واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: محور شرارت واقعي كدام است؟
جنگ عليه حزبا... به آن سبب شروع نشد كه اين يك تشكيلات شيعي است. حزبا... به عنوان يك هدف ملي و لبناني عليه اسرائيل اقدام كرده است و رهبران آن هميشه اصرار دارند كه بگويند از طرف همه لبنانيها ميجنگند. رابطه بين حزبا... و ايران رابطه ايدئولوژيك، ديني و استراتژيك است.
به ناگاه مشاهده ميشود كه خاورميانه در آستانه متلاشي شدن قرار گرفته است. اسرائيل و حماس براي آتش بس، مذاكرات (غير مستقيم) انجام ميدهند، سوريه و اسرائيل براي رسيدن به صلح اقدام به مذاكرات (غير مستقيم) كردهاند و حتي لبنان در آرامش قبل از طوفان جنگ داخلي به سر ميبرد. بالاخره ميتوان به سمت جنگي حركت كرد كه حداقل از لحاظ نظري بين سنيان و شيعيان منطقه جريان خواهد يافت. اين به نظر يكي از خطرناكترين جنگهاست. چون كارشناسان نظامي هشدار ميدهند كه "اسرائيل در گاز انبر شيعي گرفتار شده است". آيا اين يك تهديد جديد است يا جنگي اختراعي و غير واقعي ميباشد.
كساني كه با دقت به سخنراني جرج بوش در كنيست(مجلس اسراييل) گوش كردند نتوانستند از غيبت نام كره شمالي در بين كشورهاي "محور شر" چشم پوشي كنند. ايران حضور داشت، سوريه نام برده شد و حتي پيش بيني شكست القاعده، حزبا... و حماس فراموش نشد. اين زماني بود كه بوش سعي مي كرد دوراني را توصيف كند كه اسرائيل به 120 سالگي خود رسيده است. اصطلاحات "شيعه"، "طوفان شيعي" و يا "گاز انبر شيعي عليه اسرائيل" حتي يك بار ذكر نشد.
چون بوش يا هر كس ديگري كه با دقت به خاورميانه بنگرد به ناچار ميگويد كه شيعه يك تهديد سياسي يا نظامي نيست بلكه تهديد واقعي استفاده از رقابت ديني براي اهداف سياسي است. تهديد واقعي، تهديد كشورهايي مثل ايران و گروههاي ديگر مثل حزبا... (شيعي)، حماس و القاعده (سني) است. در منطقهاي كه بيش از يك ميليارد و 250 ميليون مسلمان زندگي ميكند، شيعيان تنها حدود 10% از پيروان محمد [(ص)] را تشكيل ميدهند.
اين كه از حدود 70 ميليون جمعيت ايران 89% آن شيعه هستند يك تهديد نيست. همانطور كه طايفه شيعي لبنان - كه تنها 30% جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند يك تهديد نيستند. تهديد ايران ناشي از ويژگي نظام حكومتي و اساسا خصوصيت رهبر حاكم آن است. ايران يك تهديد هستهاي و شايد تروريستي است اما سبب آن شيعه بودن اين كشور نيست.
*اقتصاد انتخاباتي
تا سه سال پيش كه محمد خاتمي رئيس جمهور بود و ايده "گفتگوي تمدنهاي" را مطرح ميكرد هيچكس از خطر شيعي صحبت نميكرد. حتي كشورهايي مثل سعودي، اردن يا مصر كه در دو سال اخير از "مسئله شيعي" به عنوان خطر ياد ميكنند سخني رر اين رابطه نميگفتند. در هفتههاي گذشته خاتمي گفت "منظور خميني (ره) از "صدور انقلاب" اين نبود كه اسلحه بدست بگيريم و اهداف كشورهاي ديگر را منفجر كنيم".
