تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816506157
گفت وگو با مریم کاویانی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
مثل یك پرستار خوب و وظیفهشناس در بیمارستان مشغول كارش بود كه نادر مقدس و همسرش افسانه منادی از او دعوت كردند تا در نقشی كه بیشتر از بیست ثانیه طول نمیكشید نقش یك پزشك را بازی كند و در آن به بیمارش بگوید: "عزیزم تو باید مواظب خودت باشی." آنقدر دور از سینما و حاشیهها و متن آن بود كه نمیدانست این كارگردان، سه سال قبل با یك فیلمش كه چندان هم دیده نشد، دو ستاره مطرح سینمای ایران، بهرام رادان و مهناز افشار را به سینما معرفی كرده است.
خندید و رفت جلوی دوربین و بعد آنقدر یادش رفت كه حتی فیلم "رویای جوانی" را در اكران آن هم ندید و فقط وقتی متوجه آن شد كه عكس بزرگش را زده بودند پشت فیلمی كه در رسانههای تصویری منتشر شده بود.
او حالا این را شانس بزرگ زندگیاش میداند و مقدس و همسرش را فرشتههایی كه از طرف خداوند چیدمان شده بودند تا او را وارد سرزمینی تازه و رویایی تصویر كنند. كمكم جذب بازی شد و با "روزگار قریب" جدیتر شد و با "او یك فرشته بود" چهره و مورد توجه مردم... و تازه فهمید كه چقدر خوب است كه مردم آدم را دوست داشته باشند و درگیر جادوی تلویزیون و تصویر شد.
اینگونه بود كه دختر جوانی كه مسؤولانه پرستار بیمارستان کار می کرد در این رشته تا مقطع فوقلیسانس هم پیش رفته بود، آن مسئولیت را كنار گذاشت تا مسئولیت تازهای را به عهده بگیرد. شد دختر و همسر و مادر مهربان قصههای سریالهایی كه مورد توجه قرار گرفتهاند و امسال كه اوج كارش بود بازی در سه سریال پربیننده در سه نقش مختلف: سریال طنز دارا و ندار، نقش نسبتا منفی در سریال تاوان و این روزها نقش مرضیه در سریال فاصلهها.
- شما اولین بار سال 81 جلوی دوربین قرار گرفتید و بعد از آن كم و بیش بازی كردهاید تا حالا اما امسال، یعنی سال 89 برای شما یك سال ویژه بود. درست است؟
:: به طور اتفاقی بله، چون تاوان قرار نبود به این سرعت پخش شود. طوری كه با فاصلهها همزمان شود. با این اتفاق كه افتاد، بله همینطور شد كه شما میگویید.
- ولی آن كار دیگر در همان زمانی كه قرار بود پخش شود، پخش شد. عید امسال "دارا و ندار" از شما پخش شد كه با دیگر كارهای شما تفاوت اساسی داشت. تا حالا شما طنز بازی نكرده بودید و حالا داشتید در سریالی طنز بازی میكردید كه البته نقش شما طنز نبود و موقعیت و نقش ویژهای هم در آن داشتید. آیا پذیرفتن یك نقش طنز آگاهانه و از روی علاقه بود یا دلایل دیگری داشت؟
:: كاملا آگاهانه بود. من اگر نخواهم و علاقه نداشته باشم در هیچ كاری شركت نمیكنم. كاملا حساب شده در آن كار حضور پیدا كردم. البته قسمت من بازی در نقش طنز نبود و خیلی هم جدی بود كه حیف شد. من كار طنز را خیلی دوست دارم اما متاسفانه اصلا پیشنهاد ندارم.
- شاید به این خاطر كه به كاراكتر شخصیتان نمیخورد.
:: شاید. شاید به این خاطر و شاید هم علت این قضیه این باشد كه نقشهای طنز به فیزیك ظاهری من نمیخورد. شاید هم از كارهایی كه از من دیده و پسندیده شده كارهایی بود كه از نقشهای طنز فاصله داشت و این تصور را به وجود آورد كه من نمیتوانم آن نقشها را بازی كنم.
