين حرفه علاقهمند كرد. من هم ورودم را به اين عرصه با نويسندگي شروع كردم، اولين كارم هم «آژانس دوستي» بود، يادم است مشغول نوشتن سكانسي بودم كه در آن نقشي به اسم «معصومه» وجود داشت، داشتم راجع به اين نقش با كارگردان حرف ميزدم كه او به من گفت؛ چرا خودت اين نقش را بازي نميكني، من هم پذيرفتم اين طور شد كه وارد اين عرصه شدم.
خانوادهسبز: ظاهرا شما ليسانس روانشناسي كودك داريد اما خب حرفه بازيگري را براي ادامه فعاليت كاريتان انتخاب كرديد، البته بعضيها ميگويند؛ روانشناسي خودش يك جور هنر است با اين حال ظاهرا شما بازيگري را نسبت به روانشناسي ارجحتر دانستيد؟
جوزاني: واقعيتش اين است كه من هر وقت كاري را كه دوست دارم، انجام ميدهم، يك وقتهايي است كه دلم ميخواهد بازي كنم، خب جلوي دوربين قرار ميگيرم يه وقتهايي هم نه، ترجيح ميدهم با نوشتن وقتم را پر كنم شايد آن فيلمنامهاي هم كه مينويسم اصلا تبديل به فيلم نشود اما براي دل خودم مينويسم به همين دليل هيچگاه اين طور نبوده كه به طور مشخصي بگويم من اين كار را انجام ميدهم اما خب فعلا اولويتم با بازيگري و فيلمنامهنويسي است. در مورد رشتهاي كه در دانشگاه خواندم يعني روانشناسي كودك بايد بگويم من بچهها را خيلي دوست دارم به نظر من بچهها موجودات فوقالعاده باهوشي هستند و اگر روي آنها درست كار شود، در آينده تبديل به آدمهاي بزرگي ميشوند. دوستم يك بچه سه سالهاي دارد كه رابطه خيلي خوبي با او دارم با آنكه اون هنوز خيلي بچه است ولي درست مانند دوران كودكيام كه پدرم برايم اشعار مولانا را ميخواند، من هم براي او اين اشعار را ميخوانم منتها در يك بازي كه شبيه نمايشنامه است و او هم حسابي از اين بازي لذت ميبرد من به همه درسهايي كه در دانشگاه خواندم متكي نيستم، يعني صرفا نميتوان خصوصيات يك بچه را با چند تئوري تشخيص داد كه مثلا اين بچه چون از رنگ قرمز در نقاشيهايش استفاده ميكند، فلان خصوصيات را دارد يا... بايد ديد بچهها در چه موقعيتي سراغ اين كار ميروند، اما در كل بايد با بچهها بازي كرد و در بازي خيلي از مسائل را به آنها آموخت، در مورد خودم هم بايد بگويم رشته تحصيليام به حرفه بازيگري و نويسندگيام كمك زيادي كرده است.
خانوادهسبز: اولين فيلمي را كه ديديد به خاطر داريد؟
جوزاني: بله، فيلم «اي تي» بود زماني كه خيلي بچه بودم و در آمريكا زندگي ميكردم پدر، من را براي تماشاي اين فيلم به سينما برد آن زمان من عاشق اين فيلم شدم و حسابي با شخصيت «اي تي» ارتباط برقرار كردم.
خانوادهسبز: اگر كارتونها و فيلمهايي كه در دوران كودكيمان پخش ميشد را مرور كنيم ميبينيم اين كارها با وجود آنكه به لحاظ ساختار، چندان پيچيده نبودند اما به لحاظ احساسي و موضوعي، مخاطب با آن بسيار ارتباط برقرار ميكرد اتفاقي كه ديگر كمتر در كارهاي امروزي شاهد آن هستيم!
جوزاني: بله واقعا اين تاسفبار است، واقعا بد است كه فيلم براي كودكان و بنا بر اقتضاي سن آنها ساخته نميشود، دوره ما فيلمها يا مجموعههايي مانند؛ «دزد عروسكها»، «شهر موشها» و... ساخته شد كه ما نه تنها در آن دوران از ديدنش لذت برديم، بلكه حالا هم از تماشايش خسته نميشويم، در حالي كه اين روزها اگر كاري هم براي بچهها ساخته شود در واقع موضوعش متعلق به بزرگترهاست و بچهها با آن ارتباط چنداني برقرار نميكنند، فضاهاي آن كارها، به شدت روي شكلگيري شخصيت بچهها نقش مثبت داشت.
خانوادهسبز: اگر موافق باشي فضاي بحث را كمي عوض كنيم در انتخاب نقشهايي كه در فيلمهاي پدرت ايفا ميكني معمولا آن نقش برايت سفارشي نوشته ميشود يا بعد از نگارش خودت پيشنهاد ميدهي كه آن را ايفا كني؟ يا...