وي به سبب اين سخنان از سوي سياستمداران راديكالي كه از انتخابات سال آينده ميترسند، مورد حمله شديد قرار گرفت. خاتمي هنوز نامزدي خود را در انتخابات اعلام نكرده است اما ارزيابيها نشان ميدهد اگر نامزد شود ميتواند حمايت بسياري از مردم را جلب كند. رئيس جمهور فعلي محمود احمدينژاد، براي پيشگيري از حوادث آينده اقدامات سياسي گستردهاي را شروع كرده است كه جلوههاي آن را در بركناري وزير اقتصاد و كشور، پاكسازي اطلاعات ايران از افسران دوران خاتمي و تخصيص منابع فراوان به رفاه ميتوان ديد.
در هفتههاي گذشته پارلمان از او خواست دليل درخواست برداشت سه ميليارد دلار از صندوق ذخيره ارزي را بيان كند. اعضاي پارلمان كه اكثر محافظه كار هستند نميخواهند احمدينژاد را در زمينه سياست خارجي نقد كنند. اين كار اپوزيسيون است. اما آنها در برابر وضعيت نامطلوب اقتصادي، تورم 4/19% و ريخت و پاشهاي فراوان و خالي شدن صندوق ذخيرهارزي نميتوانند ساكت بنشينند.
حتي محاظهكاري همانند علي لاريجاني كه دبير شوراي امنيت ملي بود و بركنار شد، از سياست احمدينژاد انتقاد ميكند. حتي برخي از اوقات رهبر روحاني علي خامنهاي اظهار نارضايتي ميكند. البته اين كافي نيست كه مطئمن شويم احمدينژاد رئيس جمهور بعدي ايران نخواهد شد. چون به هر حال جريانهاي ديني و قومي در يك موضوع متحد هستند و آن استمرار طرح هستهاي ايران است حتي اگر منجر به ساخت بمبهاي هستهاي شود.
آنها اين مسئله را مهم ميدانند نه به خاطر اينكه شيعه هستند بلكه به خاطر اينكه ايراني هستند و كشور خود را ابر قدرت ميدانند. دقيقا همانگونه كه پاكستان و هند ،تكنولوژي و سلاح هستهاي را نه به خاطر مسلمان سني بودن يا هندي بودن بلكه به سبب تهديد استراتژيك از سوي رقيب بدست آوردند.
ايران به كشورهاي منطقه هيات هايي اعزام ميكند. علاوه بر عراق كه داراي اكثريت شيعي است، به لبنان كه داراي اقليت شيعي مسلح است، به بحرين كه عمده ساكنان آن شيعي هستند (به ظاهر بعد از 1941 در اين كشور سرشماري انجام نشده است) به سودان و يمن سني نيز نماينده اعزام ميكند. ايران بدنبال هژموني و سلطه است دقيقا همانند مصر و سعودي كه بدنبال حفظ سلطه خود هستند.
اختلاف عميق سعودي و ايران (كه قرار داد همكاري در زمينه امنيتي نيز امضا كردهاند) در موضوع لبنان است و نه روش تفسير احكام اسلامي. تا زمان ترور رفيق حريري در سال 2005 سعودي هيچ ادعايي عليه "تشيع" يا ايران مطرح نكرده بود. درست است كه در سعودي وهابي كه محل رشد و نمو بن لادن و دوستانش ميباشد، تشيع تقريبا معادل "كفر" تلقي ميشود، اما سعودي ميداند چگونه اقليت شيعي را سركوب كند.
سعودي ايران را متهم ميكند كه مانع برگزاري دادگاه بينالمللي براي محاكمه متهمان اين قتل كه بيشتر سوري و لبناني هستند ميشود و اين مسئله ارتباطي با اصالت طائفي آنها ندارد. مصر نيز كه در بهترين حالت روابط سردي با سوريه دارد، ايران را به دخالت سياسي در روابط بين كشورهاي عرب متهم ميكند و تحليل نويسان مطبوعات مصر هميشه از سوريه ميخواهند كه به حلقه عربي بازگردد و روابط خود را با حلقه ايران قطع كند. آنها اصطلاح شيعه را به عنوان اصطلاح ضد عربي بكار ميبرند.
