تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835359035
جلال پوینده ی ناآرام
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: سنگی بر گوری
مقدمه :در سالهای اخیر نوجوانان دوره متوسطه خوش اقبالی های بسیاری دارند که ما از آن محروم بودیم ، چون ذهنیت های جدیدی در آموزش و پرورش ، واپسگرایی در عرصه ادبیات را به کناری نهاده و دوربینی سیاست گذاران کتب درسی به ویژه ادبیات فارسی قدری کاهش یافته و در این سالها اندکی نزدیکتر را هم دیده اند. آن زمان که ما دبیرستانی و تشنه ادبیات بودیم ( والبته هنوزهم هستیم ) کتاب های ادبیات پر بود از دستور زبان فارسی ، صرف افعال ماضی و مضارع و اگر زمانی از این ها فارغ می شدیم شعر سعدی بود و حافظ و شاید هم مولانا ؛ وانگار که در ادبیات فارسی به جز گلستان سعدی و تاریخ بلعمی و پندنامه های امرای زیاری کتاب نثر دیگری وجود نداشت ، و صدالبته که ادبیات داستانی از نوع فارسی آن در آن سال ها برای ما یا واژه ای ناشناخته بود ، و یا با انواع سخیف آن آشنا بودیم؛ و با بزرگان عرصه ادبیات داستانی و داستان کوتاه چون جمالزاده ، چوبک ، هدایت ، بزرگ علوی ، آل احمد و دانشور و دیگران در دوره دانشگاه آشنا شدیم . و این وصف حال بسیاری از هم نسلان ماست که با جستجوهای فردی و گام به گام با بزرگان عرصه ادبیات معاصر آشنا شدند . ولی به هر حال این سال ها نوجوانان اقبالی بلندتر دارند چرا که ادبیات معاصر در کتب فارسی آنها تدریس می شود . به عنوان تکلیف شب خواندن رمان یا داستان کوتاهی از نویسنده ای معاصر به آنان داده می شود ( و البته چه تکلیف شب شیرین و دوست داشتنی ای ) و این گرچه شامل نویسندگان در قید حیات نمی شود ( البته به جز خانم سیمین دانشور که بخش هایی از کتاب سووشون ایشان در دوره متوسطه تدریس شده است ) بازهم جای تقدیر دارد.
ادبیات داستانی به شیوه نوین در کشور ما با مساعی جمالزاده آغاز شد ، با قلم هدایت اعتلا یافت و در داستان های کوتاه جلال آل احمد درخشید. مجموعه داستان های کوتاه " زن زیادی " ،" سه تار "، داستان بلند " مدیر مدرسه " و به ویژه داستان های " شوهر آمریکایی " و " جشن فرخنده " از بهترین نمونه های ادبیات داستانی هستند . این در حالی است کهدر سالهای اخیر جلال بیشتر با دوکتاب " خسی در میقات " و " غرب زدگی " شناخته شده ، ولی باید گفت که این چهره ، یگانه سیمای مرد جستجوگری چون جلال نبوده و نیست و جوانب دیگر آثار،افکار و شخصیت وی در سایه بی توجهی مانده است.
از بازار تهران تا کانون نویسندگانشاید بر کسی پوشیده نباشد که جلال در خانواده ای کاملاً مذهبی زاده شد و پرورش یافت ،" درتاریخ پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۰۲ ش مطابق با ۲۱ شعبان ۱۳۴۲ ق در محله " سید نصرالدین " ( محله بازار ) تهران و در یک خانواده ی مذهبی .. به دنیا آمد ، پدرش در پشت قرآن او را " سید حسین" ملقب به "جلال الدین" نامید و در شناسنامه نام و نام خانوادگی او " جلال الدین سادات آل احمد" قید گردید . … پدرش " سیداحمد طالقانی" ، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی و از روحانیون برجسته زمان خود بود و مادرش " امینه بیگم اسلامبولچی" خواهر زاده " شیخ آقابزرگ تهرانی" . "
دوران نوجوانی وی با کار روزانه و تحصیل شبانه در دارالفنون همراه بود ، دراین سالها با اندیشه های حزب توده آشنا شد و با آنان همکاری نیز داشت ، پس از اینکه دیپلم خود را در سال ۱۳۲۲ گرفت ، به سفارش پدر راهی نجف شد تا تحصیلات حوزوی خود را که در حوزه مروی تهران همزمان با دارالفنون خوانده بود ، تکمیل کند ولی این سفر سه ماه بیشتر به طول نیانجامید ودر بازگشت جلال از سوی خانواده به لقب " لامذهب " ملقب شد ، چراکه دست بسته و یا بی مهر نماز می خواند ، واین برای خانواده متعبد و سختگیر وی گران می آمد .
