واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب - رمانتيسم هنوز نمرده است
كتاب - رمانتيسم هنوز نمرده است
رويا فتح اللهزاده:«خوانندگان هسه پيشاپيش او را بسيار دوست داشتهاند يا هيچ دوست نداشتهاند. دوست داشتن آثار هسه بسته به آن است كه روح و جان ما تا چه اندازه بارقههايي را از رمانتيسم در خود داشته باشد. اما زمانه، زمانه زوال رمانتيسم مينمايد. انديشمندان بسياري درباره نفي و طرد تغزلگرايي سخن گفتهاند و ميگويند. از اين رو آيا آرا و آثار هسه در چنين زمانه تغزلستيزي محكوم به فنا نيستند؟»
آنچه خوانديد، بخشي از پيشگفتار كتابي است در نقد و تحليل آثار هرمان هسه نويسنده نامدار آلماني، به نام «شناختي از هرمان هسه»، نوشته رضا نجفي كه به تازگي انتشارات كاروان آن را منتشر كرده است. هرچند نويسنده كتاب بر آن است كه هسه صرفا نويسندهاي رمانتيك نيست و به قول توماس مان شهامت تجربي برخي آثارش چيزي كم از «اوليس» جيمز جويس و «سكه سازان» آندره ژيد ندارد، اما به هر حال، در برآوردي كلي، هرمان هسه را بايد جزء آخرين رمانتيكهاي اين زمانه شمرد.
آيا رمانتيك بودن هسه، در چنين زمانه- به قول مولف- تغزلستيزي نطقه ضعفي به شمار ميآيد؟ به گمان راقم اين سطور نه! نكته اينجاست كه بهرغم ناسزاها و خوارشماريهايي كه گروهي از فرماليستهاي افراطي و مدرنيست در حق رمانتيسم روا ميدارند، رمانتيسم هنوز نمرده است و حتي مهمتر از آن، رمانتيسم آبرو و اعتباري فراتر از باور برخي منتقدان دارد. شايد نخستين و مهمترين ارزش كتاب «شناختي از هرمان هسه» همين باشد كه به شكل شايان توجهي اثبات ميكند چه ژرفا و چه ارزشهايي را ميتوان در آثار يك نويسنده رمانتيك مانند هرمان هسه باز يافت و كشف كرد. نويسنده در بازخواني آثار هسه توانسته است هسه كاملا متفاوتي را به ما بشناساند كه بسي جديتر، عميقتر و باارزشتر از هرمان هسهاي است كه تا امروز ميشناختيم. مولف اين اثر، رضا نجفي را پيش از اين افزون بر مقالاتش با كتاب ديگرش به نام «هرمان هسه و شادمانيهاي كوچك» ميشناختيم. دست بر قضا، در زمانهاي كه كتابسازي مد روز شده است و مترجمان هسه از روي دست همكاران پيشين خود دست به ترجمههاي تكراري آثار هسه ميزنند، «هرمان هسه و شادمانيهاي كوچك» اتفاق نادر و نويي بود. در اين مجموعه كه به تازگي به چاپ چهارم رسيده است، ما براي نخستينبار با هسه شاعر، هسه منتقد و هسه نقاش روبهرو ميشويم و مجموعه اثري است پروپيمان از داستانها، شعرها، نامهها و مقالههاي هسه به انضمام چند نقد برگزيده از هسهشناسان بنام درباره او و آثارش. اكنون اجازه دهيد نگاه مفصلتري بكنيم به اين كتاب!
كتاب شناختي از هرمان هسه همانگونه كه از عنوان فرعي كتاب معلوم است بازخواني تفسيري و انتقادي آثار هسه است. در اين كتاب با افكار هسه و آبشخور فكري او آشنا ميشويم.
