تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):علت روزه گرفتن آن است كه به سبب آن ثروتمند و فقير برابر شوند زيرا ثروتمند گرسنگى را اح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833347387




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب انديشه - آيا آمريكا براي يك جهان پساآمريكايي آماده است؟


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: كتاب انديشه - آيا آمريكا براي يك جهان پساآمريكايي آماده است؟


كتاب انديشه - آيا آمريكا براي يك جهان پساآمريكايي آماده است؟

فرانسيس فوكوياما/ترجمه:آرش فرح‌زاد:موضوعي كه امروز مي‌خواهم در مورد آن صحبت كنم «چگونگي تغيير جهان» است. از نظر من 30 سال اخير، دوره‌اي هيجان‌انگيز در تاريخ جهان بوده است. سال 1978 من به عنوان كارآموز در موسسه تحقيقات امنيت ملي آمريكا (RAND) فعاليت مي‌كردم. در آن سال ما در ميانه دوران جنگ سرد قرار داشتيم و من يكي از افرادي بودم كه اينجا در مركز تحقيقات امنيت ملي آمريكا به‌طور تمام وقت در مورد اتحاد شوروي مطالعه مي‌كردم. در سه دهه گذشته ما سه مرحله (فاز) متفاوت و مجزا را پشت سر گذاشته‌ايم. مردم عادي با بزرگنمايي، جهان آن سال‌ها را جهاني ساده و قابل پيش‌بيني قلمداد مي‌كنند، اما نبايد فراموش كرد كه اين جنگ سرد بود كه به ما كمك كرد تا ساختار و چارچوبي قابل تشخيص از جهاني كه در آن زندگي مي‌كرديم به دست آوريم. زماني‌كه اين موسسه را ترك كردم، وارد دوران پس از جنگ سرد شده بوديم كه يكي از وجوه تمايز آن هژموني آمريكا بود. فكر مي‌كنم از اين نظر دوران رياست‌جمهوري بوش و كلينتون با وجود تفاوت‌هاي سياسي يك نقطه مشترك داشت و آن هم تسلط و برتري مطلق آمريكا در جهان بود و همين قدرت آمريكا كافي بود كه برآيند و پيامدهاي وقايع مختلف در جهان را شكل دهد. دولت كلينتون قصد داشت اين قدرت را از نظر اقتصادي ديكته كند در حالي كه تكيه بوش بيشتر بر مسائل امنيتي بود. به هر حال هر دو بهره‌برداري زيادي از مزاياي برتري مطلق آمريكا در جهان كردند. اما به نظر مي‌رسد امروز ما وارد دنياي كاملا متفاوتي شده‌ايم. فريد زكريا- ستون‌نويس مجله «نيوزويك»- اين دوران را «جهان پساآمريكايي» ناميده است. مطمئن نيستم كه او در اين مورد درست گفته باشد اما اين حس قوي را دارم كه امروزه اقتصاد جهاني به شيوه‌هايي دراماتيك در حال تغيير است. اجازه دهيد كمي دقيق‌تر به دنياي در حال تغيير امروز نگاه كنيم. اولين نشانه دنياي جديد، چندقطبي بودن آن است. البته نمي‌خواهم از سقوط يا اضمحلال آمريكا حرفي بزنم. آمريكا همچنان قدرت برتر جهان باقي خواهد ماند، اما اتفاقي كه در حال وقوع است اين است كه بقيه دنيا هم در حال بالا كشيدن خود هستند و فاصله خود با آمريكا را كاهش خواهند داد. انتقال قدرت در زمينه درآمدهاي اقتصادي بسيار دراماتيك است. روسيه، چين، هند و كشورهاي عرب حوزه خليج فارس همه در