واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سه مساله اصلي حقوق، معيشت، پرهيز از خطر
فروزان آصف نخعي ـ اشاره:در بخش نخست گفت وگوي حاضر تعريف حزب از نگاه عمويي مطرح شد. براساس تعريف وي در حال حاضر حزب در ايران آن چيزي نيست كه تحت عناوين گوناگون مي بينيم زيرا احزاب موجود معلوم نيست نمايندگي چه جريان، انديشه و طبقه اي را عهده دار هستند. وي در اين گفت وگو علاوه بر اشاره به كارهاي ويژه حزب، به مفهوم سعادت، مشاركت كنندگان در انقلاب دموكراتيك، بافت هاي طبقاتي در ايران و مرزهاي ميان آنها، توزيع ثروت و نقش آن در شكل گيري احزاب و... اشاره كرد.
در بخش پاياني اين گفت وگو فقدان برنامه اقتصادي در احزاب كنوني، نقش فرهنگ مصرفي رانتي در ايجاد حزب، نقش حزب در رشد اقتصادي و محو اقتصاد و مصرف رانتي و طر ح هايي كه احزاب كنوني بايد به آن توجه داشته تا قادر باشند منانع مردم را نمايندگي كنند از نظرتان خواهد گذشت. ھھھ + آقاي عمويي، معمولاً احزاب ايراني برنامه اقتصادي مدون براي مخاطبان خويش و كساني را كه مي خواهند نمايندگي كنند، ندارند. شما با توجه به تجربه حزبي خود، آيا شيوه بيان خاصي را براي طرح مواضع اقتصادي با مردم انتخاب كرده بوديد؟ جزوه اي را حزب توده ايران در همان بدو امركه در زمان رژيم شاه به وجود آمده بود، به نام «حزب توده ايران چه مي گويد و چه مي خواهد؟» منتشر كرد. ادبيات اين جزوه بسيار ساده و از هرگونه مباحث فلسفي مبرا بود. در اين جزوه از به كارگيري مفاهيم پيچيده دركاپيتال ماركس و... خودداري شده بود. در اين جزوه بردشواري ها، محروميت ها و فشارهايي كه برطبقات و لايه هاي معين اجتماعي وارد مي شد اشاره شده بود. ببينيد در فضاي آن زمان رضا شاه فرار كرده بود ولي خوانين كه منافع خود را در خطر مي ديدند در هرجايي كه مي توانستند اعمال قدرت مي كردند ولي ديگر نمي توانستند مانند گذشته از انسجام برخوردار باشند. به عنوان نمونه زماني كه من عضو سازمان جوانان حزب توده ايران در كرمانشاه بودم،ميتينگي كه از طرف ميدانچه اول شروع و تا ميدانچه گاراژ كرمانشاه حركت كرد، پس از ورود جماعت تظاهر كننده به ميدان، پليس مسلح سه ورودي به ميدان را مسدود كرد و تنها يك راه را باز گذاشت و سپس مردم را به گلوله بست. من كه در يك نهرآب خودم را انداخته بودم تا گلوله به من اصابت نكند مي ديدم و مي شنيدم كه يك پاسبان به زبان كردي فرياد مي زد تكان بخوريد شليك مي كنم و پاسبان ديگر مي گفت مكث بكنيد شليك مي كنم. در چنين شرايطي بود كه حزب توده ايران قانوني بود و مي توانست فعاليت بكند و دفتر و روزنامه به عنوان ارگان خود داشته باشد و جلسات و ميتينگ خود را داشته باشد ولي بافت استبدادي و انحصارطلبي سبب شده بود فردي به نام ياور (سرگرد) رفيعي به كسي كه پرچم در دستش بود دستور داد پرچم را پايين بياورد، آن جوان گفت اين پرچم حزب است و من آن را بالا نگاه داشته ام و در همان جا با كلت خود جوان را به ضرب گلوله از پاي درآورد و به دنبال آن پاسبان هاي مسلح، مردم را به گلوله بستند. اين حداقل فضاي بازي بود كه احزاب براي بيان مواضع خود داشتند ولي از آنجا كه مواضع اقتصادي و سياسي حزب بسيار ساده و همه فهم بيان شده بود بسياري از زحمتكشان را براي دادن هزينه و استقامت در راه اصول حزب آماده مي كرد. + بحثي كه مطرح كرديد مبني براينكه شاه رفته ولي اركانش باقي مانده بود، اين موضوع مي تواند در يك بحث فرهنگي نيز تبلور داشته باشد، مثلاً من به عنوان يك روزنامه نگار اگر وابسته به توزيع سوبسيد هاي حاصل از درآمد نفت در كار خود باشم، بنابراين نوعي تفكر نفتي در من شكل خواهد گرفت و به نحوي مي پذيرم زحمتي كه مي كشم به اندازه دريافت ماهيانه ام نباشد، در اينجا مسلم است كه قلم من در چه راهي به كار خواهد رفت. در چنين شرايطي تفكر من