- گفتید كه هر كاری را آگاهانه و حساب شده انجام میدهید. شاید این مسئله در آغاز كارتان هم مورد توجه شما بود. به هر حال شما تحصیلكرده پرستاری و پرستار بودید و در آغاز كار هم با توجه به موقعیت اجتماعیتان نمیتوانستید هر نقشی را بپذیرید.
:: این البته ربطی به تحصیل من ندارد. اینها به سلیقه مربوط میشود و به اینكه آدم چه چیزی از خودش و زندگیاش میخواهد. من گفتم آگاهانه منظورم از این حرف این بود كه میدانستم چه میخواهم. من آنطوری كه دلم میخواست با مردم ارتباط برقرار كنم، نقش را انتخاب میكردم. اینها اتفاقاتی است كه در تلویزیون افتاد. شاید در سینما بخواهم طور دیگری كار كنم. دلم میخواهد در تلویزیون جایگاهی داشته باشم كه محبوبیت مرا بالا ببرد و بتوانم با احساسات و عواطف آدمها سروكار داشته باشم. اینها برمیگردد به انتخابها و نگاهی كه خودم دارم نه تحصیلات. تحصیلات من متفاوت بود با آنچه كه حالا دارم انجام میدهم.
- شما لیسانس و بعد فوقلیسانس پرستاری گرفتهاید و طبیعی است كه این جایگاه اجتماعی برایتان مسئولیتی ایجاد میكند. منظورم این است.
:: من این را قبول دارم، اما نه آنقدرها چون خیلی از تحصیلكردههای حتی این رشته را میبینم كه كارهایی را انتخاب میكنند و انجام میدهند كه به جایگاه و تحصیلشان ارتباطی ندارد. برعكس این قضیه هم هست. بنابراین به نظر من شعور آدمها ربطی به تحصیلاتشان ندارد، اما سلیقهشان میتواند ربط داشته باشد. وقتی آدم وارد دانشگاه میشود و محیط آنجا را میبیند و همینطور استعدادهای دیگر را، نگاهش به زندگی وسعت پیدا میكند.
- همین است دیگر. وقتی آدم با نگاهی كه وسعت پیدا كرده وارد جامعه و هنر میشود، نگاهش متفاوت میشود.
:: از این لحاظ شاید. من از جایگاهی كه دارم خیلی راضی هستم. شاید به این خاطر كه خیلی نگاه ایدهآلیستی نداشتم. من اگر نگاه و دیدگاه ایدهآلیستی داشتم الان یكی از بازیگران پركار سینما میشدم. من یك بازیگر تكنیكال، ایدهآلیست و حرفهای نشدهام بلكه آنی شدم كه دلم میخواست. بیشتر دارم برای دلم كار میكنم.
- كارتان را با آقای نادر مقدس هم شروع كردید. ایشان در آنچه كه تاكنون انجام داد یك ویژگی خاص پیدا كرده. شاید فیلمهایش آنطورها كه باید دیده و پسندیده نشد، اما با "شور عشق" دو بازیگر ستاره بعدی سینمای ایران را معرفی كرد: "بهرام رادان" و "مهناز افشار" با آن فیلم معرفی شدند. به نظر میرسد كه انتخاب بازیگر را خیلی خوب انجام میدهد.
:: نادر مقدس، آنقدر خوشقلب، خوشذات و خوشنیت هستند كه انرژی مثبت ایشان به نوعی در زندگی آدمهایی كه با ایشان در ارتباط هستند و معاشرت و كار میكنند تاثیر مثبت میگذارد. به قول ما ایرانیها دستش سبك است و روزی دارد. من از ایشان ممنون و مدیونشان هستم. من مشغول كارم بودم و اصلا به بازیگری فكر نمیكردم اما ایشان و همسرشان خیلی دوستانه مرا به كار دعوت كردند.