حال رشد هستند در حالي‌كه آمريكا دوران ركود را طي مي‌كند. اين يكي از مشخصه‌هاي تغيير جهان نسبت به دوران برتري مطلق آمريكاست. در سال‌هاي رياست‌جمهوري كلينتون و اوايل رياست‌جمهوري بوش ما به ديگر كشورهاي دنيا مي‌آموختيم كه چگونه اقتصادي رو به رشد داشته باشند. امروز اما مشكلات آنها گريبان خودمان را گرفته و دچار بحران اقتصادي مشابه بحران اقتصادي چند سال پيش جنوب شرق آسيا شديم. دو واقعيت ساده را مي‌توان از اصلي‌ترين علائم چنين انتقال قدرتي دانست؛ ميزان بدهي‌هاي آمريكا و ميزان ذخاير ارزي ديگر كشورهاي جهان. چين رقمي حدود يك و نيم تريليون دلار ذخيره ارزي دارد، روسيه 550 ميليارد دلار، كره جنوبي 260 ميليارد دلار، تايلند 110 ميليارد دلار، الجزاير 120 ميليارد دلار و كشورهاي كوچك عضو شوراي همكاري خليج فارس در مجموع رقمي حدود 300 ميليارد دلار ذخيره ارزي دارند. عربستان به تنهايي و با صادرات انرژي هر ماه 15 ميليارد به ذخيره ارزي‌اش افزوده مي‌شود. البته واضح است كه حتي چنين حجم عظيمي از ذخاير ارزي در كوتاه‌مدت نمي‌تواند نشانه انتقال قدرت باشد، به اين دليل كه اين پول‌ها الزاما در صنايع نظامي يا ديگر ابزار قدرتنمايي به مصرف نخواهد رسيد. اما با گذشت زمان تصور مي‌كنم اين نوع كسب پول مي‌تواند منجر به انتقال قدرت در سطح جهان شود و از سوي ديگر گزينه‌هاي آمريكايي پيش رو نيز محدودتر خواهد شد. چنين اتفاقي ممكن است به دليل تغيير و انتقال قدرت در سطح نظامي (قدرت سخت) رخ دهد اما عرصه قدرت نرم نيز شاهد يك چنين تغييراتي خواهد بود. امروزه چيني‌ها و هندي‌ها فيلم‌هاي توليدي خود را صادر مي‌كنند، ستارگان موسيقي پاپ كره جنوبي طرفداران بسيار زيادي در سراسر آسيا دارند. انيميشن‌هاي ژاپني هم هواداران زيادي دارند. امروز ديگر نمي‌توان تنها لس‌آنجلس را مهد توليدات موسيقي و سينما دانست. شهرهاي زيادي در دنيا هستند كه در كنار لس‌آنجلس اينگونه توليدات فرهنگي را به نقاط مختلف جهان صادر مي‌كنند. يكي از نكات نگران‌كننده در مورد مسائل آموزشي، افزايش بي‌ميلي دانشجويان خارجي به تحصيل در دانشگاه‌هاي آمريكايي است. دليل آن هم موانعي است كه ما خودمان به سر راه ورود آنها به آمريكا ايجاد كرده‌ايم. طي سال‌هاي اخير دانشجويان كشورهاي ديگر گزينه‌هاي ديگري به جاي دانشگاه‌هاي آمريكا براي ادامه تحصيل پيدا كرده‌اند.

دنياي دولت‌هاي ضعيف
در مورد ايجاد و شكل‌گيري اين دنياي اقتصادي چندقطبي اظهارنظرها و تفسيرهاي بسياري شده است. اما جنبه ديگري نيز وجود دارد كه با تامل بر آن مي‌توان به تغيير جهان به ويژه در مورد روابط بين‌الملل پي برد. نگاهي به قسمتي از جهان كه از شمال آفريقا تا خاورميانه، خليج فارس، آسياي مركزي و شبه جزيره هند امتداد يافته ما را متوجه يك نكته بسيار حياتي مي‌كند؛ اين قسمت از جهان كاملا متفاوت با دنياي كلاسيكي است كه در كلاس‌هاي تئوري روابط بين‌الملل تدريس مي‌شد.