۱۳۲۲ : ورود به دانشسرای عالی و تحصیل در رشته ادبیات و همزمان فعالیت سیاسی در حزب توده .
نوروز۱۳۲۴: چاپ اولین داستان از او با عنوان " زیارت " ( گزارشنامه ای از سفر به عتبات عالیات ) در مجله سخن .
اسفند همان سال : چاپ مجموعه داستان" دید و بازدید " ،
گریز از خانه .
۱۳۲۵: انتشار نشریه ماهانه "مردم " زیر نظر احسان طبری ،
در این سال مدیریت داخلی ارگان دانشجویان حزب توده ایران ( بشر برای دانشجویان ) را نیز به عهده داشت ،
پایان یافتن دوره لیسانس .
۱۳۲۶ : مدیریت چاپخانه " شعله ور " ( متعلق به حزب توده ) ،
انتشار دومین کتابش " از رنجی که می بریم " .
در این سال سرخوردگی جلال از اقدامات حزب و دوگانگی قول وعمل آنها که با شرکت درکابینه قوام آشکار شده بود، وی را به انشعاب از حزب توده کشاند. جلال نوشتن مجموعه " سه تار" را آغاز کرد و در سال ۱۳۲۷ آن را به چاپ رساند . این کتاب نقدی است بر سختگیری های مذهبی که جلال خود نمونه های آن را در زندگی شخصی خویش تجربه کرده بود.
آل احمد بین سالهای ۲۶ تا ۳۳ را صرف ترجمه کتبی از زبان فرانسه به فارسی کرد. " اغلب ترجمه های آل احمد دراین دوره دارای جهت گیری ارزشی بوده و به نقد استالینیسم و به تبع آن حزب توده و همچنین به نقد تمدن ماشینی جدید معطوف می باشد "
1328و ۲۹ : آشنایی با سیمین دانشور ( که او نیز دانشجوی دانشکده ادبیات بود ) و ازدواج با وی . در این دو سال جلال دانشجوی دوره دکترای ادبیات فارسی بود .
۱۳۲۹: " انشعابیون به رهبری خلیل ملکی …اقدام به تاسیس حزب زحمتکشان ملت ایران نمودند " ( 17) ولی جلال به دنبال مخالفت بقایی با دکتر مصدق از آنان جدا شد .
۱۳۳۰ : " از دکترا گرفتن گذشت و به تعبیر خوداز آن مرض شفا یافت و دفاع از رساله دکترای ادبیاتش را تحت عنوان " بررسی ریشه های هندی و ایرانی داستانهای هزار ویک شب " وا نهاد . در این سال ها مدیریت چندین نشریه مانند " شاهد" ، " نیروی سوم " و " علم و زندگی " را به عهده داشت .
۱۳۳۲: جلال با سیاست و احزاب خداحافظی کرد و عملاً آن را رها ساخت .
" اوج سیاسی بودن جلال را در سالهای ۳۲-۱۳۲۹ می توان مشاهده نمود: اقدام شجاعانه او در جهت خنثی سازی توطئه "9 اسفند ۳۱ " که علیه دکتر مصدق ترتیب داده شده بود ستودنی است….آل احمد درمقابل منزل دکتر مصدق به دفاع ازاو سخنرانی می کند ، اشرار قصد جان او می کنند واو زخمی می شود . در این ایام به گفته خودش ۶ صبح کفشهایش را می پوشید و نصف شب آن را از پایش در می آورد . در همین ایام توده ای ها او را از پلکان کتابخانه دانشسرای عالی پرتاب می کنند که دچار آسیب دیدگی وخیمی در ناحیه کمر می شود "
1333تا ۳۹ : سفر به نقاط روستایی ایران که حاصل آن سه کتاب " اورازان "، " تات نشین های بلوک زهرا " و " جزیره خارک دُرّ یتیم خلیج فارس" است . در کنار این تالیف ها، جلال در این سالها به کار ترجمه نیز ادامه داد .
