واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: دلالي خون در لبنان و فلسطين (يادداشت روز)
در هفته گذشته دو رخداد كه شباهت هاي زيادي به يكديگر داشتند، در لبنان و فلسطين به وقوع پيوستند. در لبنان دو گروه داخلي در طرابلس به مصاف يكديگر رفتند كه حاصل آن ده ها كشته و زخمي بود و در نهايت ارتش را وادار به مداخله كرد. در فلسطين نيز در سلسله انفجارهايي كه ده ها كشته و زخمي را به همراه داشت، فتح و حماس رو در روي هم قرار گرفتند و به دستگيري گسترده نيروهاي فتح توسط پليس حماس منتهي شد.
درگيري علوي هاي طرابلس و شبه نظاميان سني در حالي اتفاق افتاد كه يكي دو روز پيش از آن كابينه ائتلافي لبنان كه به «دولت وحدت ملي» نامگذاري شد، پس از حدود 50 روز كش و قوس تشكيل شد و اميد تازه اي را در درون جامعه لبنان برانگيخت. وقوع درگيري در اين زمان فقط با انگيزه ارسال اين پيام بود كه نزاع و تنش به خشونت آميزترين شكل ادامه دارد و توافقنامه دوحه تاثيري بر منازعات نخواهد داشت! اما در عين حال روند درگيري نشان داد كه جريان اصلي طيف 14 مارس- گروه المستقبل به رهبري سعد حريري- و جريان اصلي طيف 8 مارس- حزب الله لبنان- هيچ منافع و انگيزه اي براي هدايت اين درگيري ها ندارند لذا انگيزه ها را بايد در نقطه ديگري جست وجو كرد.
انفجارهاي هفته گذشته غزه نيز در حالي صورت گرفت كه از يك سو محمود عباس رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين و رئيس تشكيلات خودگردان و اسماعيل هنيه رئيس دولت قانوني فلسطين و از رهبران حماس آماده گفت وگو در يمن بودند و از سوي ديگر جنبش حماس «آتش بس موقت» با رژيم صهيونيستي را به قصد پايان دادن به محنت ساكنان غزه پذيرفته بود. در عين حال هيچ كس ترديد ندارد كه از انفجارهاي غزه كه به شهادت رسيدن چندين فلسطيني را در پي داشت، نه فتح و نه حماس- نه محمود عباس و نه اسماعيل هنيه- نفعي مي برند و طبعا نمي توانند هدايت كننده چنين رخدادي باشند. بنابراين بايد انگيزه ها را در جاي ديگري جست وجو كرد. براي تبيين اين موضوع توجه به چند نكته ضرورت دارد:
1- درگيري هاي طرابلس ميان بقاياي گروه سلفي فتح الاسلام و گروهي از علوي ها كه به تبعيت از سوريه شهرت دارند، اتفاق افتاده است. سلفي هاي فتح الاسلام كمترين سنخيت با جريان لائيك المستقبل ندارند. آنان بيش از هر خصلتي «وهابي» هستند و از سوي جريان وهابيت در دولت عربستان حمايت مي شوند. اين گروه در سال گذشته پس از آن كه در عراق به بن بست رسيد، راهي لبنان شد و ماجراي پردامنه «اردوگاه نهرالبارد» و «اردوگاه برج البراجنه» را به وجود آورد.
2- يك هدف مهم سياسي در درگيري هاي طرابلس به چشم مي خورد و آن اعلام بي نتيجه بودن توافقات دوحه و روبنايي و سست بودن آن توافقات بود. خبرهاي دوماه اخير به خوبي بيانگر آن است كه خاندان حريري تلاش كرده اند تا به مقاومت مردمي لبنان نزديك شوند. تماس هاي سعد حريري با رهبر حزب الله لبنان و نيز تماس وي با نبيه بري رئيس جنبش شيعي امل و نيز نامه عاطفي همسر مرحوم رفيق حريري به سيدحسن نصرالله نشان داد كه گروه حريري تنش جديد را به نفع خود نمي داند. در عين حال ابراز نارضايتي شديد عربستان و آمريكا از روند و نتايج توافقات داخلي لبنان، تفاوت موضع گروه المستقبل با اين دو كشور كه حاميان خارجي اين گروه به حساب مي آيند را نشان مي دهد.
3- در ماجراي غزه نيز ما شاهد دو خط موازي در جريان مقابل حماس هستيم. از يكسو محمود عباس و جريان غالب فتح و ساف بعد از سپري شدن يكسال از درگيري شديد لفظي با حماس به «گفت و گو» با حماس و دولت مردمي اسماعيل هنيه رسيده اند و برهمين اساس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين، مذاكرات دوجانبه فتح و حماس را به ميزباني دولت يمن- كه روابط نسبتا متوازني با دو گروه فتح و حماس دارد- پيشنهاد و دنبال كرده و از سوي حماس نيز استقبال شده است. درست در زماني كه اميد تازه اي ميان فلسطيني ها براي دست يافتن به وحدت داخلي پديد آمده شاهد انفجارهاي غزه بوديم. برهمين اساس بايد ديد چه كساني از نزديك شدن دو گروه فلسطيني نارضايتي دارند. با پيگيري موضوع انفجارهاي غزه به نقش برجسته شخصي به نام «محمد دهلان»(Dahlan) مي رسيم. اين شخص درگيري هاي سال گذشته ميان فتح و حماس را به وجود آورد و در بين فلسطيني ها مشهور به فساد شديد مالي است. محمد دهلان از يك سو با عربستان سعودي و از سوي ديگر با رژيم صهيونيستي روابط نزديك دارد كه اسناد آن در سال گذشته در جريان تصرف دفتر وي در غزه توسط دولت حماس افشا گرديد.