اين قسمت را نمي‌توان با جهان قرن بيستم هم مقايسه كرد. در گذشته سياست‌هاي بين‌الملل داستان فعل و انفعالات دولت‌هاي مقتدر و متمركز (البته از جهت منفي) بود، حكومت‌هايي مثل امپراتوري ژاپن، آلمان نازي، اتحاد جماهير شوروي و امثال آنها. تفاوت جهان بين‌الملل امروز با گذشته در اين است كه جهان امروز تحت سلطه حكومت‌هايي ضعيف و حتي در حال سقوط است؛ جايي كه ديگر ابزار معمول قدرتنمايي به خصوص قدرت نظامي هم كارايي چنداني در آن ندارد.
ويژگي‌ها و خصوصيات «جهان دولت‌هاي ضعيف» اولين‌بار پس از جنگ 33 روزه در سال 2006 در لبنان توسط هنري كيسينجر برشمرده شد. كيسينجر در آن مقاله حزب‌الله را «الگوي مرجع» القاعده مي‌دانست كه «رفتارش به‌طور واضح مشابه رفتار دولتي در دولت ديگر است؛ موجوديتي كه به هيچ عنوان نمي‌توان نام دولت بر آن نهاد اما رهبران آن به مثابه رهبران يك دولت عمل و فكر مي‌كنند و اكثر قدرت‌هاي منطقه هم آنها را مورد حمايت قرار مي‌دهند. اين چيز تازه‌اي در روابط بين‌الملل است.»
البته اين را نمي‌توان تنها ويژگي لبنان دانست. اين حقيقتي است كه در مورد كشورهاي ديگر منطقه هم تقريبا صدق مي‌كند.
حال سوال اين است كه چرا چنين دولت‌هاي ضعيفي هنوز وجود دارند؟ به نظر من عوامل متعددي در اين موضوع دخيل هستند.
با توسعه و پيشرفت جهان، شاهد بسيج و لشكراندوزي گروه‌ها و بازيگران جديدي در عرصه اجتماعي هستيم كه راهي براي ورود به قدرت ندارند و اگر هم داشته باشند اجازه دخالت در تصميم‌گيري‌ها به آنها داده نمي‌شود، مثل شيعيان در لبنان، اما يك چنين بازيگراني تا قاره ما نيز گسترش يافته‌اند. ما آشفتگي‌ها و جنجال‌هاي زيادي در منطقه آنديان در آمريكاي لاتين داشتيم. دليل آن هم مشخص بود. مردم بومي كشورهايي مثل بوليوي و اكوادور دسترسي به قدرت نداشتند و حال سهم خود را از قدرت مي‌طلبند. در نتيجه دولت‌هاي دموكراتيك منطقه نيز به سوي بي‌ثباتي و ناپايداري پيش مي‌روند.
علاوه بر اين در اين منطقه از جهان مردم روي خوشي به روند جهاني‌سازي نشان نمي‌دهند و در نتيجه از مزاياي آن مثل تجارت بين‌الملل، سرمايه‌گذاري‌ها و رشد اقتصادي مطلوب هم محروم خواهند شد. البته جنبه منفي جهاني‌سازي در اين كشورها مورد توجه قرار مي‌گيرد.
كشورهايي مثل چين و هند منفعت‌هاي زيادي از جهاني‌سازي برده‌اند. جهاني‌سازي به اين معني است كه مرزها و موانع براي عبور كالاها برداشته شوند. پس در ميان اين كالاها، چيزهاي بد هم وجود خواهد داشت مثل مواد مخدر، شبكه‌هاي گانگستري بين‌المللي، شبه‌نظاميان، احزاب سياسي و... البته اينگونه شبكه‌ها براي گسترش فعاليت خود از اينترنت هم استفاده مي‌كنند. شبكه‌هاي گانگستري زيادي اين روزها در حال تردد ميان لس‌آنجلس و آمريكاي مركزي هستند.