ادبیات در سال های پس از کودتا یا آکنده از یاس بود و یا با داستان های مهوع و سخیف پرمی شد و در این سالها داستان های عمل گرای آل احمد خود حکایت از روح خستگی ناپذیر وی داشت . وی در این سال ها همچنان به کار مطبوعاتی متعدد خود ادامه می داد.
۱۳۴۰: انتشار کتاب " نون والقلم " " که قصه شکست نهضت های چپ معاصر می باشد و برای فرار از سانسور در یک دوره تاریخی دیگر تصویرپردازی شده است "
1341 : دعوت به همکاری از سوی " موسسه تحقیقات اجتماعی " به اعتبار کتاب هایی که درباره روستاهای ایران نگاشته بود ، و چاپ " غربزدگی ".
1343: دو سفر یکی به حج و دیگری به شوروی ؛ " خسی در میقات" حاصل سفر به حج است که در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسید و " ارزیابی شتابزده " گزارشی است از سفر دوم .
۱۳۴۴: سفر به آمریکا و به دنبال آن اسراییل . که نتیجه آن کتاب " سفر به ولایت عزراییل " است که بعدها یعنی در سال ۶۳ به چاپ رسید .
۱۳۴۶ : انتشار " کارنامه سه ساله" و " نفرین زمین" و چند ترجمه دیگر.
" این متفکر فرهیخته در عین ناباوری در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در اسالم گیلان وفات می یابد. پیکر او را در مسجد فیروز آبادی شهرری نزدیک قبر خلیل ملکی که دوماه پیش از او فوت نموده بود ، در خاک به امانت می گذارند."
سنگی بر گوری :آنچه آمد مختصری بود از زندگی مردی که در سال های پرتلاطم تاریخ معاصر ، تن به موج سپرد و در دل تلاطم ها ی سیاسی آن دوره وارد شد و اگرچه در نهایت سرخورده از سیاست ، حوزه ادبیات و پژوهش های اجتماعی را برگزید ولی هیچگاه فارغ از روزهای پیشین خود نبود و این عمل گرایی و حس مسئولیت وی در جای جای نوشته ها و داستان هایش مشهود است . به راستی جلال به هیچ گروه و حزبی تعلق نداشت ، همچنانکه نمی توان او را توده ای دانست ، نمی توان متفکر مذهبی اش خواند ، جلال روح جستجوگری بود که در هوای حقیقت دم می زد .
جلال مردی است که در شکست احزاب سیاسی به ادبیات پناه برد نه از آن رو که حیطه بی دردسر آرامی است ، بل از آن جهت که ادبیات را در دوران پس از مشروطه زبان حال مردم زمان خویش می دانست و در ا ین باره گفته بود : " آیا یک نویسنده یا شاعر تنها یک قناری چه چه کننده است در قفسی از دریچه ای آویخته که در ولایت ما به اصرار می خواند ؟ من معتقدم که – نه به گمانم – آن زمان گذشته که شاعر و نویسنده سرگرم کننده مجلس اشراف و بزرگان بود ، یا زینت دربار امیران و دور از دسترس مردم ..حالا هر نویسنده ای لوح فرمانی به دست دارد (گرچه بسیار حقیر ) و مستقیماً از دل مردم عالم خبر می دهد"
از این روست که جلال بر نویسندگان پس از خود تاثیر شگفتی برجای نهاده و سبک نگارش او در ادبیات داستانی معاصر سبکی خاص و منحصر به فرد شده است . جلال نمونه کاملی از روشنفکری است که جامعه ما بدان نیازمند است ،روشنفکری که ازمیان مردم برخاسته ، با فرهنگ آن به درستی آشناست ، نقاط قوت و ضعف آن را به درستی می شناسد و برای درمان آن تلاش می کند .
