زايش دوباره ليگ؛ بيا از سر زندگي كنيم

واضح آرشیو وب فارسی:قدس: زايش دوباره ليگ؛ بيا از سر زندگي كنيم
ليگ عزيز، سلام! دلتنگت بوديم. زندگي بدون تو چيزي كم داشت. خلا ء نبودن تو در زندگي فوتبال دوستان، از آن حفره هايي است كه هيچ جوره پر نمي شود. دلمشغولي هفتگي ما، عادتي است كه ترك آن موجب مرض است.
روزهاي داغ تابستان بدون تو كشدارتر از هميشه گذشت. بي روح، بي هيجان، خشك و بدون انعطاف. اجازه بده در ابتداي اين ملاقات، دوباره با هم شرط و شروطي بگذاريم. ما مي خواهيم از لذت فوتبال لبريز شويم و تو موظف هستي آن را برآورده سازي. پر توقع ايم؟ مگر چه داديم كه اين را مي خواهيم؟ زياده خواه و پرتوقع هستيم. اما اين نشأت گرفته از روح كمال جوي انسان است. هم خدا را مي خواهيم و هم خرما را. دلمان يك ليگ پويا و پرهيجان مي خواهد، اما مي دانيم كه ابزارش مهيا نيست. دلمان ليگي مي خواهد كه قيافه اش به اسمش بخورد. مگر نگفته بودي حرفه اي صدايت كنيم؟ خب جناب حرفه اي، امسال هشت سال از تولدت مي گذرد. شايد وقت آن رسيده باشد كه خودت را نشان دهي. بايد رو كني كه از حرفه اي گري چه مي داني و چه در چنته داري. دلمان مي خواهد مثل ساعت كار كني؛ دقيق و منظم، لحظه اي هم صداي تيك تاكت قطع نشود. مي دانيم كه با چنين واژه هايي بيگانه هستي، اما چه كنيم؟ چه كنيم كه اين مسؤوليت رسانه اي كذايي روي دوشمان سنگيني مي كند و در خلال اين چند جمله براي سلام و احوالپرسي هم مجبور به يادآوري آن هستيم. ما كه خودمان معترفيم بدون تو با تمام اين كژيها و پلشتيهايت، دنيايمان چيزي كم دارد. ما كه هفته هاست در غم نبودنت روزها را به شماره نشسته ايم. بزرگي، در تقسيم بندي آدمها و پديده ها، گروهي را قرار داده كه مي توان تو را هم در آن بين جا داد. آنهايي كه وقتي هستند نيستند و وقتي كه نيستند هستند. آنها شگفت انگيزترين ها هستند. در زمان بودنشان چنان باشكوهند كه نمي توانيم حضورشان را درك كنيم، اما وقتي كه از پيش ما مي روند، نرم نرم و آهسته آهسته درك مي كنيم و باز مي شناسيم و مي فهميم كه آنان چه بودند، چه گفتند و چه مي خواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان، اما وقتي در برابرشان قرار مي گيريم، قفل بر زبانمان مي زنند و اختيار از ما سلب مي شود. سكوت مي كنيم و غرقه در حضور آنها سرمست مي شويم و درست زماني كه مي روند، به ياد مي آوريم كه چه حرفها داشتيم و نگفتيم. تو هم جزو همينها هستي.بله، تو ليگ عزيز! بعد از سكوتي طولاني، دوباره آماده ايم كه خود را به تلاطم وجودت بسپاريم. مي خواهيم بگوييم كه تو مي تواني بهترين باشي؛ مي تواني، اگر بگذارند و بخواهي. امروز فرصت يك ملاقات ديگر دست مي دهد؛ ملاقاتي كه برايش ثانيه شماري كرده ايم. بيا عهد كنيم اين بار قدر هم را بيشتر بدانيم. بگذار هشتمين تولد بهترين آن باشد.
دوشنبه 14 مرداد 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]

[مشاهده در: www.qudsdaily.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]