دنياي امروز، دنياي غريبي است. توسعه و پيشرفت ملي كشورها وابسته به روابط بين‌الملل آنهاست. امروز در كشورهاي اطراف صحراي آفريقا كه از آن منطقه به عنوان فقيرترين بخش جهان نام برده مي‌شود 10 درصد كل توليد ناخالص داخلي ناشي از كمك‌هاي بين‌المللي است و اگر اين كمك‌ها قطع شود، توليد ناخالص داخلي كشورهاي اين منطقه در مجموع 10 درصد كاهش خواهد يافت. جامعه جهاني به كشورهاي در حال توسعه اين منطقه نيز كمك مي‌كند اما براي اين كشورها بسيار دشوار است كه خود را در مسيري قرار دهند كه كشورهاي اروپايي در دوره 400 ساله پس از عصر اصلاحات در آن قرار گرفتند و به چنين پيشرفتي نائل شدند. با استناد به چنين دلايل و عواملي است كه تصور مي‌كنم اين جهان دولت‌هاي ضعيف همچنان برقرار خواهد بود.
لزوم اتخاذ سياست‌هاي متفاوت
اين دنياي دولت‌هاي ضعيف معاني ضمني زيادي براي قدرت آمريكا خواهند داشت. در اين ميان يك واقعيت را بايد در نظر بگيريم؛ بودجه‌اي كه آمريكا به صنايع نظامي‌اش اختصاص مي‌دهد بسيار بيشتر از كل هزينه نظامي كشورهاي ديگر است. اما وقتي به عراق 24 ميليوني نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه بيش از پنج سال از حمله آمريكا به اين كشور مي‌گذرد و تا امروز نتوانستيم به موفقيت كامل دست يابيم. از نظر من دلايل عدم دستيابي كامل به موفقيت در عراق در ذات خود قدرت نهفته است. ما در اين كشور از قدرت نظامي خود استفاده كرديم؛ چيزي كه در قرن بيستم و دنياي كشورهاي مقتدر و متمركز مورد استفاده قرار مي‌گرفت. استفاده صرف از اين ابزار در دنياي دولت‌هاي ضعيف كاربردي نخواهد داشت. شما نمي‌توانيد از قدرت سخت براي ايجاد نهادها و مراكز قانوني استفاده كنيد و در نهايت ملت‌ها را بسازيد. با اين ابزار نمي‌توانيد يكپارچگي و استحكام سياسي در اين بخش از جهان به وجود آوريد.
امروزه در صحنه سياسي بين‌المللي و به دليل برتري و سلطه آمريكا طي دو دهه اخير اقدامات ديگري صورت مي‌گيرد؛ كشورهاي ديگر در حال بسيج و يكپارچه كردن نيروهاي خود در مقابل آمريكا هستند، متحدان شما مثل شوراي همكاري شانگهاي در حال سازماندهي خود هستند تا آمريكا را كه پس از 11 سپتامبر وارد منطقه شده بود از آسيا بيرون برانند. ما نمي‌توانيم از متحدان دموكرات خود بخواهيم كه براي حضور بيشتر ما در منطقه به ما كمك كنند. اين نكته در مورد كشوري مثل عراق هم صدق مي‌كند. حتي در كشوري مثل افغانستان هم كه متحدان ما از ابتدا موافق حمله به اين كشور بودند، امروز آمريكا مشكلات زيادي دارد و نمي‌تواند آنها را راضي كند تا تعداد نيروها، منابع و حمايت خود را افزايش دهند. در كشوري مثل كره جنوبي هم كه متحد سنتي آمريكا به شمار مي‌آيد اين روزها اعتراضات گسترده‌اي به واردات گوشت گوساله از آمريكا صورت مي‌گيرد.