جلال در مقام همان روشنفکر به عقاید دُگم و بسته مذهبی و بر خانواده مذهبی ، متعبد و سختگیرخویش تاخت، و برای اعتراض به آن جریان مذهبی ، جذب حزب توده شد . این جهت گیری جلال را نه تنها در آثار دوران پیوستگی وی به حزب توده که حتی پس از آن هم شاهدیم ؛ جلال در" سه تار" خشونت و سختگیری مذهبیان نا آگاه را در شکستن سه تار پسرکی که از راه نواختن سه تار قسطی ، ارتزاق می کند ، می نمایاند.
این نویسنده معترض که مذهب آمیخته با خرافات به نقد کشید و روحانیت را به زیر تیغ تیز انتقاد نشانید ، پس از کودتای ۲۸ مرداد وهجوم مدرنیته و فرهنگ غرب ، به دامان سنت و مذهب پناه برد ، ولی این مذهب با آنچه در کتاب های پیشین به نقد کشیده بود ، بس متفاوت است ، مذهب و دینی است که می تواند چون گذشته های دور منشاء تمدنی بزرگ و تاثیرگذار باشد . حاصل این بازگشت کتاب غربزدگی است " جلال در " غربزدگی" بازگشت به سنت را با رنگی از مبارزه با سلطهی استعماری- امپریالیستی غرب از سویی و مخالفت با نسیم مدرنیتهای که از همان غرب میوزید از دیگر سو، تلفیق میکند" دهه چهل ، دهه پایانی زندگی کوتاه اما پربار جلال است " دههی چهل برای جلال دههی ایستادن فردی، دههی مقاومت روشنفکر منفرد در برابر استبداد شاه است. جلال برای روشنفکر، تعهد و مسئولیتی قائل است که آرام ننشیند و در برابر قدرت قد علم کند ، و مقالات او چنان موثراند که در دههی چهل به یکی از نمادهای روشنفکر معترض ایران، و گاه به موتور ایستادگی روشنفکران در برابر قدرت بدل میشود. به برکت حضور معترض او است که کانون نویسندگان ایران پا میگیرد."
تمام کتاب های جلال در نقد زمانه یا توصیف آسیب های اجتماع است ، به جز نگاشته ای با عنوان " سنگی بر گوری" که روایت نفس است" روایتی است صادقانه از رنج عقیم بودن" جلال .این نوشته را شاید بتوان " شخصیترین اثر جلال به حساب آورد. کتاب ، پیچیدگیها و تناقضات روشنفکری را تصویر میکند که به رغم حضور خلاق و بارآور در عرصه های اجتماعی، سیاسی و ادبی ، از درد بیتبار ماندن و بچه نداشتن، از سترونی رنج میبرد. جلال در سنگی بر گوری بخشی از خود را برهنه میکند. برهنه در آفتاب نگاه دیگران نشستن اما شجاعتی میطلبد همسنگ شهادت. جلال در سنگی بر گوری تناقضهای خود را به نمایش میگذارد. تناقضهایی که گرچه در روایت جلال فردیاند اما نشان آن را میتوان در بسیای از مردان مدرن جامعه ما به آسانی دید. "خود نگاشت شجاعتی می خواهد که تاکنون شاید بتوان گفت جز جلال کسی این شهامت را درخود نیافته است.نمایاندن خود با تمام عیوب ، نقص ها و خوبی ها در پیش چشمان خواننده صداقتی می طلبد که این صداقت را جلال در خود یافت و نگاشت .
و اینک پرسشی بر این کتاب :آیا این کتاب می تواند چهره انسان هوشمند، جستجوگر، ناآرام و پوینده و صادقی را که در هیچ منزلگاهی قرار نمی گرفت و همواره خود را نو می کرد ، مخدوش سازد ؟ به زعم نگارنده برای آنان که به جلال مهر می ورزند ، وی را بر بلندای ادبیات معاصر می نشانند و از راه و رسم زندگی و نویسندگی وی فراوان آموخته اند ، این خودنگاشت بر احترام و بزرگی جلال در نظر آنان خواهد افزود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 508]
-
گوناگون
پربازدیدترینها