آنها مرا در بیمارستان دیدند و از من دعوت كردند كه در فیلمشان نقش یك پزشك را بازی كنم كه كلا بیست ثانیه در آن فیلم حضور داشت، اما آنجا راه زندگی مرا تغییر داد. همیشه در زندگی یك چیزهایی بهانه میشود برای باز شدن یك راه و به این ترتیب جرقه معجزه زندگی من، آقای نادر مقدس و همسرشان خانم افسانه منادی بودند. آنها این جرقه را زیر هیزم من زدند و هیزم من كه به نوعی برای شعله گرفتن تغذیه شده بود، شعله گرفت.
- گفتید كه به بازیگری فكر نمیكردید، اما حالا میگویید كه هیزم وجود شما آماده شعلهور شدن بود. انگار كمی تناقض در این دو تعبیر شما وجود دارد.
:: میخواهم چیدمان خدا را بگویم. معجزههای خداوند همینطوری است. اینطوری نیست كه یك دفعه فرشتهای با بال سفید از آسمان فرود بیاید و آنچه را كه سرنوشت ما را عوض میكند با خود بیاورد. خداوند فرشتههای هادی و نجاتدهندهاش را به آدمها نشان نمیدهد بلكه انسانهایی را وسیله انجام آنها قرار میدهد. همه ما آدمها وسیله و نشانهای هستیم برای دوستانمان و آدمهایی كه سر راه ما قرار میگیرند. آقای نادر مقدس و همسرشان این حالت را برای من داشتند اول این را نمیفهمیدم اما بعدا به این رسیدم كه آنها همان فرشتههای نجات انسانهایی بودند كه از طرف خدا فراهم شدند و چیده شدند تا من برسم به شعلهای كه الان از آن خیلی راضی هستم.
- یادتان هست كه در آن فیلم، اولین دیالوگی كه گفتید چه بود؟
:: من آنجا نقش یك پزشك را بازی میكردم. آنجا به مریضم گفتم: "باید مواظب خودت باشی عزیزم."
- این نقش خیلی كوتاه بود و خودتان میگویید كه بیشتر از بیست ثانیه نبود. خیلیها در خیلی از فیلمها از این نقشهای كوتاه را بازی میكنند. شما لابد قبل از آن فیلم میدیدید و سینما برایتان به عنوان یك پدیده اجتماعی حضور داشت اما بعد از نقش كوتاه بیست ثانیهای جذب آن شدید، مگر بعد از آنچه اتفاق افتاده بود حس بازی كردن در وجودتان شعلهور شد؟
:: آن لحظه حس و علاقهای نداشتم اما این علاقه بعدا به وجود آمد. دیدید میگویند كه وقتی قسمت باشد دهن بسته میشود؟ من اصلا به بازیگری فكر نمیكردم ولی چون قسمتم بود جلوی دوربین قرار گرفتم. وقتی به من گفتند خندیدم و بعد رفتم جلوی دوربین و بعد یك سال فراموشش كردم و حتی برای اكران آن هم نرفتم. یادم رفته بود و برای من جذابیت خاصی هم نداشت، اما در CDهای رسانههای تصویری آن فیلم را دیدم و دیدم كه پشت جلد آن، عكس من هم زده شده است و این برای من خیلی جای تعجب داشت كه برای یك پلان بیست ثانیهای عكس من رفته است روی جلد نوار فیلم. احساس كردم خیلی مدیون آقای مقدس هستم و باید از ایشان تشكر و قدردانی كنم. یك سال بعد از آنكه آن نقش را بازی كرده بودم به ایشان زنگ زدم و یك قرار با ایشان گذاشتم تا حضورا از ایشان به خاطر این شكل معرفی خودم، تشكر كنم. ایشان بدون آنكه منتی به من بگذارند و توقعی داشته باشند این كار را كرده بودند. من رفتم دفترشان تا از ایشان تشكر كنم كه آنجا آقای محمدعلی سجادی را دیدم و بعد به همین شكل كارم ادامه پیدا كرد.
-در آن دیدار برای "مخمصه" انتخاب شدید؟
:: نه، مخمصه مربوط به بعدترها بود. آنجا برای تردست انتخاب شدم.