جوزاني: من تا به حال دو نقش را به كارگرداني پدرم بازي كردم يك بار در فيلم بلوغ و ديگري در چشم باد... معمولا اين طور است كه پدرم بعد از نگارش اثري، اگر ببيند من با توجه به تواناييهايم از پس آن نقش بر ميآيم آن را به من پيشنهاد ميدهد.
خانوادهسبز: شما تجربه بسيار موفق همكاري با مهران مديري را داشتيد و ماحصل همكاريهايتان معمولا به اثري ديدني تبديل ميشود، اصلا چطور شد كه اين همكاري شكل گرفت؟
جوزاني: يك روز سركار «نقطهچين» از دفتر ايشان با من تماس گرفتند و پيشنهاد بازي دادند من هم پذيرفتم به همين سادگي...(باخنده).
خانوادهسبز: اگر اشتباه نكنم شما آن زمان براي فيلم بلوغ كانديداي جايزه شده بوديد، نميترسيديد با ورود به عرصه طنز، جايگاهتان تنزل پيدا كند و در اين قالب يعني بازيگر روتين طنز جا بيفتيد؟
جوزاني: نه اصلا اين طور فكر نميكنم، من بارها گفتهام با مرزبندي كردن بازيگرها در ژانرهاي مختلف مخالفم يعني بگويند فلان بازيگر چون در كار طنز ظاهر شده است تنها بايد اين نقشها را ايفا كند يا... اگر اين چنين است اين ضعف بازيگر را نشان ميدهد كه نميتواند نقشهاي مختلف را باورپذير بازي كند. البته بخشي از اين ضعف متوجه تهيهكننده و كارگردانهاي ماست كه تلاش نميكنند، از بازيگرها در قالبهاي مختلف بازي بگيرند و همين كه ميبينند در نقش خوب ظاهر شده است از او ميخواهند اين قالب را تكرار كند، در حالي كه ما بازيگران طنزي داشتيم كه در زمينه جدي هم موفق بودند مثل آقاي محمدرضا هدايتي، سيامك انصاري يا حميد جبلي و خانم معتمدآريا، در هر حال من هيچ وقت اين واهمه را به خودم راه نميدهم كه وارد اين عرصه نشوم، چون دچار تكرار ميشوم.
خانوادهسبز: سريال «در چشم باد» كه اين روزها در حال پخش است به نوعي يك فولكلور ايراني، محسوب ميشود با توجه به اينكه نگارش اين كار هم برعهده پدرتان بود، چقدر در جريان ريز اين كار بوديد؟
جوزاني: من به شدت پيگير اين كار از طريق پدرم بود، يعني هر مطلبي را كه مينوشتند فورا آن را ميخواندم و با او در اين مورد حرف ميزدم، جذابيتي كه در اين قصه وجود داشت من را به شدت با خودش همراه ميكرد و دائم از پدرم ميپرسيدم بقيه داستان چه ميشود از اينكه در بخشي از سوالتان در مورد اينكه «در چشم باد» به نوعي يك فولكلور محسوب ميشود هم متشكرم چرا اين كار تلاش كرده يك اثر تماما ايراني باشد.
خانوادهسبز: از اول ميدانستيد كه قرار است نقش «ايران» را بازي كنيد يا ...!؟
جوزاني: در ابتداي كار نه، ولي با اتمام نگارش متوجه شدم كه قرار است نقش ايران را ايفا كنم.
خانوادهسبز: از پدرتان نخواستيد كه نقش طولانيتري به شما بدهد، يا به او اعتراض نكرديد؟
جوزاني: نه، در كارهايي از اين دست هر نقشي جايگاه خودش را دارد و در جاي خودش هم ديده ميشود، اين طور نيست كه مثلا چون نقشتان اصلي نيست، پس ديده نميشويد نه... در هر حال من هيچ وقت در كارهايي از اين دست دنبال متر كردن يك نقش نيستم و ترجيح ميدهم نقشي كه بازي ميكنم، اثرگذار باشد.
خانوادهسبز: فكر ميكنيد «ايران» چرا عاشق «بيژن ايراني» شده است؟
جوزاني: خب بيژن ايراني از كاراكتر جذابي برخوردار بود، فردي تحصيلكرده، بامعلومات و شناخت خوبي نسبت به مسائل سياسي، از طرفي تفاوتهايي كه به لحاظ فرهنگي بين اين دو وجود داشت براي «ايران» بسيار لذتبخش و جذاب بود و او را به «بيژن» نزديكتر ميكرد.