ما امروز دنيايي را در برابر خود مي‌بينيم كه براي ارتباط با آن نيازمند مهارت‌هاي كاملا متفاوتي هستيم. بايد توانايي استفاده از نيروي نظامي را در مواقع ضروري داشته باشيم. اما مولفه‌ها و ديدگاه‌هاي ديگري هم وجود دارند كه با به كار بردن و عملي كردن آنها بتوانيم از ارزش‌ها و منافع خود دفاع كنيم و همچنين رهبري آمريكا در جهان را نيز تداوم بخشيم.
مايكل ماندلباوم همكار من در دانشكده جان هاپكينز در اوايل دهه 90 در يادداشتي در نشريه Foreign Affairs سياست‌هاي خارجي دولت كلينتون را مورد نقد و بررسي قرار داده بود. اين يادداشت با تحليل رفتار و سياست‌هاي دولت كلينتون در قبال بالكان، سومالي و هائيتي و اينكه قصد داشت به روش خود در اين مناطق ملت‌سازي كند، سياست كلينتون را مورد انتقاد قرار داده بود و گفته بود كه مردان و متخصصان واقعي سياست خارجي با استفاده از قدرت نرم ملت‌سازي نمي‌كنند؛ بلكه بايد قدرت سخت نيز مورد توجه قرار گيرد.
در حقيقت سياست خارجي امروز آمريكا با اقدامات اجتماعي در كشورهاي هدف با چالش جدي مواجه شده است. اگر نگاهي به رقباي آمريكا در نقاط مختلف دنيا بيندازيد- گروه‌هايي مثل اخوان المسلمين، حماس، حزب‌الله و افرادي مثل احمدي‌نژاد، هوگوچاوز، رافائل كوريا و اوو مورالس- تمام آنها با وعده ارائه خدمات اجتماعي بهتر به فقرا به قدرت رسيده‌اند؛ قشري كه آمريكا از آن چشم پوشيد و تقريبا چيزي براي ارائه به آنها نداشت. ما مي‌توانيم تجارت آزاد و دموكراسي را پيشنهاد بدهيم. اينها چيزهاي بسيار مهمي است و پايه‌هاي رشد و ثبات سياسي به شمار مي‌آيد اما اين پيشنهاد مطمئنا جمعيت فقير را در نظر نمي‌گيرد و چيزي براي آنها ندارد. در حالي‌كه همين قشر هستند كه امروزه تشكيل دهنده بخش بزرگي از نزاع‌كنندگان بر سر قدرت و نفوذ در جهان به شمار مي‌آيند.
پس ملزومات مورد نياز آمريكا براي تداوم رهبري خود در جهان كاملا تغيير كرده است و اين سوال ايجاد مي‌شود كه «آيا آمريكا واقعا آماده است تا با دنيايي ارتباط برقراري كند كه هژموني آمريكا را به رسميت نمي‌شناسد؟» در ابتدا مي‌خواهم يك موضوع را كاملا روشن كنم. اعتقادي به سقوط اجتناب‌ناپذير آمريكا ندارم پس صحبتي هم در مورد اينكه آمريكا چگونه سقوط خواهد كرد نخواهيم داشت. آمريكا امتيازات زيادي در تكنولوژي، رقابت، كارآفريني، بازارهاي كاري انعطاف‌پذير و موسسات و سازمان‌هاي مالي دارد كه واقعا قدرتمند هستند اما نبايد فراموش كرد كه برخي از اين نقاط قوت امروز اوضاع چندان خوبي ندارند.
تصور مي‌كنم يكي از مزاياي مهم آمريكا توانايي اين كشور در جذب مردم از كشورها و فرهنگ‌هاي ديگر است. تمام كشورهاي توسعه‌يافته در حال تجربه بحران‌هاي اقتصادي و اجتماعي مختلف هستند. با گذشت هر سال آنها كوچك‌تر مي‌شوند چون نرخ تولد افراد بومي در آن كشورها كاهش يافته است. در آينده نزديك هر كشور توسعه يافته و موفق بايد بتواند خود را با مهاجران و مردمي از فرهنگ‌هاي متفاوت وفق دهد و سازگار كند و آمريكا در اين ميان موقعيت ممتازي دارد. اگر در اين مسير آمريكا دچار مشكلي شود آن مشكل غيرقابل حل نخواهد بود و البته مي‌توان اين پيش‌بيني را داشت كه مشكل پيش آمده توسط خودمان ايجاد شده است؛ مشكلاتي سياسي و حكومتي.
