واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: به بهانه روز خبرنگار اخوان؛ خبرنگارى كه ناشناخته ماند
شهيد دكتر چمران مى گفت: من اعتقاد دارم كه خداى بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجى كه در راه خدا تحمل مى كند پاداش مى دهد و ارزش هر انسانى به اندازه درد و رنجى است كه در اين راه تحمل كرده است.در اتفاق عظيم قرن كه در ۲۲ بهمن ۵۷ به رهبرى مردى از تبار امام حسين (ع) اتفاق افتاد تنها تغيير سيستم و نظام حكومتى نبود، بلكه انسان ها را در درون و در روح خود دگرگون نمود.زمانى كه امپرياليسم غرب ضربه هاى مختلف را يكى پس از ديگرى بر پيكر نهال نوپا و جوان انقلاب وارد نمود و همه توطئه ها با سرانگشت تدبير آن پير فرزانه خنثى گرديد، براى آخرين ضربه مهلك، ديكتاتور و عامل استكبار در منطقه يعنى صدام حسين را تحريك و تجهيز نمودند تا با يك حمله همه جانبه به ايران انقلاب اسلامى جوان و نوپا را در مدت كمى از پا درآورده و به سقوط بكشاند. ولى محاسبات آنها اشتباه از كاردرآمد چون روى نيروهاى مردمى حساب بازنكرده بودند، زيرا اصولاً ديكتاتورها در مقابل مردم هستند نه با مردم.در ۳۱ شهريور ۵۹ جنگ درگرفت. با فرمان امام عزيز نيروهاى مردمى در كنار نيروهاى نظامى قرار گرفتند. يكى از اين مراكز نيروهاى مردمى ستاد جنگ هاى نامنظم بود كه تحت فرماندهى دكتر چمران و نظارت رييس جمهور وقت آيت الله خامنه اى اداره مى شد كه نيروهاى مردمى به آن ستاد هدايت و تحت آموزش قرار مى گرفتند و پس از سازماندهى تجهيز و به جبهه ها اعزام مى گرديدند. در خلال جنگ شاهد بوديم كه هزاران جوان پرشور و شوق به صحنه جنگ مى آمدند و باچه عشق و علاقه اى جانبازى و فداكارى مى نمودند و در كنار نيروهاى نظامى سينه خود را سپر گلوله ها و خمپاره ها مى نمودند و از خداى خود شهادت را طلب مى كردند. آن روزها جنگ مهم ترين و اساسى ترين مساله روز كشور بود و پيروزى در جنگ يعنى تثبيت نظام جمهورى اسلامى در منطقه و دنيا به حساب مى آمد و شكى نيست كه شهدا و مفقودين و اسرا و يادگاران آن دوران پرخطر كه همه هستى خود را خالصانه فدا كردند تا انقلاب امكان ادامه حيات داشته باشد داراى ارج و مقام والايى هستند.از من خواسته شده تا در مورد يكى از اين نخبه هاى دوران جنگ كه شاگرد واقعى مكتب سرخ شهادت حسينى است يعنى كاظم اخوان سخن بگويم، ولى هيهات اين زبان الكن كجا و آن روح مبارز و حق طلب و شهادت جو كجا. به هر حال بهانه اى شد تا اين بنده حقير هم به اندازه بضاعت اندك خود جهت ارج نهادن به آن مبارز سلحشور و بزرگداشت ياد و خاطره انسان هايى كه با تمام وجود تمام هستى خود را براى حفظ اين انقلاب و مرز و بوم كشور عزيز در طبق اخلاص قرار دادند اداى وظيفه نمايم.