واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: روزي كه خبرنگاران خودشان سوژه مردم مي شوند سمج هاي دوپا
مريم يارقلي -تجربه كاري ثابت كرده است كه مردم درباره موضوعاتي كه احساس كنند كوچكترين دردسري برايشان به همراه دارد سكوت مي كنند اما به نظر مي رسد اظهارنظر درباره خبرنگاران و يا به قول يكي از شهروندان تهراني "سمج هاي دوپا" چندان دردسر ساز نباشد چرا كه شهرونداني كه ما از آنها نظر خواستيم خيلي راحت پاسخگوي سوالات ما بودند.براي خبرنگاراني كه هر روز به دنبال پيدا كردن يك خبر و يا پوشش دادن يك برنامه، خيابان هاي پر ترافيك و هواي گرم و سرد تهران را تحمل مي كنند، 17 مرداد هر سال فرصتي است تا آنها يك بار هم از خودشان بنويسند و درباره خودشان بشنوند. روزي كه از طرف شوراي فرهنگ عمومي به ياد "محمود صارمي" خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي كه درسال 1377 به همراه هشت نفر از اعضاي كنسولگري ايران در مزارشريف افغانستان توسط نيروهاي افراطي طالبان به شهادت رسيد، روز خبرنگار ناميده شد. و حال اين روزهاي گرم تابستاني زماني را فراهم مي كند تا تصورات مردم را درباره خبرنگاران و شغل خبرنگاري جويا شويم. فرصتي كه شايد در طول سال بيشتر از يكبار فراهم نشود.
خبرنگار يعني آدم "سه پيچ"، "پاكار "، "صاحب شم خبري"
تجربه كاري ثابت كرده است كه مردم درباره موضوعاتي كه احساس كنند كوچكترين دردسري برايشان به همراه دارد سكوت مي كنند اما به نظر مي رسد اظهارنظر درباره خبرنگاران و يا به قول يكي از شهروندان تهراني "سمج هاي دوپا" چندان دردسر ساز نباشد چرا كه شهرونداني كه ما از آنها نظر خواستيم خيلي راحت پاسخگوي سوالات ما بودند. "مهدي " 19 ساله دانشجوي مكانيك است. او معتقد است: اولين چيزي كه باشنيدن نام خبرنگار به ذهنم مي رسد كنجكاوي و پيگير بودن است. آنقدر سه پيچ يك موضوع مي شود كه تا بن و ريشه اش را در نياورد بي خيال نمي شود. اين توان را نمي توان در هر كسي جستجو كرد و قطعا كساني كه به اين حرفه رو مي آورند حتما اين توانايي ويژه را دارند. متروي تهران، صبح هاي زود بسيار جالب و ديدني است. بسياري از مسافران ادامه خواب ديشب شان را در مترو مي بينند. عده اي مشغول گپ و گفتگو با دوست و آشنا و همكار هستند و عده اي ديگر به فكر اين هستند كه چگونه بدوند كه يكي از صندلي هاي مترو نصيب شان شوند! خانمي ميانسال درباره خبرنگارها مي گويد: تصورم اين است كه بايد خيلي باهوش و مطلع باشند چرا كه دائما در جريان اخبار قرار دارند بايد به همه سركشي كنند. بنابراين يك هوشياري ذاتي (همان شم خبري خودمان يا به قول انگليسي ها news for nose) و كنجكاوي مي خواهد تا سوژه هاي مختلف را پيدا كنند، بپرورانند و منتشر كنند. به اعتقاد بسياري از شهروندان تهراني اولين خصيصه اي كه در شغل خبرنگاري وجود دارد همين حس كنجكاوي و پيگير بودن است.
خبرنگاري; فضولي و سرك كشيدن در زندگي خصوصي مردم
حس كنجكاوي در بسياري موارد در ميان اقشار مردم و به خصوص افرادي كه محافظه كارند با نام "فضولي" تعبير مي شود. عده اي به صراحت به اين لفظ اشاره مي كردند و عده اي ديگر با مستثني كردن خودشان حرف را به گردن ديگران مي انداختند (همان كاري كه خبرنگاران هم بعضي اوقات انجام مي دهند و با به گردن انداختن مسئله اي به ديگران يك سوژه خوب را مي پرورانند) "سارا" 25 ساله و كارمند است. او مي گويد: به نظر من خبرنگاري مساوي است با فضولي در زندگي مردم. اين قشر دائما دنبال يك فرصت اند كه در زندگي پير وجوان، خرد و كلان فضولي كنند و از اين راه پول در بياورند و گاه آنقدر به زندگي مردم خصوصا در حوزه سينما فوكوس مي كنند كه آدم و عالم از آنها شاكي مي شوند. وسط صحبت هاي او همكارش مي گويد: علاوه بر اينكه خيلي فضول اند به جزئيات و حواشي هم بيش از اندازه توجه مي كنند. دوست دارند از هيچ، خبر بسازند. به عنوان مثال اگر شاخه درختي بشكند، آنها مي نويسند يك درخت هزار ساله شكست. خلاصه اينكه به بزرگنمايي خيلي اهميت مي دهند.خانم مسن ديگري با لهجه زيباي آذري مي گويد: مادر جان! من نه سواد دارم كه روزنامه بخوانم و نه هوش و حواس درست حسابي كه از خبر و خبرنگاري سر دربياورم. اما يادم مي آيد يك همسايه داشتيم كه خبرنگار بود خيلي برو و بيا با آدم هاي سرشناس داشت مدام با مقامات در سفر و ماموريت بود خيلي هم خوش برخورد بود، هر وقت من را مي ديد كه خريد كردم زنبيل ام را حمل مي كرد و كلي به درد دل هاي من گوش مي داد. اين خانم مسن كه بعدا فهميدم اعصاب خردي اش به دليل ايستادن طولاني در صف بانك بود در ادامه مي گويد: هر كاري براي خودش دردسر دارد ولي نوه ام كه دانشجو است يكبار مي گفت كه كار خبرنگاري خيلي سخت است و بعضي از اين خبرنگارها حتي جان خود را سر اين راه مي گذارند. راستي يادم مي آيد چند سال پيش هم يك هواپيما سقوط كرد و كلي خبرنگار جانشان را از دست دادند. با اينكه سواد نداشت اما خيلي به موقع و بجا به نكته حادثه سقوط هواپيمايC130 اشاره كرد. يادآوري خاطرات تلخ 15 آذر 1384 و كشته شدن جمع زيادي از خبرنگاران رسانه هاي جمعي واقعا دردناك است. دردي كه هر سال نه تنها كهنه تر نمي شود بلكه خاطرات آنها را زنده تر مي كند.