اما اين نويسندگان همانهايي هستند كه با خشم و نفرت "اخوان المسلمين" سني را هم مورد حمله قرار ميدهند و آنها را خطري واقعي و ملموس عليه مصر ميدانند. همچنين آنها همان تحليلگران و سياستمداران مصري هستند كه حماس سني را در مورد رخنه در ديوار بين مصر و غزه سرزنش كردند همانطور كه حزبا... را نكوهش كردند، نه به سبب اينكه با اسرائيل جنگيد بلكه به سبب اينكه لبنان عربي را تحت سلطه ايران غير عربي در آورده است.
*در موضع پيروزي
با اين حال، تمايز بين سني خوب و شيعه ، به ويژه هنگام بررسي حوادث لبنان مشخص ميشود. تشيكلاتي كوچك كه تنها بخشي از شيعيان را نمايندگي ميكند، توانست دولت را فلج كند و در قطر با رقيبان خود نه از موضع برابر بلكه از موضع پيروزي كه ميتواند همه شرايط خود را تحميل كند، مذاكره كرد.
تهديد حزبا... عليه اسرائيل نه به اين سبب است كه اين تشكيلات شيعي است. چون همه گروههاي فلسطيني نيز كه همگي سني بودند از خاك لبنان با اسرائيل جنگيدند. جنگ اول لبنان جنگي عليه سنيها بود، نه به اين سبب كه آنها سني هستند بلكه به اين سبب كه با تكيه بر آرمان هاي ملي آزادي فلسطين حملات تروريستي انجام ميدادند.
همچنين جنگ عليه حزبا... به آن سبب شروع نشد كه اين يك تشكيلات شيعي است. حزبا... به عنوان يك هدف ملي و لبناني عليه اسرائيل اقدام كرده است و رهبران آن هميشه اصرار دارند كه بگويند از طرف همه لبنانيها ميجنگند. رابطه بين حزبا... و ايران رابطه ايدئولوژيك، ديني و استراتژيك است. اما گر در سال آينده رئيس جمهور اصلاح طلبي همچون خاتمي در ايران انتخاب شود كه خواهان گفتگوي حقيقي با امريكا باشد آيا اين سياست الزامي براي حزبا... خواهد آورد؟ آيا او از آرمان سلطه بر رقيبانش در لبنان دست خواهد برداشت؟ و آيا اين تشكيلات خاتمي را خائن و طرفدار غرب خواهد ديد؟
حزبا... تجربه نه چندان آساني با نظام خاتمي در گذشته داشته است. كمال خرازي وزير خارجه وقت تصريح كرده بود كه بعد از خروج ارتش اسرائيل از همه اراضي لبنان "حزبا... ديگر نقش نظامي نخواهد داشت". سخن رقيبان سياسي نصرا... در حكومت لبنان نيز اين بود.
اگر رابطه حزبا... و ايران ناشي از انگيزههاي ديني و ايدئولوژيك است رابطه ايران با حماس سني چه انگيزهاي دارد؟ اين تشكيلات كه از حمايت سوريه سكولار بهرهمند بوده و سال ها از سعودي سني حمايت مالي دريافت ميكرد! آيا آن هم ناگهان تبديل به تشكيلات شيعي شد؟ آيا خلف صالح جنبش اخوان المسلين كه شيعيان را منحرف ميداند تبديل به دوستدار شيعيان شده است؟ آيا اين است تشكيلاتي كه ايران را تا مرز اسرائيل پيش آورده است؟
حماس تشكيلاتي خطرناك است، نه به سبب روابط با ايران يا سوريه، بلكه به سبب ايدئولوژي ديني راديكال و عمدتا به سبب اينكه توان انجام عمليات انفجاري و شليك راكت دارد. تفاوتي نميكند كه مهمات او از ايران تامين شود يا از كره شمالي بيايد يا از سرقت سلاحهاي ارتش اسرائيل مهيا گردد يا مشروعيت آن از حوزه محلي تامين شود و نه از آيتا...هاي ايران.
*نويسنده: تسوي بارئل-سايت صهيونيستي «هاآرتس»
چهارشنبه 9 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]