سه نقطه ضعف مهم
اولين مشكل، چالش‌هاي مالي بلندمدت است كه با آن روبه‌رو خواهيم شد. فكر نمي‌كنم نيازي باشد كه به شما اعضاي موسسه تحقيقات امنيت ملي آمريكا از نقاط ضعف بلندمدت قوانين مربوط به سلامت و پزشكي كه خودمان ايجاد كرديم چيزي بگويم.
برنامه medicare به تنهايي فشار بسيار زيادي به بودجه فدرال وارد خواهد آورد و اگر كاري انجام ندهيم مشكلات بيشتري هم ايجاد خواهد كرد. امنيت اجتماعي هم مثل يك بمب ساعتي است و طي سال‌هاي اخير سرمايه‌گذاري‌هاي وعده داده شده در اين حوزه و زيرساخت‌هاي آن به تعويق افتاده است. البته تمام اين مشكلات قابل حل است.
اگر بخواهيم به سلامت اين چالش‌ها را سپري كنيم بايد سه نقطه ضعفي كه به آنها اشاره مي‌كنم را با موفقيت حل كنيم.
نقاط ضعف اينها هستند: اول: كاسته شدن از حجم بخش دولتي و عمومي، دوم: شناخت يكجانبه دنيا و نگاه تك‌بعدي. اينكه ما بهتر از ديگران جهان را مي‌شناسيم و خودمان در دنيا بهترين هستيم، سوم: سيستم سياسي دوقطبي و دوگانه كه باعث مي‌شود نتوانيم راه‌حل مناسبي براي مشكلاتمان داشته باشيم و حتي در مورد آن مشكلات بحث كنيم.
اين سه نقطه ضعف را دقيق‌تر بررسي مي‌كنيم، كاهش حجم بخش عمومي و دولتي: طي سال‌هاي اخير ديديم كه ناكامي و تعلل دولتمردان در اجراي سياست‌هاي اين بخش باعث شد هيچ‌كدام از برنامه‌هاي مشخص شده براي مقابله با كاهش حجم بخش دولتي به مرحله عمل در نيايد و اگر هم برنامه‌اي اجرا شد نتيجه كاملا عكس داشت. بهترين مورد آن هم نداشتن برنامه و استراتژي مناسب براي حمله به عراق و سپس حضور در اين كشور بود. ما تازه پس از گذشت چهار سال فهميديم كه چه بايد بكنيم. بخشي از اين بي‌برنامگي به اين برمي‌گردد كه دقيقا مشخص نبود چه چيزي درانتظارمان است و چه چيزي به دست خواهيم آورد. اين يك اشتباه سياسي پرهزينه بود. اما حتي زماني‌كه مشخص شد كه مدتي طولاني در عراق خواهيم ماند باز هم زمان زيادي تلف شد تا استراتژي خود را متناسب با شرايط تغيير دهيم. در عوض، اين گذشت زمان باعث شد تا بوش، ژنرالي بسيار كاركشته و باهوش به نام ژنرال پترائوس پيدا كند. دقيقا مشابه شرايطي كه لينكلن در روزهاي جنگ داخلي آمريكا داشت و ژنرال گرنت به كمكش آمد.
طي سال‌هاي اخير دو سازماندهي مجدد در دولت فدرال در واشنگتن صورت گرفته است؛ ايجاد وزارت امنيت داخلي و سازماندهي مجدد جامعه اطلاعاتي. در نتيجه اين بازسازي‌ها توانايي‌هاي ما در اين دو حوزه كمتر از گذشته شد. انگار هيچ سازماندهي مجددي صورت نگرفته است. وزارت امنيت داخلي آمريكا با اين هدف تشكيل شد كه به بحران‌هاي عمده شهري پاسخ دهد اما واكنش در مقابل توفان دريايي كاترينا يك آبروريزي بزرگ بود.
