واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
ظاهرا بر اثر کوششی که ساسانیان در یکرنگ نشان دادن فرهنگ پارتی داشتهاند و اینچنین شهرت دادهاند که پارتیان یا اشکانیان تمدن درخور نگرشی نداشتهاند و قومی بیابانگرد بودهاند و فردوسی بزرگ نیز در شاهنامه آورده است که :
از آنان به جز نام نشنیدهام
نه در نامه ی خسروان دیدهام
با این حال نمیتوان اهمیت نقش آنان و هنر پارتی را نادیده گرفت.
نکتهی دیگر این است که چون اشکانیان پس از سلوکیها به قدرت رسیدهاند عدهای تصور کردهاند که هنرایران در دورهیپارتی تنزل کرده و تماما تحت تاثیر فرهنگ یونانی واقع شده است. همچنان که «پلوتارخ» مورخ یونان باستان میآورد که در جشنی که در دربار اشکانی برگزار شده بود نمایشهایی به زبان یونانی اجرا شده بوده است.
به رغم اینگونه نظرهای غیر منصفانه، باید گفت پارتیان شعبهای از نژاد آریایی بودند که از خراسان بزرگ یعنی سرزمین نسا (که بخشی از آن به نام درگز، بجنورد، قوچان و ... به جای مانده است) ظهور کردند و نزدیک به ۵۰۰ سال از مام میهن در برابر قومهای مهاجمی از آسیای مرکزی و به ویژه روم شرقی (بیزانس) دفاع کردند.
از نمونههای جالب توجه و باقی مانده از هنر آنان، «ساتگین شاخی» جام مزینی است که در نسا یافته شده است و ظاهرا به سدهی دوم میلادی تعلق دارد و نگارهی هنرمندانهای است از مردی در حال بردن گوسفندی و دو موسیقیدان اشکانی (پارتی) که یکی از این دو هنرمند، سازی شبیه «لیر» در دست دارد و دیگری به نواختن سازی بادی که گویا «دونای» باشد مشغول است.
از این مهمتر «فهلویات» است، جمع مونث «فهلویه» منسوب به «فهلو» با معانی مجازی یا تبعی : شجاع، دلیر، بزرگ و حتی شهر یا شهری که در اصل به صورت پهله، پهلو، پرتو (در سنگ نبشتههای داریوش بزرگ) و به معنی پارت بوده است. (حواشی دکتر محمد معین بر برهان قاطع)
«شمس قیس رازی» در کتاب «المُعَجَّم فی مَعاییر اشعارُ العَجَم» مؤلف در اوایل سدهی هفتم هجری (۱۳ م.) و در ضمن شرح مربوط به «مسدس محذوف» از انواع بحر هَزَج (یکی از گونههای معروف شعر فارسی و هم ایقاع یا وزن موسیقایی در آن ایام) میگوید :
«... خوشترین اوزان فهلویات است که ملحونات (شعرهای آهنگین) آن را اورامنان خوانند ...»
و سپس میافزاید : «... اهل دانش، ملحونات این وزن را ترانه نام کردند و شعر مجرد آن را دوبیتی خوانند برای آنکه بنای آن بر دو بیت بیش نیست و مستعربه (عربی شده) آن را رباعی خوانند ...»
بنابر آنچه «شمس قیس رازی» گفته است معلوم میشود رباعی در شعر فارسی وزنی نبوده است که ریشهی عربی داشته و یا از اعراب اقتباس شده باشد، بنابراین وقتی در این وزن به قول او «ملحون» یعنی آهنگین خوانده میشده است «ترانه» میگفتهاند و به شعر تنهایش اطلاق دوبیتی یا رباعی میکردهاند و به عبارت دیگر، ترانه همان رباعی همراه با آواز بوده است.
نکتهی شایان توجه دیگر در بیان «شمس قیس رازی»، ارتباط هنری ترانه با فهلویات است، به این معنی که نشان میدهد اشعار محلی کنونی همان ترانه و بقایای نمونههای اصیل قدیمی است. از طرفی نیز، چون بنابر توضیحی که داده شد، فهلوی مفهوم پهلوی یا پارتی دارد پس ما میتوانیم تبلور یادگارهای باستانی شعرهای پارتی آهنگین را در آنها ملاحظه کنیم.
واژهی اورامنان در «المعجم» نیز به نوبهی خود «اورامان» یا «اورمن» کردستان ایران را تداعی میکند که اکنون از توابع شهرستان سنندج محسوب میشود و به استناد آنچه «شمس قیس رازی» گفته است میتوان ترانههای آنجا را دارای اصالت و ریشهی پارتی دانست، همچنین که «اورمن» در موسیقی کردی امروزه نیز اشعاری هستند معمولا ۱۰ هجایی که هنوز باقی ماندهاند.