در آبان ماه ۵۹ كه با جمعى از همكاران خود از پايگاه هاى هوايى بوشهر به صورت داوطلب عازم منطقه جنگى خوزستان شديم ساعت حدود ۸ شب بود كه وارد اهواز شديم. همه جاى شهر در تاريكى مطلق فرو رفته بود و احدى در كوچه و خيابان ها تردد نداشت. پس از طى چند خيابان به يك پاسگاه نظامى رسيديم. با راهنمايى آنها به ستاد جنگ هاى نامنظم كه در آن زمان در ساختمان استاندارى مستقر بود هدايت شديم پس از معرفى خود توسط يكى از عوامل ركن سوم به نام آقاى كاظم اخوان به مدرسه اى كه از اردوگاه رزمندگان در زيتون كارگرى بود جهت اسكان وانجام مراحل بعدى حركت نموديم. صبح روز بعد نماينده ركن سوم برنامه آموزش چند روزه را ارايه نمودند و پس از طى دوره افراد همگى تجهيز و براى رويا رويى با دشمن عازم مناطق عملياتى شديم. جنگ محك تعيين عيار افراد است. در جنگ است كه مردانگى، شجاعت و وفادارى را مى توان آزمود، زيرا در هنگام راحت و فراغت اهل شعار بسيارند در هنگام كار زار است كه صادق و وفادار از دغل باز و دنيا جو جدا ومشخص مى گردد. به هر حال جنگ در كربلاى ايران درگرفته بود. افراد بى شمارى آمدند مبارزه كردند و رفتند يا به خانه و كاشانه خود برگشتند و يا در نهايت تنهايى و غربت در اين بحر بلا غوطه ور گشتند و بربال امواج و ابرها سوار شدند تا به آرزوى قلبى خود كه همانا آرام و قرار در جوار قرب الهى است برسند كه به حق همه آنها را بايد زندگان عشق ناميد.زيرا به سرور و سالار شهيدان عالم از ازل تا ابد يعنى امام حسين (ع) اقتدا نمودند. به قول شهيد آوينى آنها كه به مقصد رسيده اند مى گويند ميان ما و شما تنها همين خون فاصله است. همچنانكه امام حسين (ع) هم در روز عاشورا فاصله خود با معبود را همين خون مى ديد كه آن خون مقدس را براى رسيدن به قرب الهى بر زمين تفتيده كربلا نثار نمود.درستاد جنگ هاى نامنظم هم يكى از شاگردان خلف اين امام همام فرماندهى داشت كه رزمندگان پروانه وار دور وجود او مى گرديدند و هر موقع در جايى از جبهه حاضر مى گشت تمامى رزمندگان چون نگينى او را در ميان مى گرفتند و او هم به آنها عشق مى ورزيد و هر كسى به اندازه ظرفيت و توان خود از ايشان بهره مى گرفت، اما كاظم اخوان ماجراى ديگرى داشت. زيرا هوش و ذكاوت سرشار خدادادى كه در وجود ايشان بود كاظم را داراى ويژگى هاى خاصى نموده بود كه يا در ديگران نبود و يا كمتر ديده مى شد. نمونه هايى از اين ويژگى ها را مى توان شجاعت،صداقت و كم توقعى ايشان ذكر نمود. با ذهن جست وجوگر و خلاقى كه داشت هميشه از كمترين امكانات و بدترين شرايط بهترين استفاده را مى نمود و براى خود ايجاد فضا در زمان و مكان را مى نمود.دكتر چمران به اين مساله آگاهى كامل داشتند و به همين لحاظ توجه و عنايت خاصى به ايشان داشت و همواره در بازديد از جبهه ها و سركشى به مناطق مختلف ايشان را همراه داشتند زيرا در كارهاى نظامى و حتى هنرى كه شايد در ظاهر هيچ وجه مشتركى با هم نداشته باشند ايشان ريزه كارى هاى خاصى را رعايت مى نمودند كه حائز اهميت بود و همين ويژگى ها بود كه هر بيننده اى را به سوى خود متوجه مى نمود. كسانى كه از نزديك با اين چهره آشنا هستند اذعان دارند كه بى ادعايى و بى رغبتى به مطرح نمودن خود در عرصه كارهاى روزمره و پيش قدم بودن ايشان در ماموريت هاى پرخطر زبان زد بود. كاظم چهره اى دوست