- نقش بعدیتان هم نقش كوتاه بود. آیا در این فاصله كه فیلم بعدیتان را بازی میكردید كاری نكردید و مثلا به كلاس بازیگری نرفتید؟
:: نه، اول كه نه ولی بعدا كه كار من جدی شد دیگر فرصت پیدا نكردم چون پشت سر هم دعوت به كار میشدم و نمیتوانستم. ضمن آنكه یك موضوع مهم دیگر هم وجود دارد، به نظر من آدم اگر بخواهد تكنیك كوزهگری را با خواندن یاد بگیرد و مثلا به او بگویند و یا بخواند كه چطور باید گل را ورز دهد و آب بدهد و خیسش كند نمیتواند كوزهگر شود. آدم در انجام كار فیزیكی كوزهگری میتواند كوزه را بسازد. وقتی كه من خودم وسط گود مشغول بازیگری شدم، برای من تجربه و كلاس بود و كمی كه گذشت احساس كردم نیازی نیست كه به كلاس بازیگری بروم.
- اما اقلا این است كه باید ذاتا بازیگر باشید.
:: حتما این در ذات من بود كه انتخاب میشدم. من در یك سال اول زیاد این را باور نداشتم، اما كمكم به این نتیجه رسیدم كه حتما این توانایی را دارم كه انتخاب میشوم.
- بعدا بازی كردید و تجربههای بیشتری به دست آوردید. آیا آن موقع كه این كار را بهتر شناختید رجوع كردید به گذشتهتان در كودكی و نوجوانی تا ببینید این حسها را در كودكی داشتید یا نه؟ خیلی از كسانی كه بعدا بازیگر میشوند خاطراتی تعریف میكنند از كارهایی كه در بچگی میكردند و از آن بازیهای كودكی و اقلا تقلید صداها و...
:: برای من اصلا اینجوری نبود. وقتی كه در بازیگری كار میكردم، مادرم اولین پلانی كه از من دید گفت: "مریم، برایم خیلی عجیب است، تو وقتی كه دروغ میگویی و میخواهی چیزی را با بازی به كسی بقبولانی چهرهات كاملا این را نشان میدهد، چون همنفست بند میآید و هم نگاهت عوض میشود و حالت چشمانت تغییر میكند. تو جلوی دوربین چطور میتوانی بازی كنی؟" من جلوی دوربین بازی نمیكنم، خیلی خودم هستم. برای همین هم هست كه گاهی اوقات تبدیل به یك كاراكتر طنز میشوم، بسیار سادهلوح و باعث تعجب و خنده دیگران. من اصلا سیاست ندارم و به نظر من آدمهای سیاستمدار بیشتر بازیگرند. من خیلی زیاد خودم هستم و بابت این كه خودم هستم هم خیلی جاها آسیب دیدم و خیلی جاها از من سوءاستفاده شد اما تعداد نگهبانان نجات من بیشتر شدند. انگار كه خداوند وقتی میبیند ذات من اینگونه است بیشتر حامی و مراقب من است.
- اینكه آدم بگوید من خودم هستم و همه جا با همین واقعیت وجودی ظاهر میشوم از نظر انسانی خوب و نشانه صداقت است، اما بازیگران معمولا از بیان این مسئله دوری میكنند. آنها بیشتر ترجیح میدهند كه بگویند آنچه از من جلوی دوربین میبینند بازی است. به این ترتیب میخواهند نشان بدهند كه بازیگر خوبی هستم. اما شما دارید میگویید جلوی دوربین خودتان هستید.
:: نمیدانم. این به خیلی چیزها برمیگردد. به ذاتی كه خداوند به هركس داده و به تربیت خانوادگیشان و همین جنبهای كه دارند.
- بعد از آن بازیها همینطور جلو آمدید تا "او یك فرشته بود" ساخته علیرضا افخمی كه در آنجا نقش رعنا را بازی كردید. جالب آنكه آنجا هم نقش همسر حسن جوهرچی را بازی میكردید. برای آن نقش چگونه انتخاب شدید؟
:: من آن موقع در روزگار غریب كیانوش عیاری بازی كرده بودم و ایشان مرا به آقای افخمی معرفی كردند. ایشان هم از من تست گرفتند و نتیجه آن تستها هم این شد كه برای نقش رعنا انتخاب شدم.