4- در ماجراي غزه نيز يك هدف مهم سياسي به چشم مي خورد. هدف آن است كه نشان دهد روند داخلي فلسطين نه تحت تاثير روابط دو گروه اصلي فلسطيني بلكه تحت تاثير نيروهايي است كه خارج از اين دو گروه قرار دارند. اين البته يك خط انحرافي است چرا كه نيروهاي وابسته اي نظير «دهلان» حقيرتر از آن هستند كه بتوانند منشأ تحول در فلسطين باشند يا بتوانند مانع از تحول گردند.
5- خط خون در طرابلس و غزه در شرايطي جاري شد كه لبناني ها و فلسطيني ها در شادماني كم سابقه ناشي از موفقيت بزرگ و تاريخي حزب الله لبنان در مبادله پنج اسير لبناني و حدود 197جسد مطهر شهداي عرب با بقاياي دو جسد نظاميان رژيم صهيونيست هستند و در آن سوي مرز لبنان، صهيونيست ها در ماتم مطلق به سر مي برند و خفت و خواري شكست از مقاومت لبنان، صفوف آنان را از هم گسسته است. بر همين اساس هيچ چيزي جز درگيري هاي دروني در لبنان و منطقه آزاد شده غزه نمي تواند تا حدي زخم جانفرساي رژيم صهيونيستي را التيام ببخشد.
در درگيري هاي خونين و چند مرحله اي طرابلس و نيز در انفجارهاي غزه منافع سرشاري براي اسرائيل غاصب نهفته است. اما البته اين رژيم ناتوان تر از آن است كه بتواند به درون غزه نفوذ كند و يا بتواند به وجود آورنده درگيري دامنه دار در لبنان باشد. بنابراين در اين درگيري ها «نقش واسطه» خودنمايي مي كند. جايگاه ويژه دهلان- بعنوان عامل اصلي انفجارهاي اخير غزه- در دستگاه سياسي و مذهبي عربستان و نيز نزديكي گروه سلفي سني طرابلس به دستگاه مذهبي و سياسي عربستان، بيانگر آن است كه عربستان به دلالي خون و جنايت به نفع صهيونيست ها روي آورده است و البته اين دلالي چندان پوشيده هم نيست. در روزهاي گذشته شبكه تلويزيوني «العربيه» در مواجهه با مراسم پرشكوه آزادي سمير قنطار و چهار اسير ديگر لبنان حاضر به پخش اين مراسم نشد و در همان حال بطور گسترده به پخش تصاوير درگيري هاي طرابلس مبادرت ورزيد و با سوري خواندن گروه علوي لبنان تلاش كرد تا پاي سوريه را به ميان بكشد، از اين طريق، آن دسته از گروه هاي لبناني- نظير المستقبل، حزب سوسياليست ترقي خواه و قواه اللبناني- كه نسبت به سوريه آلرژي دارند را وارد درگيري نمايد.
حدود 75 روز پيش در جريان برگزاري اجلاس وزراي اتحاديه عرب در قاهره كه به منظور بررسي تحولات لبنان تشكيل شده بود، سعود الفيصل وزير امور خارجه عربستان به شديدترين وجه حزب الله لبنان را مورد حمله قرار داد و خواستار اعزام فوري نظاميان از سوي اتحاديه عرب به لبنان شد تا مقاومت ضدصهيونيستي را در لبنان ريشه كن نمايند! اظهارات سعود الفيصل در آن مقطع همراهي ساير كشورهاي عربي را در پي نداشت و از سوي گروه هايي نظير المستقبل و حزب سوسياليست ترقي خواه- گروه جنبلاط- مورد استقبال واقع نشد. عربستان در جريان مذاكرات دوحه نيز منزوي شد و روند تحولات لبنان ناتواني مطلق عربستان را در تاثيرگذاري بر مسايل منطقه اي به نمايش گذاشت.
در روند تحولات فلسطين نيز شاهد شكست فاحش عربستان بوديم. انتقال محل مذاكرات دو گروه فلسطيني از مكه به پايتخت يمن اعلام رسمي شكست دولت رياض بود. در سال گذشته با حمايت ايران دو گروه فلسطيني در مكه تشكيل جلسه دادند و ميان اين دو، «سند مكه» به امضا رسيد. اما در تحولات خونين طرابلس و غزه هيچ منافعي براي عربستان سعودي متصور نيست چرا كه سبب افزايش نفوذ منطقه اي اين كشور نمي گردد. بدون ترديد اين سرمشق خونين در تل آويو و واشنگتن تدارك ديده شده و عربستان با سخاوتمندي آن را به اجرا گذاشته و در اين ميان از چهره هاي بدنامي نظير دهلان و مهره هاي فتح الاسلام كه وقتي درگير مي شوند چيزي براي از دست دادن ندارند، بهره گرفته است. اما البته روند و جريان اصلي لبنان و فلسطين- و به طور كلي روند خاورميانه- همان است كه اين روزها با آزادي اسيران لبناني در دومين سالگرد مقاومت 33 روزه پيروز لبنان در برابر آمريكا و اسرائيل بارها بر صفحات تلويزيونها، امواج راديوها، صفحات خبرگزاري ها و مطبوعات عالم نقش بست. عربستان بايد بداند كه جنايت نمي تواند جريان ساز باشد.
سعدالله زارعي
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]