وابسته به رانت و درآمدهاي نفتي مي شود كه آن نيز تنها به نسل كنوني تعلق ندارد و تجديدناپذير نيز است. سيستم دولتي با اين شيوه براي مردم با توزيع نادرست درآمد نفت، فرهنگ چاكرپروري را ايجاد مي كند كه در نهايت مردم نمي توانند خودشان براي خودشان تصميم بگيرند و مستقل باشند زيرا در نظام وابستگي ناشي از رانت نفت، همه بايد از پايين، سخن بالايي را بدون هيچ گونه درنگي تكرار كنند بنابراين شاه رفته ولي فرهنگ مصرفي اش براي من باقي مانده است. پس مي گويم شاه بد است منتها پولش بد نيست. آيا اين فرهنگ مي تواند به حزب منجر شود؟ ببينيد دولت بايد محتاج مردم باشد و نه مردم محتاج دولت. دولت براي هزينه هاي خودش بايد ماليات از آحاد مردم بگيرد. يك شاهي از درآمد نفت نبايد در بودجه دولت برود. دولت حق ندارد از ثروتي كه تنها به نسل كنوني تعلق ندارد اينگونه هزينه كند. شما به درستي اشاره كرديد كه اين منابع تجديد ناپذير است. نمي شود چنين ماده اي را صرف آب و نان امروز نسل حاضر كرد. درآمد نفت تنها مي تواند درجهت سرمايه گذاري ماندگار براي فرداي ايران باشد. بله با اين سيستم رانتي عوارض رواني و فرهنگي ويژه اي در جامعه به وجود مي آيد. منتها اشتباه نشود، اين فرهنگ، تنها در شرايط رانتي اقتصادي تبلور ندارد بلكه تا اندازه اي مي تواند در ارزيابي هاي ما درباره خودمان ما را به اشتباه بيندازد مانند اينكه اصرار داريم بگوييم كه در همه عرصه ها اين ما هستيم كه پيروزيم آن هم به اعتبار پول فراواني كه از درآمد هاي نفتي عايد ما مي شود. براي اصلاح اين موضوع نيز بهترين راه، باز بودن فضا براي ارائه برنامه هاي رقيب به مردم است و مادام كه شرايط انحصارطلبانه اي وجود داشته باشد و صداي دوم و سومي وجود نداشته باشد پول نفت به گونه اي توزيع مي شود كه در نهايت به ايجاد احزاب واقعي منجر نخواهد شد. +با چه آثار و عوارضي؟ با آثار و عوارض فرهنگ چاپلوسانه و منحط. طبيعي است كساني كه زندگي آنان با كار نمي گردد با كمي تملق و چاپلوسي مي توانند مخارج ماهيانه خود را تامين كنند. بنابراين طبيعت آدمي خراب مي شود. خب من وقتي ببينم زندگي من نمي گردد جز اينكه تملق فلان فرد را بگويم به راه ديگري نمي روم. در ابتدا با اكراه به اين كار مبادرت مي كنم اما بعد بدون هيچ گونه ناراحتي وجدان، اين موضوع تبديل به يك روال عمومي در زندگي من مي شود و اين فساد اصلي است. +براساس اظهارات شما، من به يك جمع بندي مي رسم و آن اينكه ابتدا براي رشد اقتصادي نيز حتي نياز به احزاب داريم و هم براي امنيت سياسي يعني اينگونه نيست كه وجود احزاب بخواهد امنيت ملي را به خطر بيندازد، مخالفت با قدرت گروه خاص هم به معناي مخالفت با نظام سياسي تلقي نمي شود، سازوكار چنين بحثي چيست؟ احزاب به غير از ارائه برنامه، ناظران و نقادان برنامه دولت نيز به شمار مي روند. اگر دولتي نقد نشود، تصحيح نمي شود مگر آنكه گمان كنيم، هيچ خطايي امكان ندارد. اگر دولتيان عصمت ائمه(ع) را ندارند كه ندارند، چه كسي بايد خطاي آنان را گوشزد كند؟ احزابي كه در اقليت و اپوزيسيون محسوب مي شوند بايد به چنين كاري اقدام كنند. حزب به معناي نيروي ستيزه جو در برابر دولت نيست بلكه حزب به عنوان ناقد دولت به دنبال اصلاح امور است. به گمان من اين امر يك شيوه انساني است كه قواعد تعامل را بين فرد با فرد، گروه با گروه و بين يك اپوزيسيون و يك دولت فراهم مي آورد. +اگر اين مرحله را طي نكنيم با چه شرايطي مواجه خواهيم شد؟ بدون گذر از اين مرحله، انديشيدن درباره توسعه اقتصادي بيهوده است. اين درست است كه رانت هاي نفتي عوارض وخيمي به دنبال دارد اما آن چيز كه در كشور نيز وجود دارد باعث مي شود ميلياردها سرمايه از كشور خارج شود. سال گذشته درباره سخنان رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه اعلام كرد 700 ميليارد دلار از كشور فرار كرد. از همه بدتر اين است كه اخلاق و فرهنگ عمومي كه خود متاثر از روابط و مناسبات اقتصادي نيز هست، كاملاً تخريب مي شود. با اين وجود آيا ما مي خواهيم توسعه سياسي پيدا كنيم ؟ آيا توسعه سياسي با چنين شرايطي مي تواند مقدم باشد؟ خير، به گمان من حتماً بايد يك فضاي حداقلي براي آزادي بيان، عقيده و آزادي گروه ها، احزاب و انجمن ها وجود داشته باشد و متناسب با شرايط معين برنامه ها را ارائه بدهند كه به نظر من اين امر به همبستگي بسيار مستحكم تري منجر خواهد شد چون با طرح نقد ها و جمع بندي عقول، وحدت قابل قبول تري ايجاد مي شود و اين دشمني نيست. دشمني زماني به وجود مي آيد كه دهان من بسته شود و نگذاريد من سخن خود را بگويم. +با توجه به مسائلي كه مطرح كرديد، به نظر شما احزاب كنوني با طرح چه مسائل اقتصادي و... مي توانند مدعي باشند از طرف مردم سخن مي گويند؟ هرچند درباره احزاب موجود من نظرم را بيان كرده ام. علت آنكه روي احزاب كنوني نمي توانم حسابي باز كنم اين است كه در اواخر رياست جمهوري آقاي خاتمي بي بي سي با من مصاحبه اي انجام داد و پرسيد آقاي عمويي حركت اصلاح طلبي چرا كند شده است؟ گفتم بفرماييد متوقف شده است. گفت آخر با توجه به اين همه آرايي كه اصلاح طلبان از مردم گرفته اند و قوه مقننه و مجريه را به دست آورده اند مگر چنين چيزي ممكن است ؟ گفتم البته، وقتي كه ما مردم را پاي صندوق راي ببينيم و ديگر كاري به كارشان نداشته باشيم، ديگر 20 ميليون راي وجود خارجي نخواهد داشت. يك نمونه اي مطرح مي كنم كه بسيار حيرت آور است. زماني كه نمايندگان مجلس ششم دست به تحصن زده بودند، كارگران از آنها حمايت نكردند. اين علت دارد ببينيد تنها موردي كه در مجلس ششم درباره طبقه كارگر صحبت شد موضوع امتيازاتي بود كه كارگاه هاي پنج نفره و شش نفره از قانون مي بردند كه مجلس ششم آن را هم حذف كرد، آن امتياز كوچكي هم كه داشتند آن را هم حذف كرد. بنابراين من نسبت به عملكرد احزاب موجود منفي فكر مي كنم اما با همه اين حرف ها به گمان من احزاب موجود بايد روي حقوق دموكراتيك مردم تاكيد كنند و به محدوديت هاي مربوط به جنبش سنديكايي و جنبش زنان و جنبش دانشجويي نيز اعتراض كنند. در نهايت معتقدم احزاب كنوني روي سه مورد بايد تاكيد كنند: 1- روي حقوق دموكراتيك مردم تاكيد كنند. 2- مسائل معيشتي مردم را در چارچوب يك برنامه حداقلي اقتصادي و سياسي به طور جدي مورد توجه قرار بدهند. 3- تاكيد بر پرهيز از خطراتي كه جامعه ايران را تهديد مي كند كه هم شامل سياست خارجي و هم شامل سياست داخلي مي شود. +آيا فكر مي كنيد حركت پراكنده احزاب موجود كه داعيه احياي حقوق شهروندي دارند در شرايط كنوني به جايي مي رسد؟ چند ماهي است كه شرايط مناسبي براي ائتلاف بزرگ فراهم آمده است اين درحالي است كه مشاهده مي كنيم عده اي با اين حركت همراهي نمي كنند. بايد گفت اين دسته از گروه ها سهم خواه هستند اما براي اينكه از وضع موجود يك گام بالاتر برويم، شرايط ايجاب مي كند كه براساس تجربيات گذشته، همدلي هاي مان را بيشتر كنيم. يادمان نرود هنگامي كه آقاي معين بحث دموكراسي خواهي را مطرح كرد، برخي اشخاص مطرح كردند كه ما نمي توانيم با كساني كه با برخي اصول قانون اساسي مشكل دارند كار كنيم، اين در شرايطي بود كه انتظار مي رفت حداقل در داخل جبهه اصلاح طلبان تشتت وجود نداشته باشد.يگانه راه خروج از شرايط بسته و بحراني كنوني، اتحاد عمل تمامي نيروهايي است كه از نبود آزادي رنج مي برند. تكليف نيروهاي حاكم روشن است اما آنها كه مدعي اصلاح طلبي هستند بايد به ضرورت همكاري با ديگر نيروهاي ترقي خواه و دگرانديش توجه كنند و عرصه گسترده تري براي مقابله با انحصارطلبي يك جناح تماميت خواه فراهم آورند.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]