- خوب شد "روزگار قریب" ساخته شد و شما و خانم بهاره افشاری در آن بازی كردید چون بعد از آن بود كه آقای عیاری هر دوی شما را به آقای افخمی معرفی كرد و هر دو هم انتخاب شدید.
:: اینها همه مهرههایی است كه خداوند میچیند.
- یك بار دیگر با حسن جوهرچی همبازی شدید و باز هم این همبازی شدن خوشیمن بود و سریال گرفت. آیا این را هم به ماجرای شانس و سرنوشت ربط میدهید؟
:: این یك اتفاق و تصادف است و ما حالا چهارمین بار است كه با هم همبازی میشویم. خیلی خوشحال میشوم كه این اتفاق چون ایشان یكی از پارتنرهای بسیار باهوش و بسیار انرژی مثبت هستند و خیلی هم به بازیگر مقابلشان كمك میكنند. من احساس آرامش بیشتری میكنم وقتی میبینم كه یك همكار به این خوبی دارد برای من تكرار میشود چون میدانم در سكانسهایی كه با ایشان دارم، خیلی به من خوش میگذرد چون ایشان در بازی به آدم انرژی میدهد. این از خوششانسی من است كه بازی با ایشان هم بازی شدهام.
- آیا در هنگام بازیهایتان جلوی دوربین یه اتفاق بامزهای هم افتاده است.
:: اتفاق خاصی كه قابل تعریف باشد نه اما خیلی وقتها اتفاقاتی میافتد كه جالب است و باعث خنده همه ما میشود. البته وقتی كه كات میخورد، آقای جوهرچی معمولا از فضای صحنه جدا میشود و میرود توی حیاط با تلفن صحبت میكند یا پیغامهایی كه برایش گذاشتهاند را جواب میدهد، من هم یا سریع میروم گوشهای كتابی در دست میگیرم و یا اینكه چشمانم را میبندم و استراحت میكنم. اصولا بیشترین معاشرت ما جلوی دوربین است تا پشت آن.
- دیگر در كجاها با هم همبازی بودید؟
:: "او یك فرشته بود"، "روزهای زیبا"، "شكرانه" و "فاصلهها"
- همكاری با دنیال حكیمی چطور است؟
:: عالی، عالی. بسیار بازیگر با شخصیت و نجیبی است و بسیار آدم محترمی هستند. من خیلی از همكاری با ایشان لذت بردم. شدیدا و آگاهانه نقش را میشناسند و در ایفای نقششان هم بسیار دانا و توانا هستند. من از ایشان خیلی چیزها را یاد گرفتم. آقای حكیمی، علیرغم همه تواناییهایی كه دارند در سینما موفق نبودند اما در تلویزیون موفق هستند و جزو معدود بازیگران تلویزیونی ایران محسوب میشوند و به نوعی ستاره آن.
- آیا این به نظرتان خوب است یا بد؟
:: این سرنوشت ایشان است پس حتما خوب است. آدم همیشه در زندگی و جایگاه خودش دخیل و سهیم نیست. یك جاهایی هم هست كه قسمت و سرنوشت برای او تصمیم میگیرد. آنچه كه مهم است این است كه شما در هر جایگاهی كه قرار گرفتهای خوب باشی. آقای حكیمی یكی از بزرگترین بازیگران تلویزیون هستند و این خیلی خوب است.
- یك بار دیگر هم با بهاره افشاری هم بازی شدید و باز هم ایشان نقش منفی دارند و شما نقش مثبت.
:: بله متاسفانه خیلی كوتاه تا با هم همبازی شدیم. شاید یكی دو سكانس با هم داشتیم. خیلی خوب است كه دوباره تیم "او یك فرشته بود" در فاصلهها دیده شد. آقای توكل، خانم افشاری، من و آقای جوهرچی، خیلی خوشحال شدیم كه بهاره برای نقش بیتا انتخاب شد.