اجازه بدهيد به مورد ديگري هم اشاره كنم كه احتمالا شما در موسسه تحقيقات امنيت ملي آمريكا (RAND) چيزهاي زيادي درباره آن شنيده‌ايد: آزادي، اين نام كشتي‌هاي جديد گشت ساحلي است كه توانايي درگير شدن و جنگيدن را نيز دارند.
اين كشتي‌ها اخيرا توسط نيروي دريايي آمريكا مورد استفاده قرار گرفته است. نكته مهم اين است كه دوبار بهره‌برداري از اين كشتي‌ها به تعويق افتاد و براي طراحي مجدد آنها بودجه اضافه‌اي نيز اختصاص يافت. شما در اين موسسه مطمئنا چيزهاي زيادي در مورد تداركات نظامي ياد گرفته‌ايد و اطمينان دارم مثالي كه زدم از نظر بسياري از شما چيز تازه‌اي نيست. در گذشته نيز فجايع مشابه داشته‌ايم اما چيزي كه اين‌بار توجه من را جلب كرد واكنش يكي از فرماندهان ارشد نيروي دريايي بود كه در روزنامه نيويورك تايمز منتشر شد. او پنتاگون را مورد انتقاد شديد قرار داد و گفت: كارشناسان پنتاگون حداقل در مورد پروژه‌هاي جديد كه پيچيدگي‌هاي فني- مهندسي و مديريتي زيادي دارند، چيزي نمي‌دانند و هنوز نمي‌توانند از اين مطمئن شوند كه با استفاده از اين سيستم‌هاي جديد اهداف موردنظر قابل دستيابي هستند يا خير.» فكر نمي‌كنم اين اتفاق تنها در پنتاگون بيفتد. ديگر ارگان‌ها هم مطمئنا چنين مشكلاتي دارند. وقتي بخش عمومي و دولتي درست مديريت و حفظ نشود و دانش افراد مسوول طي 30 سال اخير تغييري نكرده باشد، وقوع اين اتفاقات كاملا طبيعي است.
عوامل اين فرسودگي بسيار پيچيده هستند. برخي از مردم سياسي شدن ادارات را عامل آن مي‌دانند. اين البته مي‌تواند يكي از عوامل باشد اما من نگران اين هستم كه مشكلات عميق‌تري در بخش دولتي ما وجود داشته باشد. امروز بسيار مشكل مي‌توان افراد جوان و باهوش را جذب حوزه خدمات عمومي و دولتي كرد.
يكي از دلايل آن اين است كه در بخش خصوصي رقابت شديدي براي جذب اين افراد وجود دارد و نسبت به بخش دولتي حقوق بسيار خوبي هم به كارمندان خود پرداخت مي‌كنند. دليل ديگر هم مي‌تواند اين باشد كه ما در بخش دولتي و عمومي پيوند‌ها و ارتباطات گسترده‌اي بايد برقرار كنيم تا خواست مردم با موفقيت انجام شود و در نتيجه درگيري و اتلاف وقت مردم در اين بخش بيشتر است. از اواخر دهه گذشته وزارت امور خارجه آمريكا مجبور شد خودش را وقف حفاظت از كاركنان خود كند و اين كار اصلي وزارت خارجه شده بود در حالي كه اين وزارتخانه بايد نماينده آمريكا در خارج از كشور باشد. در نتيجه ديپلمات‌ها وقت خود را در خوابگاه‌ها مي‌گذراندند. تا اينكه به خارج كشور بروند و با مردم ديگر كشورها ارتباط برقرار كنند. اين اتفاقات امروز در تمام قسمت‌هاي بخش دولتي گسترش يافته است.