حركت روي خطوط قرمز
ايستگاه اتوبوس و خيابان اين است كه راحت مي توان با مردم به صحبت نشست بدون هيچ دردسر و وقت گرفتن و قرار مصاحبه گذاشتن و... بدون دغدغه و بي هيچ رودربايستي پاسخ هايي را مي دهند كه گاه انسان از اين همه سادگي و صراحت به شوق مي آيد. خانم جوان كه 19 سال بيشتر ندارد مي گويد: به نظر من خبرنگارها آدم هاي معمولي نيستند. نمي دانم شايد يك استعداد ذاتي يا يك چيزي شبيه آن در وجودشان نهفته است و گرنه هيچ آدم معمولي حاضر نمي شود كه خود را به آب و آتش بزند. آدم بايد خيلي به كارش علاقه مند باشد كه شب و روزش را براي شغلش بگذارد. من كه قطعا نمي توانم حتي ثانيه اي خود را به جاي آنها بگذارم. مرد جوان كه در تمام مدتي كه همسرش صحبت مي كرد با تكان دادن سر صحبت هاي زن را تاييد مي كند و مي گويد: بيانصافي است كه آنها را آدم هاي فضول بدانيم چرا كه به نظر من اگر همين جسارت و كنجكاوي خبرنگارها نباشد خيلي از مسائل هيچ وقت مشخص نمي شود و مردم در بي خبري مي ماند. ولي بايد اين مسئله را هم قبول كنيم كه گاهي در بعضي مسائل اصل ماجرا را رها مي كنند و فقط به حاشيه مي پردازند. شهروند ديگري كه با خبرنگاران به نحوي همكار است، گفت: كار خبرنگاري كار جذاب و پر هيجاني است. اينكه بتواني با آدم هاي مهم مملكت ارتباط داشته باشي و اخبار مهم را از آنها رصد كني كار چندان ساده اي نيست كه از عهده هر كسي بربيايد و قطعنا تلاش زيادي مي خواهد. وي در ادامه افزود: من در صدا وسيما هم فعاليت كرده ام. به نظرم خبرنگاران صدا و سيما نسبت به خبرنگاران جاهاي ديگر معروف ترند و اين هم گاه به علت توانايي خودشان است و گاه هم به علت آن قدرتي كه رسانه تصويري به آنها مي دهد.كمي آنطرفتر آقاي نسبتا جواني، در ماشيني پارك شده مشغول خواندن گزارشي در يكي از روزنامه ها بود.وقتي درباره روز خبرنگار از او سوال كرديم، گفت: من كه تصور مي كنم كاري سخت تر از خبرنگاري وجود ندارد چرا كه اين قشر بايد با ذهن باز، ايده هاي خلاق و توانمندي هاي شخصي فعاليت كنند و گاه به موضوعاتي مي پردازند كه باعث رو شدن رسوايي هايي مالي و اخلاقي افراد سرشناس مي شود و اين يعني امين مردم بودن و حلقه ارتباط مردم يك جامعه با مسئولان. وي مي افزايد: ولي احساس مي كنم در جاهايي محدوديت هايي (همان خط قرمز خودمان است) براي فعاليت اين قشر وجود دارد كه باعث مي شود نتواند و يا نخواهد عين آنچيزي كه اتفاق افتاده و يا در جريان است را انتشار دهند و اين به دور از كار حرفه اي است. نخواستيم محدوديت هاي انتشار اخبار را تشريح كنيم ولي در 5 دقيقه شايد هم كمتر درباره دروازه باني خبر و سلطه خبري و هزار عامل ديگر كه روي كار خبرنگار تاثير مي گذارد نكاتي را به اين شهروند محترم متذكر شديم تا شايد كمي متفاوت تر به خبرنگار و شغلش نگاه كند.با افراد زيادي صحبت كرديم و نظرات متفاوتي را شنيديم. از آنكه گفت "شما يك مشت فضول بيشتر نيستيد " تا آنكه خبرنگارها را "امين مردم و حلقه ارتباطي براي بيان مشكلات" دانست. همه اين نظرات در جاي خود بسيار ارزشمند است و قابل تامل چرا كه براي همه خبرنگاران رسانه هاي جمعي نظرات مردم در درجه اول كاري قرار دارد. اين قشر به خاطر مردم و براي مردم مي نويسند و اگر اين نظرات نباشد شغل خبرنگاري بي معنا است.
چهارشنبه 16 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]