اما ترانه که در زبان پهلوی «ترانک» گفته میشده و از ریشهی اوستایی «تورنـَه» به معنی «تر و تازه» است،(حواشی دکتر محمد معین بر برهان قاطع) یکی از انواع شعر فارسی در اواخر دورهی ساسانی بوده است که مانند «نامک» پهلوی که در فارسی دری به «نامه» تبدیل شده است، به صورت «ترانه» درآمده و تا حدی ویژگیهای خود را حفظ کرده است. ترانههای پهلوی معمولا از ۳ پاره با ۸ هجا و گاه اندکی بیشتر تا ۱۰ هجا تشکیل میشده و به علت سادگی الفاظ و زیبایی وزن در بین عامهی مردم رواج داشته و به تعبیری عامیانه بوده است.
این است که ترانهها یا شعرهای محلی نیز در حال حاضر از همان سادگی لفظها و مضمونها یا به طور کلی ویژگیهای اصلی خود برخوردارند و به همین علت در گسترهی سدههای متمادی همچنان زنده باقی ماندهاند.
هم در این راستاست که بقایا یا یادگارهای فهلویات را میتوان در نقاط دور افتادهی ایران و در موسیقی بومی یا محلی ِبسیاری از مناطق میهن عزیز پیدا کرد.
چنانکه در شمال خراسان و از جمله قوچان، هنوز ترانههای ۸ هجایی و به عبارت دیگر خاطرهی فهلویات پارتی وجود دارد و نمونهاش ترانهی «رشید خان» یا صحیحتر «رشید جان» است که در آن «جان ِجان، رشید جان» به صورت برگردان یا ترجیع، تکرار میشود.
جالب توجه اینکه، بنابر پژوهشهای اخیر معلوم شده است که در نیایشگاههای مانوی که پیرامون سال ۵۸۴ میلادی در چین ساخته شده بودند آهنگهای تک نغمهای زیبایی با برگردان «جان ِجان ِمانی» خوانده میشده است.
گذشته از واژهی «گوسان» به معنی «موسیقیدان» یا «خنیاگر» که فخرالدین اسعد گرگانی در منظومهی زیبای «ویس و رامین» بدان اشاره کرده است و امکان دارد بدلیل پارتی بودن اصل داستان ویس و رامین، این واژه نیز پارتی باشد و مؤلف «مجمل التواریخ والقصص» نیز «گوسان» یا «کوسان» را پهلوی دانسته، میتوان در متون مانوی یافته شده در «تورفان» نمونههایی از اصطلاحات موسیقیایی پارتی را بدست آورد.
لازم به یادآوری است، با آنکه مانی خود معاصر دورهی ساسانی بوده است، به خاطر اینکه مادرش «پاتِگ»(باتیک یا تاتِگ) اهل ناحیهای در قلمرو اشکانیان به نام «آسورستان»(آشور) بوده و مانی نیز در آنجا زاده شده است، ناخداگاه مقداری از واژههای پارتی با زبان مادریش در آثار او نیز وارد شده است، مانند :
«باش»(= سرودن یا آواز خواندن)، «باشا»(= نیایش آهنگین) و «سرُد»(= سرود و آواز)
بنابراصل سنت گرایی، یادمان شعرها و ترانههای باستانی تا مدتها در دوران اسلامی نیز در ایران با عنوان «فهلویات» در نقاط مختلف و دوردست ایران باقی مانده بوده است. چنانچه «عبدالقادر مراغهای»(۸۳۸ هـ. - ۱۴۳۴ م.) بزرگترین موسیقیدان و موسیقی شناس بزرگ ایران پس از «فارابی» و «صفی الدین ارموی»(اُرمَوی)،
مجلس سیوسوم از مجالس چهلوپنج گانهی بخش خاتمهی کتاب «جامع الالحان» خود را به فهلویات اختصاص داده و زیر عنوان «المجلس الثالث و الثلاثون فی العربیات و الترکیات و الفهلویات و السایر الالسنه» [ ۱۳۶ تا ۱۴۴ هـ.ق] اشعاری را به زبانها و لهجههای مختلف از جمله همدانی و رازی [در نسخه به خط عبدالقادر : راژی] آورده است تا خوانندگان علاقهمند و هنرمند، بتوانند در هنرنماییهای خود از آنها بهره ببرند و این نشان میدهد - همانطور که گفته شد - دست کم تا زمان عبدالقادر یعنی اوایل سدهی نهم هجری (۱۵ م) فهلویات یا بقایای هنر ساسانی باقی مانده بوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]