واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادداشت ميهمان؛ حسين اميرعبداللهيان مذاكرات هستهاي و احتمال فاجعه ديپلماسي جديد آمريكا
خبرگزاري فارس: آمريكاييها بايد "ديپلماسى مذاكره جدى و سازنده" را جايگزين "ادبيات تهديد" سازند و در اين مسير، صاحبان عقل در ايالات متحده به كمك برخى از نومحافظه كاران بشتابند و از وقوع احتمالى "فاجعه ديپلماسى جديد آمريكايى" جلوگيرى نمايند.
حسين اميرعبداللهيان رئيس سابق ستاد ويژه عراق در وزارت امور خارجه، سفير جمهوري اسلامي ايران در بحرين و كارشناس ارشد مسائل عراق است كه چندي قبل كتاب خود را با عنوان "دموكراسي متعارض ايالات متحده آمريكا در عراق" به رشته تحرير درآورد. وي با ارسال يادداشتي به خبرگزاري فارس با عنوان "مذاكرات هستهاي و احتمال فاجعه ديپلماسي جديد آمريكا" سه دور مذاكرات ايران با آمريكا در مورد عراق را بررسي كرده است.
وي معتقد است كه گفتمان آمريكايى در مذاكرات هستهاى از 2 واژه "مذاكره" و "همكارى كامل" در ادبيات آميخته با "ديپلماسى تهديد" شكل گرفته است در حاليكه براساس راهبرد و سند چشم انداز جمهورى اسلامى ايران، ادبيات غالب گفتمان ايران بر مبناى "دكترين تعامل سازنده" بوده و از سه واژه اساسى "مذاكره"، "تعامل سازنده" و "عدالت" نشأت گرفته است.
متن كامل اين يادداشت به شرح زير ميباشد:
"جفرى وايزمن" از نظريه پردازان روابط بينالملل در نگاهى نقادانه، سياست دولت بوش را "فاجعهاى براى ديپلماسى" مىداند. وى معتقد است كه ايالات متحده آمريكا در دوره زمامدارى بوش پنج تخلف آشكار از فرهنگ ديپلماتيك دارد كه رگههايى از آن در تاريخ آمريكا قابل جستجو مىباشد اما آشكارترين رگههاى آن را در دوران بوش مىتوان يافت كه عبارتند از:
الف) تمايل به توسل به زور (دكترين جنگ پيشگيرانه) به جاى استفاده كامل از ابزار مذاكرات ديپلماتيك
ب) مقاومت در برابر هنجارهاى پذيرفته شده ديپلماسى چندجانبه (يكجانبه گرايى)
پ) اولويت دادن به روشهاى جاسوسى نسبت به ديپلماسى
ت) نابردبارى در مقابل هنجارهاى قطعى مبتنى بر آداب و پروتكلهاى ديپلماتيك
ث) دگرگونى در جايگاه سفارتخانهها و پادگانهاى نظامى به نحوى كه به جاى سفارتخانهها و ديپلماتها، شبكه فزايندهاى از فرماندهان نظامى و كنسول نماها قرار مىگيرند.
از سوي ديگر "فرانسيس فوكوياما" نظريه پرداز اصلى جريان نومحافظه كار حاكم بر كاخ سفيد كه از طرفداران سياستهاى افراطى نومحافظه كاران به شمار مىرفت و در ژانويه 1998 طرح "پروژهاى براى يك قرن آمريكايى جديد" را به همراه پل ولفوويتز، جان بولتون، خليل زاد و رامسفلد ارائه داد، مىگويد: بوش و كاخ سفيد چهار اشتباه كليدى داشتهاند:
اول: دكترين توسل به "اقدامات پيش دستانه" را در پاسخ به حملات 11 سپتامبر 2001 به طور نامتناسب و نامتوازن گسترش دادند
دوم: استفاده نامناسب از "قدرت هژمونيك" و باور افراطى به اينكه بدون تأييد شوراى امنيت سازمان ملل متحد و NATO استفاده توأم با موفقيت از زور "مشروعيت" خواهد يافت
سوم: برآورد اشتباه از "تأثير قدرت نظامى" در رويارويى با سازمانهاى فرامليتى بويژه در خاورميانه (اشاره به مقاومت 33 روزه حزب الله لبنان)
و چهارم اينكه نحوه استفاده بوش از "قدرت نظامى" نه فقط فاقد استراتژى و دكترين لازم بود، بلكه فاقد صلاحيت و كيفيت اجرايى مناسب بود (اشاره به شكست در عراق و افغانستان).