به باور منتقد ريشه انديشههاي هسه به سرگذشت شخصي، رمانتيسم آلماني، فلسفه نيچه، مكتب يونگ و اسطورهشناسي، تأسي از طبيعت و پيشينه مسيحي و مذهبي او بر ميگردد. با اين پيشزمينه از كتاب شناختي از هرمان هسه پرواضح است كه منتقد در اين كتاب با رهيافتي يگانه به تفسير آثار هسه نپرداخته، بلكه در هر رمان به اقتضاي داستان از انواع رويكردهاي نقد ادبي جهت تحليل استفاده شده است از جمله نقد سنتي و تاثيرگيري داستاننويس از شرايط محيطي، نقد جامعهشناختي كه شامل تاثير جامعه و فرهنگ برآثار و آراي داستاننويس است، نقد امپرسيونيستي، نقد يونگي و اسطورهشناختي. كتاب شامل سه بخش كليات، نقدها و پيوستهاست. در بخش كليات، مخرج مشترك آثار هسه، تاثيرگيريها، منابع و سرچشمههاي تاثيرگذار بر آثار وي بررسي ميشود. بخش نقدها شامل كالبدشكافي رمانهاي گرگ بيابان، دميان، سيذارتا، نارتسيس و گلدموند است و در بخش پيوستها سالشمار زندگي هرمان هسه، كتابشناسي آلماني آثار هسه، كتابشناسي و مقالهشناسي آثار هسه در زبان فارسي و سرانجام كتابشناسي و مقالهشناسي درباره هسه و نوشتههايش در زبان فارسي خواننده را با فضاي فكري و داستانهاي هسه بيشتر مانوس ميكند.
در بخش نقدها هر كالبدشكافي ابتدا با چكيدهاي از رمان موردنظر شروع ميشود، سپس منتقد به اقتضاي داستان با انواع رويكردها به تحليل و بررسي داستان ميپردازد. براي نمونه در بخش اول كه كالبدشكافي رمان گرگ بيابان است نگارنده تفسير خود را بر نقد يونگي و در پي آن تفسير امپرسيونيستي متمركز ميكند.
دومين نقد در دومين بخش به كالبدشكافي رمان دميان اختصاص دارد. در اين بخش نيز ابتدا چكيدهاي از حكايت را ميخوانيم سپس تحليل و بررسي مطابق با سرفصلهاي رمان صورت ميگيرد. در فصل دزدان مصلوب بيشتر با منابع تاثيرگذار بر اين بخش روبهرو ميشويم؛ تاثيرگيري از نيچه كه انتقادي معروف از داستان دو راهزن مصلوب عهد جديد دارد. همچنين تاثيرپذيري اين بخش از آيين گنوسي نيز بررسي ميشود. بخش چهارم بئاتريس نام دارد و با اشارهاي به كمدي الهي شروع ميشود و با نمادشناسي پرنده و آتش كه در اين بخش جزء تصورات سينكلر هستند ادامه مييابد.
بدين ترتيب با فصلهاي ديگر كتاب، پرنده در تلاش براي رهايي از تخم، كشتي گرفتن يعقوب، حوا و آغاز انجام، تحليل ادامه مييابد. بخش تحليل سيذارتا با نقد ساختاري شروع ميشود. در اين بخش ساختار رمان سيذارتا، زاويه ديد، سبك و نثر و فرم داستان بررسي شده است. «نويسنده با بازگويي اين رمان از زاويه ديد راوي داناي كل به گزينش هوشيارانهاي دست زده است، زيرا انتخاب راوي اول شخص مفرد داستان را دشوارتر ميكرد. در عين حال، هرگاه به زاويه ديد قهرمان اصلي نيازي بوده است، نويسنده با ارائه مونولوگها و ديالوگهايي از سيذارتا به اين نياز پاسخ گفته است» (ص 133). سپس درونمايههاي عرفاني و آبشخور فكري هسه در رمان سيذارتا تحليل ميشود. «سيذارتا بيش از همه شخصيتهاي هسه دغدغه يافتن حقيقت و تكامل وجود خود را دارد؛ و بيش از هر كدام از آنان مراحل گوناگوني را سپري ميكند تا كامل شود» (ص 134). در اين مبحث به شباهت سيذارتا و بودا بسيار تاكيد ميشود و منتقد كوچكترين موارد را از نظر دور ندارد. «رسيدن به مرحلهاي كه بودا رسيد توفيقي است كه تنها نصيب شمار اندكي از انسانها ميشود. ديگران نيز به فراخور خود تا مراحلي پيش ميروند، اما براي بودا شدن تضميني نيست. از اينرو، گوويندا با وجود اينكه به آرامش دست يافته، همواره مريد باقي ميماند؛ پس از مرگ بودا، در پايان داستان سيذارتا جاي بودا را براي او ميگيرد و گوويندا اينبار سر به آستان او ميگذارد» (ص 135). در بخش ديگري از كالبدشكافي رمان سيذارتا با عنوان «ريشهها و منابع تاثيرگذاري» عوامل گوناگون بر نگارش رمان سيذارتا براي خواننده مشخص ميشود. «برخلاف آنچه ممكن است در نخستين نگاه بنمايد، تاثيرپذيري سيذارتا صرفا به بوديسم محدود نميشود. هسه افزون بر بوديسم، سالها درباره ديگر مكاتب هندي و چيني نيز مطالعه و تحقيق كرده بود و انبوه نامهاي تمثيلي و اصطلاحات فني به كار رفته در رمان سيذارتا نشاندهنده آگاهي هسه و تاثيرپذيري او از هندوييسم و ديگر مكاتب شرقي است» (ص 146). در فصل آنچه سيذارتا به ما ميگويد پيامهاي هسه كه از زبان سيذارتا بيان شده بازگو ميشود. «هسه از زبان سيذارتا به ما ميگويد: «حقايقي وجود دارد و درمقابل آن اضدادي كه آنها نيز به نوبه خود حقايقي ديگرند. حقيقتي را كه يكسويه باشد، ميتوان در واژهها گنجاند و درباره آن بحث كرد. اما هر حقيقتي كه به كلام درآيد يك سويه و به همين سبب، نيمه حقيقي است و از كمال و وحدت بهرهاي ندارد» (ص 147). آخرين نقد از بخش نقدها، كالبدشكافي رمان نارتسيس و گلدموند است. در چكيده حكايت درمييابيم كه گلدموند نوجواني است كه در دير زندگي ميكند اما روزي به تشويق دوستش از آنجا فرار ميكند و به سفري كه در آن با دختران متفاوت آشنا ميشود، ميپردازد... تحليل رمان نارتسيس و گلدموند با سوالي اساسي آغاز ميشود «چرا بايد رماني عاشقانه از هرمان هسه بخوانيم؟» و در ادامه تاثيرگيري هسه از رمانتيسم آلماني و نه عرفان شرقي در رمان نارتسيس و گلدموند آشكار ميشود.
«درباره تاثيرگيري اثر بايد متذكر شد، در اينجا ما با اثري كاملا آلماني سروكار داريم كه به عكس آثار ديگر هسه، نام و نشاني از شرق و عناصر شرقي در آن نيست. بيگمان متون ادبي متعلق به سدههاي ميانه، از مينه زينگرها و حماسههاي شواليهگري گرفته تا دانته و قصههاي دكامرون، بر اين اثر تاثيرگذار بودهاند» (ص154).
در مباحثي چون مضمون دوبنگرايي، پيشينه اثر، نمادها و دوجهان، به ترتيب دوآليسم هسه، طرح اوليه رمان نارتسيس و گلدموند، نمادشناسي يونگي و دو جهان متفاوت گلدموندي و نارتسيسي را ميشناسيم. اما در مبحث ساختار اثر منتقد نگاهي كلي به اثر دارد. «اين اثر در نگاهي ديگر، بيان شرح حال روحي گلدموند در سه بخش است 1- آشنايي و وابستگي به نارتسيس 2- آزاد شدن از او و استقلال 3- بازگشت و پيوستن به نيمه ديگرخود. اين احوال را از ديد روانكاوانه نيز ميتوان تفسير كرد: ابتدا وابستگي كودك به والد، سپس استقلال از والد و سرانجام بلوغ!»(ص 16). منتقد در آخرين موضوع با عنوان گستره مضامين، تعميمپذيري مضامين اين رمان در رمانهاي ديگر هسه را تحليل ميكند. درآخرين بخش كتاب نيز سالشمار زندگي هسه، كتابشناسي آلماني و فارسي آثار هسه به محققان و دوستداران هسه، ديدي وسيع از شخصيت وي را ارزاني ميدارد.
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]