خانوادهسبز: شما تجربه همكاري با ابراهيم حاتميكيا را هم در فيلم «دعوت» داشتيد؟ از آن فيلم بگوييد؟
جوزاني: نيرويي كه بيشتر من را بر آن ميداشت كه آن نقش را بازي كنم آن بود كه آن كاراكتر بايد به زبان لري حرف بزند، لري هم لهجهاي بود كه از بچگي من از مادربزرگم ياد گرفتم و طي سفرهايي كه به آن استان داشتم، نسبت به مردم آن جا شناخت خوبي پيدا كردم، به همين دليل ميخواستم اين نقش را با توجه به شناخت و تسلطي كه به اين زبان دارم، بازي كنم.
خانوادهسبز: دغدغه كارگرداني هم داريد؟
جوزاني: كارگرداني را خيلي دوست دارم، اما كارگرداني بسيار سخت و دشوار است، پدر من كارگردان است، دوستان كارگردان بسياري هم دارد و چون به دشواريهاي اين كار اشراف دارم، از اينكه بخواهم آن را تجربه كنم ميترسم، البته من يك فيلم كوتاه هم ساختم ولي هنوز آن را جايي نمايش ندادهام.
خانوادهسبز: در انتخاب كارهايت چقدر با پدرتان مشورت ميكنيد؟
جوزاني: خيلي زياد و اين مسئله تنها به حرفهام مربوط نيست، بلكه در تمام زمينهها نظر پدرم را جويا ميشوم!
خانوادهسبز: رابطهات با پدرت چطور است؟
جوزاني: من عاشق پدرم هستم و هيچكس را در دنيا به اندازه او دوست ندارم، كه اگر همه جاي دنيا از هم بپاشد و يك نفر به من بخواهد كمك كند، پدرم است، پدرم آدمي است كه از بچگي همه چيزها را برايم قشنگ ميكرد، هر اتفاق تلخي كه برايم ميافتد، او برايم شيرينش ميكرد يعني زواياي آن اتفاق را به من نشان ميداد كه تلخي آن رويداد را فراموش ميكنم، هميشه با خودم ميگويم كاش سر سوزني از استعداد او را در اين باره داشتم تا ميتوانستم در زشتيها هم زيباييها را ببينم، او واقعا مرد بزرگي است.
خانوادهسبز: اهل مطالعه هم هستيد؟
جوزاني: حتما، خيلي زياد و يكي از دغدغههاي من اين است كه چرا آدمها اين روزها آنقدر كم كتاب ميخوانند.
خانوادهسبز: به عنوان سوال آخر فكر ميكنيد بارزترين دليلي كه باعث شد اين سريال ديده شود، چه بوده است؟
جوزاني: بارزترينش را نميدانم ولي پدرم اين سريال را براي كشورش ساخته است بعضيها هستند كه سريال را براي دلشان ميسازند، بعضيها هم براي شخصي و... اما پدرم صرفا اين سريال را براي كشورش ساخته و سعي كرده در آن به تاريخش وفادار باشد و حقيقت را فداي هيچ چيز نكند، چون حقيقت هميشه زيباست و احساس آزادي و رهايي ميآورد و به دل مردم هم مينشيند، پدرم تمام سعياش را كرده است جغرافيا و مردم آن زمان را چه به لحاظ تاريخي فولكلور چه گويش و پوشش همان طور كه هستند نشان دهد، وقتي با پدرم حرف ميزنيد او هيچ وقت از سختي كار نميگويد، در حالي كه من آن جا بودم و شاهد بودم او براي خلق هر پلان چقدر زحمت ميكشد، او دغدغهاش آن بود كه براي كشورش يك باور بزرگتري به وجود بياورد و كاري خلق كند كه در شان مردمش است.
خانوادهسبز: از شخصيت «ايران» براي ما بگوييد، او را چطور ميديديد و به نظرتان اين نقش مثبت است يا منفي؟
جوزاني: پدر، سريال را طوري ساخته كه ما با يك خانواده، دورهاي از تاريخ را مرور ميكنيم و اتفاقاتي كه در آن برهه در كشورمان رخ ميدهد را ميبينيم، «ايران» هم بخشي از آن اتفاقات است، ايران؛ دختر تيمسار نخجوان بوده و در آن دوران نقش مهمي داشته، چرا كه پسر شاه به نوعي دختر نخجوان را اذيت ميكند و پدرش كه از اين موضوع مطلع ميشود، بخشي از مسائل را از شاه پنهان ميكند و آن زمان به واسطه اين دختر در دربار يك سري اتفاقات ميافتد. منتها آن چيزي كه بايد من از اين دختر ميدانستم اين بود كه ايران، دختري تحصيلكرده و بااعتماد به نفس بود كه كشورهاي مختلف را ديده، اما در جايي ميشكند! چرا كه تا به حال فكر ميكرد روي پاي خودش ميايستد، اما در زماني به خاطر حفظ موقعيت پدرش مجبور است تن به كاري بدهد كه دوست ندارد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 915]
-
گوناگون
پربازدیدترینها