- فكر میكنید یك روزی میشود كه شما نقشهای منفی را بازی كنید؟
:: امیدوارم چنین فرصتی برای من هم پیش بیاید چون نقش منفی و بدجنس من بیشتر جواب میدهد.
- ولی كارگردانها متوجه این نیستند؟
:: بله، متاسفانه و نمیدانم چرا.
- در این كار مثل هر كار دیگر، تركیبی از بازیگران با تجربه و جوان حضور دارند. شاهرخ استخری و چهرههای جوان حضور دارند كه شاید بیشتر مورد توجه باشند و بازیگران قدیمیتر به فراخور شرایط شاید كمتر مورد توجه هستند و این شاید حساسیتهایی ایجاد كند. این بالانس چگونه برقرار شد. آیا تلاش خاصی در سریال به وجود نمیآید.
:: این خیلی بستگی به خود آدمها و جنبه و ظرفیتهایشان دارد. این شهرتها هم به شعور و شناخت آدمها مربوط میشود. آدمها الكی به شهرت نمیرسند. قطعا برخوردهای حرفهای را در كار رعایت میكنند كه میتوانند پیشرفت كنند. من آقای شاهرخ استخری را نه تنها اصلا كمتجربه ندیدم بلكه بسیار حرفهای دیدم.
- و اما فاصله ها ؛ آخرین كاری كه الان هم در حال پخش است. گفتنیها در مورد آن گفته شد اما بارزترین نكتهای كه در مورد شما وجود دارد این است كه شما نقشی را بازی میكنید كه به سن و سال شما نمیخورد و یا اقلا به نظر نمیرسد كه كسی كه نقش پسر شما را بازی میكند (پندار اكبری) مناسب این باشد كه پسر شما باشد. با این قضیه كه پسر به این بزرگی داشته باشید چگونه كنار آمدید؟
:: البته من آنجا گریم شدم.
- گریم درست اما آنقدر گریم نداشتید كه از چهره عادیتان زیاد فاصله داشته باشد. یك وقت است كه شما نقش یك پیرزن را بازی میكنید كه آن یك حرف است، اما اینجا آنقدرها گریم نداشتید و...
:: میدانم چه میخواهید بگویید. میخواهید بگویید كه معمولا بازیگران چنین كاری نمیكنند چون ریسك آن بالاست.
- بله و ضمن آنكه شما و پسرتان در فیلم همسن به نظر میرسید.
:: من قرار نیست در فیلم آن چیزی باشم كه در زندگی عادی هستم. در فیلم میتوانم نقش یك پیرزن را هم بازی كنم و اگر نقش را دوست داشته باشم میتوانم نقش یك مادر را هم بازی كنم. باید نقش را دوست داشته باشم. بازیگر باید ارزش را بشكند و جلوی دوربین هر نقشی را كه دوست دارد تجربه كند. من نگران نتیجه كار نبودم. شاید لازم بود روی گریم من بیشتر از این كار انجام شود كه شكستهتر دیده شوم تا نقش من باورپذیرتر باشد، اما اینكه مرا در قالب مادری ببینند كه عروس و نوه دارد، از این موضوع نمیترسم.
واقعیت همین است كه میبینید نه آنكه در فیلم دارم بازی میكنم. از این هم نگران نیستم كه از این به بعد همیشه در همین نقشها بازی كنم. البته من بیشتر نقشها را خودم انتخاب میكنم و بازی در نقش مرضیه را هم با آگاهی تمام انتخاب كردهام. قبل از قرارداد هم میدانستم كه آقای پندار اكبری قرار است نقش پسر من باشد. او قول داده كه یك جای دیگر نقش پدر من را بازی كند (میخندد) این اتفاق برای من مهم نیست و نگران بازتاب آن هم نیستم.
- از اول همه چیز فیلمنامه برایتان مشخص بود یا فقط سیناپس كار را در اختیار داشتید؟
:: تا چند قسمت از كار از همان اول مشخص بود اما تا آخر آن نه و ما نمیدانستیم كه سرنوشت قصهها تا آخر چگونه میشود.
برگرفته از عصر ایران و پیک سبز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]
-
گوناگون
پربازدیدترینها