"كنت والتز" (نظريهپرداز نو واقعگراى روابط بين الملل) نيز طى مناظرهاى علمى، در پاسخ به اين سؤال كه «اگر رئيس جمهور آمريكا هم اكنون در اين جلسه حضور داشت تا به سخنان مستقيم شما گوش فرا دهد، در مورد ايران چه توصيهاى به او مىكرديد» مىگويد: مسلماً به او ميگفتم كه با جمهورى اسلامي ايران و سوريه گفتگو كند. به او تأكيد مىكردم كه بار تهديدها و ترساندنها را كم كند. ما در حال حاضر صرفاً ايران و خطر ايران را در بوق و كرنا كردهايم، اما لازم است كه با خونسردى و تعقل بيشترى صحبت كنيم.
ارزيابي:
1- آمريكا در جريان سه مرحله مذاكرات سه جانبه تهران، بغداد و واشنگتن كه در سال 1386 در عراق برگزار شد، فرصت مذاكرهاى مستقيم و رسمى در يك موضوع مهم بينالمللى "عراق" را مورد استفاده قرار داد و بر "حكمت"، "درايت"، "بردبارى" و "منطق حاكم بر گفتمان و رفتار سازنده" جمهوري اسلامي ايران در عراق جديد به خوبى پىبرد. هرچند به ناچار در جنگ روانى رسانهاى فضاى كاذب ديگرى را دامن زد.
2- گفتمان آمريكايى در مذاكرات هستهاى از دو واژه "مذاكره" و "همكارى كامل" در ادبيات آميخته با "ديپلماسى تهديد" شكل گرفته است. در حاليكه براساس راهبرد و سند چشم انداز جمهورى اسلامى ايران، ادبيات غالب گفتمان ايران بر مبناى "دكترين تعامل سازنده" بوده و از سه واژه اساسى "مذاكره"، "تعامل سازنده" و "عدالت" نشأت گرفته است. وجه مشترك اين دو گفتمان "مذاكره"مىباشد. در چارچوب ادبيات گفتمان هستهاى ايرانى و آمريكايى، اصول و مبانى مدنظر طرفين در قالب دو بسته پيشنهادى مطرح و روش مذاكره تا حصول نتايج مرضى الطرفين به شكل دو سند غير رسمي Non-paper ارائه شده است.
نتيجه گيري و جمع بندي:
براساس اين مكانيزمها و با نگاهى معقول به ديدگاههاى نظريه پردازان غربى روابط بينالملل كه بخش كوچكى از آن در صدر اين نوشتار آمده است، نومحافظه كاران حاكم بر كاخ سفيد مىبايست با مرورى بر تحولات منطقه و جهان و بازتعريفي جديد از تحولات فراروي "ديپلماسى مذاكره جدى و سازنده" را جايگزين "ادبيات تهديد" و "ديپلماسى شتاب" سازند و به نحوى مؤثر و سازنده، به كمك در مذاكرات فراروى خاوير سولانا بشتابند و تلاش جمعى 1+6 را با هدف "ديپلماسى جمعى مبتنى بر برد ـ برد" و كمك به صلح، ثبات و امنيت بينالمللى بر روى ميز مذاكره قرار دهند.
بدون ترديد تقويت روند گفتگوهاى 1+6 و حصول نتايج مرضى الطرفين منوط به غلبه ادبيات گفتمان منطقى و مشترك 1+6 بر فضاى مذاكرات و اجتناب آمريكا از "ادبيات تخريب مذاكرات" و انديشيدن به آثار مثبت هرگونه توافق جمعى 1+6 مىباشد، مرورى بر دين، فرهنگ، آداب و سنن منطقه و جمهوري اسلامي ايران و همچنين دستاورد مقاومت و دفاع هشت ساله در مقابل تجاوز رژيم عراق و متحدان وى اثبات مىكند كه جمهوري اسلامي ايران "ديپلماسى و تعامل سازنده" را در خدمت به منطقه و بشريت دانسته و "ديپلماسى تهديد و توسل به زور" را برنمىتابد.
ضروريست جهت نيل به اين دستاورد، صاحبان عقل در ايالات متحده، به كمك برخى از نومحافظه كاران بشتابند و از وقوع احتمالى "فاجعه ديپلماسى جديد آمريكايى" جلوگيرى نمايند.
انتهاي پيام/ي
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]