دوم طرز نگاه ما به جهان و تحولات آن است. پس از اسپوتينك و در اواخر دهه 50 پاسخ آمريكا به چالش اتحاد جماهير شوروي سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده در علوم پايه و تكنولوژي بود. اين سرمايه‌گذاري‌هاي موفق باعث شد تا مجددا جايگاه آمريكا به‌عنوان پيشتاز فعاليت‌هاي تكنولوژيك تثبيت شود. پس از 11 سپتامبر ما مي‌توانستيم مجددا به شيوه‌اي مشابه پاسخ دهيم. مي‌توانستيم سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده‌اي انجام دهيم تا توانايي خود براي شناخت بخش‌هاي پيچيده جهان را افزايش دهيم. ما تا قبل از 11 سپتامبر تقريبا هيچ چيزي در مورد خاورميانه نمي‌دانستيم و اين يك نقطه ضعف بزرگ بود. اين يك فاجعه‌ است كه در سفارتخانه عظيم و جديدي كه در بغداد ايجاد كرده‌ايم تنها افراد انگشت‌شماري مي‌توانند زبان عربي را به راحتي صحبت كنند. يك روز وقتي به محل كار مي‌رفتم راديو خبر داد گزارشگري اختصاصي به پكن فرستاده‌اند تا بازي‌هاي المپيك را به‌طور مستقيم گزارش كند. نكته جالب براي مجري برنامه راديويي اين بود كه خبرنگارشان قادر است به زبان چيني هم صحبت كند. حال اين را مقايسه كنيد با تعداد خبرنگاران خبرگزاري چين (شينهوا) در واشنگتن كه مي‌توانند به راحتي به زبان انگليسي حرف بزنند.
سوم: سيستم سياسي آمريكاست كه باعث ايجاد بن‌بست سياسي در كشور مي‌شود. وجود دوگانگي و تضاد در سيستم سياسي باعث مي‌شود كه ما نتوانيم با مشكلات و چالش‌هايي كه راه‌حل ساده‌اي هم دارند به درستي و با تمام انرژي روبه‌رو شويم.
در مقابل جمهوريخواهان نمي‌توان از افزايش ماليات‌ها براي بهبود كيفيت كالاهاي عمومي صحبت كرد و در مقابل دموكرات‌ها هم پيش كشيدن بحث‌هايي مثل خصوصي‌سازي در حوزه امنيت اجتماعي يا افزايش سن بازنشستگي بي‌فايده است. نه جمهوريخواهان و نه دموكرات‌ها موافق افزايش ماليات در بخش انرژي نيستند. در حالي كه اين امر براي كاهش وابستگي به انرژي‌‌هاي وارداتي و تشويق به ايجاد منابع جايگزين انرژي در داخل بسيار حياتي و مهم است.
پس فرهنگ سياسي كه ما ايجاد كرديم پاسخي در مقابل اين مشكلات و چالش‌ها ندارد؛ چيزهايي كه بايد قاطعانه در مورد آن تصميم گرفت.
در مورد شرايط امروز ايالات متحده زياد صحبت كردم. مي‌دانم در ميان فارغ‌التحصيلانمان تعداد زيادي غيرآمريكايي هستند كه بسياري از آنها به كشورهايشان بازخواهند گشت و تحليل و بررسي سياست‌هاي عمومي و دولتي را در كشورشان دنبال خواهند كرد. هر كدام سعي خواهند كرد بهترين سياست‌ها و استراتژي‌هايي كه آموخته‌اند را در پيش گيرند، اما نمي‌دانم آيا آمريكاي امروز و شيوه نگاهش به جهان مي‌تواند منفعتي براي آنها داشته باشد يا نه. كشوري كه نمي‌تواند سياست‌هاي اتخاذ شده را اجرا كند و براي تصميم‌گيري‌هاي مهم، احزاب به جاي همفكري در مقابل هم قرار مي‌گيرند، آسيب‌هاي آن نه‌تنها گريبان آمريكا كه گريبان كل جهان را خواهد گرفت.
منبع: American Interest
 شنبه 12 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن