واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: خودي در بين خوديها
جام جم آنلاين: نيكيتا ميخالكف را تقريبا ميتوان بهترين و مطرحترين فيلمساز 40 سال اخير سينماي روسيه دانست. او از اولين فيلمش «و من به خانه ميروم» (1967) كه كاري كوتاه بود، نشان داد نه فقط سينماي روسيه بلكه صنعت بينالمللي سينما با هنرمندي روبهروست كه زبان تازهاي را وارد جريان كلي سينما كرده است.
ميخالكف كه فارغالتحصيل انستيتو سينماتوگرافي مسكوست، پس از فيلم كوتاه پاياننامه تحصيلياش «روزي آرام در پايان جنگ» (1970)، اولين فيلم بلند سينمايياش «دوست ميان بيگانهها، بيگانه ميان دوستان» را در سال 1974 كارگرداني كرد. او اين فيلم را با همكاري چند تن از همكلاسيهايش جلوي دوربين برد.
فيلمنامه فيلم (با آن نام شاعرانه و زيبا) را ميخالكف با ياري ادوارد وولودارسكي نوشت كه از نيروهاي قديمي و خوشفكر سينماي روسيه آن زمان به حساب ميآمد. فيلم حال و هوايي اكشن دارد و علاقه فيلمساز به ژانر وسترن را به خوبي ميتوان در آن ديد.
منتقدان سينمايي به آن لقب «يك وسترن روسي جذاب و تماشايي» دادهاند كه مثل كارهاي كلاسيك جان فورد و هاوارد هاوكس حرفهايي براي گفتن دارد و در لايه زيرين اكشن سرگرمكنندهاش، مطالبي سنگينتر را مطرح ميكند. خود ميخالكف در كنار تعدادي از بازيگران مطرح سينماي روسيه (كه بعدها به صورت همكار دائمي فيلمساز درآمدند) در اين فيلم بازي كرده است.
خط اصلي قصه فيلم به سال 1917 و پس از پيروزي انقلاب اكتبر برميگردد. انقلاب اكتبر كه از سوي چپگراها به عنوان انقلاب كبير معرفي شد يكي از دستمايههاي اصلي سينماي شوروي در سالهاي پس از انقلاب بوده است. اما نگاه ميخالكف به اين انقلاب در فيلمش نگاهي غيرمتعارف است كه تا قبل از آن در سينماي «كشور شوراها» سابقه نداشته است.
همين نگاه متفاوت بود كه فيلم را در سطح وسيعي مطرح كرد و باعث شهرت و محبوبيت ناگهاني فيلمساز در داخل كشور شد. البته فيلمهاي بعدي ميخالكف نشان داد اين شهرت و محبوبيت اتفاقي نبوده و سينماي شوروي با فيلمساز خوشفكر و هنرمندي طرف است كه به يك اندازه با مديوم سينما، ادبيات و تاريخ آشنايي دارد. پس از پيروزي انقلاب، روسيه با يك جنگ داخلي روبهرو ميشود.
سفيدها (نيروهاي ضدانقلابي كه عمدتا بازماندگان رژيم سلطنتي سابق هستند) جنگ عليه سرخها را شروع كردهاند و دولت مركزي براي مقابله با آنها با مشكلات زيادي روبهروست. گروهي از سفيدها دار و دستهاي تشكيل دادهاند كه كارشان راهزني و حمله به مراكز دولتي است.
دليجانها و قطارهاي دولتي كه حامل طلا و وسايل گرانقيمت هستند (و دولت مركزي ميخواهد به كمك آنها موقعيت خود را تثبيت كند) از حملات راهزنان در امان نيستند. راهزنان با حمله به دليجانها و قطارها، ماموران را كشته و اموال را به غارت ميبرند. براي دولت، سالم رسيدن يك محموله به مقصد اهميتي حياتي دارد ولي راهزنان هم مصمم هستند نگذارند اين محمولهها سالم به مقصد برسند.
در خانه چون غريبهها يكي از شخصيت هاي فيلم هويتي مجهول و دوگانه دارد. او در بين راهزنان حضور دارد، ولي اين طور به نظر ميرسد كه با انقلابيون است. رفتارش دوگانه و شكبرانگيز است و زماني كه قصه فيلم به اوج خود ميرسد، هويت واقعي او مشخص ميشود.
با همين فيلم بود كه ميخالكف كارنامه پرباري را شروع كرد كه هنوز هم پس از حدود 40 سال ادامه دارد. نمايش عمومي فيلم، منتقدان سينمايي و تماشاگران را به يك اندازه شوكه و حيرتزده كرد. ريتم سريع فيلم و قصه سرراست و صريح آن، به قدري تازه و بديع بود كه سينماي روسيه تا قبل از آن مشابهاش را نديده بود.
ميخالكف به بهانه انقلاب و درگيريهاي سالهاي اول حكومت چپگراها در روسيه، فيلمي پرهيجان و سراسر حادثه ساخته بود كه از خشونت هم بيبهره نبود. صحنههاي نفسگير اكشن فيلم، چنان تماشاگران را مجذوب خود كرد كه بعضي وقتها آنها از يادشان ميرفت كه در حال ديدن فيلمي با مضمون انقلابي هستند.
در عين حال، ميخالكف انتقاداتي را هم نسبت به بعضي از نيروهاي انقلابي در فيلمش مطرح كرد و اين كاري بود كه او در فيلمهاي بعدياش هم ادامه داد. براي سينماي شوروي آن زمان كه به فيلمهايي با مضمون رئاليسم سوسياليستي خو گرفته بود (و سرگئي باندارچوك، استاد ميخالكف متخصص ساخت آنها بود) فيلم ميخالكف حكم يك انقلاب پنهان و نرم را داشت.
برخورد اوليه منتقدان سينمايي با فيلم دو پهلو و متزلزل بود. آنها نميدانستند بايد فيلم را تحسين كنند يا آن را به عنوان كاري «ارتجاعي» مورد انتقاد قرار دهند. اما ميخالكف كه فيلمش را با شجاعت ساخته بود،با جسارت به دفاع از آن پرداخت.
نگاه مثبت باندارچوك به فيلم شاگردش كمك زيادي به حل مساله كرد و خيلي زود اولين ساخته بلند سينمايي ميخالكف در كنار فروش بالاي خود در گيشه نمايش، از سوي منتقدان سينمايي لقب يك كار برتر را گرفت. يكي از بازيهاي جذاب تقدير در روسيه اين است كه ميخالكف 30سال پس از حمايت باندارچوك از فيلمش، در جلسه رسمي انستيتوي سينماتوگرافي مسكو (كه پس از فروپاشي شوروي تشكيل شد) به حمايت از استاد خود پرداخت.
او فيلمسازان مخالف را (كه باندارچوك را به عنوان فيلمساز دولتي مورد مواخذه قرار داده بودند) به آرامش دعوت كرد و خدمات باندارچوك به صنعت سينماي كشور را برشمرد. «دوست ميان بيگانهها، بيگانه ميان دوستان» اثري نمايشي است و با توجه به مجموعه فيلمهاي با ارزش و تماشاچي ميخالكف، مشكل ميتوان آن را بهترين فيلم او قلمداد كرد.
واقعيت اين است كه منتقدان سينمايي (چه روسي و چه بينالمللي) به سختي ميتوانند از بين ساختههاي او، فيلمي را به عنوان اثر برتر معرفي كنند. فيلمبرداري فيلم عالي است و چشماندازهاي جذاب و بكر منطقه را بهتر و زيباتر نشان ميدهد. اين فيلمبرداري در عين حال در خدمت نمايش نگاه پررمز و راز كارگردان به قهرمانان تاريخي هم هست.
خط اصلي ماجراجويانه فيلم تعمدا مغشوش است و بينندهاش را گيج ميكند. تدوين سريع و خاص فيلم در خدمت همين قصه قرار دارد و اين فضا را تشديد ميكند. ميخالكف بازيگران خيلي خوبي را هم براي نقشهاي مختلف فيلمش انتخاب كرده است. ميخالكف در فيلمش تلفيق خوب و جذابي از رومانتيسيسم دهه 70 ميلادي و خط دراماتيك قصه فيلمش (كه در دهه 20 رخ ميدهد) ارائه كرده است.
با آن كه فيلم رنگي است، اما چند صحنه سياه و سفيد دارد. اين صحنهها به واقعگراتر شدن ماجراي فيلم كمك زيادي ميكند و در عين حال، باعث ميشود تا رنگ در صحنههاي رنگي مفهوم ديگري پيدا كند. همين استفاده خوب و درست را ميخالكف از عنصر صدا هم كرده است.
صداهاي زمينه و پس زمينه فيلم درحد لزوم است و هيچ چيز اضافهاي در آن وجود ندارد. آشنايي منتقدان و تماشاگران بينالمللي با ميخالكف در سال 1975 و با فيلم «برده عشق» بود. از آن زمان به بعد فيلمهاي اين فيلمساز حضور قوي و پرثمري در جشنوارههاي بينالمللي داشتند.
موفقيت فراوان بينالمللي اين فيلمساز باعث شد اولين ساخته بلند سينمايياش حداقل 5 سال پس از ساخت، در معرض ديد تماشاگران خارجي و غير روس قرار گيرد.
فيلم سينمايي در خانه چون غريبهها امشب ساعت 22 از شبكه يك سيما پخش ميشود.
كيكاووس زياري
پنجشنبه 17 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]