داشتنى و مهربان داشت و در ملاقات هاى روزمره همواره سعى داشت با همه مهربان و دوست باشد شايد به اين كلام گهربار اميرمومنان على (ع) كه مى فرمايند: «دوستى با مردم نيمى از خردمندى است» عمل مى نمود. كاظم را مى توان شكارچى فرصت ها هم لقب داد چه فرصت هايى كه به لحاظ شغل غيررسمى ايشان يعنى عكاسى وچه فرصت هاى معنوى كه گاه به گاه در ستاد يا در كنار شهيد دكتر چمران پيش مى آمد و زير نظر و ذره بين داشتن مسايل نظامى مختلف جبهه ها كه با دقت و وسواس خاصى آنها را مورد بررسى قرار مى داد.شايد در ميان خيل شنوندگان و عكاسان حاضر در جلسات سخنرانى هاى دكتر چمران كه هراز چند گاهى بعد از نماز جماعت ستاد ايراد مى گرديد، كاظم از معدود افرادى بود كه بهترين و بيشترين استفاده ها را مى نمود و نكات برجسته را به كار مى گرفت و تمامى اين خصوصيات و ويژگى ها بودكه از كاظم اخوان يك چهره ممتاز و دوست داشتنى در بين رزمندگان ساخته بود و هر كسى سعى داشت راهى دست و پا كند تا بيشتر به كاظم نزديك شود و از جنبه هاى مختلف و ابعاد گوناگون روحى او بهره مند گردد و بنده هم از اين قاعده مستثنى نبودم. زمانى كه رييس ركن سوم سرگرد فرتاش از جبهه هويزه بازديد داشتند بنده را براى كار در عمليات انتخاب و به ستاد منتقل نمودند.من هم از اين رويداد خوشحال بودم چون باكاظم همكار مى شدم و بيشتر در كنار ايشان بودم. بعد از چند روزى كاردر كنار هم متوجه شدم كه برادر بزرگتر ايشان به نام آقاى حسن اخوان از افسران نيروى هوايى هستند كه مدتى هم درستاد فعاليت داشته و فعلاً در تهران مشغول خدمت هستند. اين عامل باعث صميميت و دوستى بيشتر ما گرديد. در ماموريت هايى كه از طريق ركن سوم و يا آقاى دكتر چمران شخصاً محول مى نمودند كه از مناطق مختلف بازرسى و ارزيابى و گزارش تهيه شود با كاظم آقا همراه و همكار بوديم و تمامى اين ماموريت ها براى من كلاس درس و آموزشى بود و بهره هاى فراوان از اين همكارى و همراهى با ايشان نصيب بنده گرديد كه هنوز بعد از گذشت سال ها لذت و خوشى آن ايام را فراموش نمى كنم كه چه الگوى خوبى در اختيار من قرار گرفته بود!! و خود را مديون محبت ها و آموزه هاى ايشان مى دانم و خدا مى داند كه چندين بار باعث نجات جان من و لااقل اسارت من از چنگال دشمن گرديده بود!فراموش نمودن آن همه خاطرات خوب با يك دنيا صفاى باطنى كه در ايشان وجود داشت و هميشه براى جانبازى در راه اسلام و ميهن عزيز جان بركف آماده پذيرش ماموريت هاى پرمخاطره و مشكل، جلو دار بود برايم امكان پذير نيست و همواره در لوح سينه ام محفوظ است تا همراه من مونس و انيس خانه قبرم گردد.از خداوند بزرگ مسئلت مى نمايم تا زمينه نجات او و تمامى كسانى كه در راه اعتلاى شرف و انسانيت مبارزه مى نمايند از چنگال خون آشامان عصر را با ظهور ولى اله اعظم امام زمان (عج) روحى فدا فراهم نمايد و در روز حساب شافع ما باشند كه به اين شفاعت و دستگيرى سخت محتاجيم.* امير سرتيپ ابراهيم مرآتى
سه شنبه 15 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]